نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
عضو هیئت علمی و رئیس پژوهشکدة اسنادِ سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
This article is the 30th one from the whole 39 articles presented in “The Oral History Reader” (ed. by Robert Perks and Alistair Thomson), a specialized resource in oral history discourse. Despite the fact that more than 2 decades had passed since the publication of this book by Routledge in 1998, This is why the book was republished in 2006 and 2015, and the e-version was released in 2003. The book is divided into five sections with advances in Critical developments, interviewing, advocacy and empowerment, interpreting memories and Making histories. In ‘Archival science and oral sources’ (That was first published in 1996) Jean-Pierre Wallot and Norman Fortier seem to be attempting to familiarize the audience with oral history and archives, in general. In their article, they wrote the entry of oral history into the archives in the 21st-century and predicted the expansion of this field of study, and pleaded from archives to welcome oral history. They have been paying close attention to archival scholar’s view about oral history into the archival realm at the time they penned the article and link it to the previous conceptions of orality.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
مقالة پیش رو ترجمه و تعلیق مقالة علم آرشیو و منابع شفاهی منتشره در کتاب راهنمای تاریخ شفاهی[1] است. این کتاب نخستینبار در چهاردهم ژانویه سال 1998 به همت انتشارات راتلج در 496 صفحه منتشر شد. در سال 2003 نسخة الکترونیکی این کتاب منتشر شد[2]. در اول ماه می سال 2006 انتشارات راتلج کتاب را با ویرایش جدید در 592 صفحه برای دومین بار چاپ کرد. چاپ سوم کتاب نیز در شانزدهم دسامبر 2015 با ویرایشی نوین و افزودن مطالب جدیدی در 742 صفحه منتشر شد.
ازجمله مباحث اصلی در علم آرشیو، بحث چگونگی گنجانیدن مستندات تاریخ شفاهی در آرشیو و سپس نحوة فراخواندن اطلاعات و دادههای آرشیوشده است. اساساً چنین مباحثی به موازات مباحث موجود، بین آرشیوداران و مورخان سنتی پیش رفته است و ارتباطات و پیوندهای بین این دو به قدری به هم نزدیکاند که متخصصان هر دو حرفه، مسیرهای یکسانی را برای رسیدن به هدف پاسخگویی به این بحث برگزیدهاند.
شک و تردید آرشیوداران به منابع شفاهی، اغلب ناشی از ماهیت ابزار نگهدارندة مستندات تاریخ شفاهی (شنیداری و دیداری - شنیداری) است که تفاوت زیادی با کاغذ دارند. در این خصوص گفته میشود آرشیوداران در آغاز، همان واکنشی را نشان دادهاند که پیش از آن برخی نسبت به اسناد ماشینخوان نشان میدادند.
اگر بخواهیم عمیقتر به این موضوع نگاه کنیم، بیمیلی آرشیوداران نسبت به منابع شفاهی، ناشی از تعریف سنتی علم آرشیو - که بهجز برخی موارد استثنائی، بر تمام فعالیتهای آنها حاکم است - (National Archives of Canada, 1992, p. 85) و مشخصههای اسناد شفاهی است. مبانی اساسی علم آرشیو سنتی در قرن نوزدهم و همزمان با پیدایش و رشد فلسفة تاریخنگاری تجربی و اثباتگرا شکل گرفت که دقت بیشتری در ثبت وقایع تاریخی به خرج میداد و دربارة مسائل سیاسی، دیپلماتیک و نظامی حساس بود. روشی که سیستم براساس آن پایهگذاری شده است، بر مبنای اصل تصحیح انتقادی[3] بود که بهطور خاص بر اسناد رسمی اعمال شده و تحتتأثیر روشهایی است که پیشتر در علم سندشناسی[4] توسعه یافته بودند. (Duranti, 1994, pp. 328-344) تحقیقات باید براساس اسناد معتبری انجام شوند که دقیقاً نقد شدهاند. به این ترتیب، تحقیقات حقایقی را بیان میکنند که میتوان براساس آنها میزان اعتبار اسناد را نه بهصورت قطعی، اما با ضریب اطمینان بالایی احراز کرد.
علم آرشیو کاملاً بر مبنای مفهوم اسناد پایهگذاری شده است که عموماً به اسناد مکتوبی (هرچند ممکن است در قالب شکل نمادین[5] یا در شکل نقشه، پلان و امثال آنها نیز باشند) اطلاق میشود که افراد یا مؤسسهها در خلال فعالیتهای عادی و روزمرهشان آنها را ایجاد و نگهداری کردهاند. اسناد بهعنوان شواهد و مدارک اقدام و معامله بین دو طرف به شمار میروند و ارزش آنها بهعنوان شواهد و مدارک از این امر ناشی میشود. اسناد تولید میشوند تا در جهت اهداف مناسب سازندگان خود، برای تضمین حقوق و نیز برای ثبت تصمیمات به کار روند و صرفاً با هدف اطلاعرسانی برای آیندگان نیست. اسناد با توجه به ماهیت «سازمانیافته» و «طبیعیِ» ایجادشان است که میتوانند به استانداردهای کیفی مناسب از لحاظ «بیطرفی[6]» و «اصالت[7]» برسند و این ویژگیها هستند که آنها را به شواهد و مدارکی قابل اعتماد از اقدامات و معاملات تبدیل میکنند. در چنین شرایطی، آرشیوداران نقشی منفعل ایفا میکنند؛ البته بهجز حفاظت از یکپارچگی و انسجام اسناد. نقشها و وظایف آنها عبارتاند از حفظ میراث مستندات، یعنی حفظ منشأ شکلگیری اسناد، زمینهای که در قالب آن شکل گرفتهاند (که همان پیوند بین اسناد و نحوة ایجاد، انباشتگی و کاربردهای آنها در طول دورة فعال از چرخه عمر[8] آنهاست) و نیز حفظ ترتیب قرارگیری اصلی آنها.
در چارچوب مفاهیمی که از علم آرشیو سنتی و تاریخنگاری اثباتگرای قرن نوزدهم سرچشمه میگیرند، اسناد شفاهی دچار ظن و تردید میشوند. (Thompson, 1978, ch. 2; Joutard, 1983, ch. 2) یک سند شفاهی عبارت است از شواهدی که پیوند آنها با حقیقت بسیار کمتر از اسناد رسمی مورد اطمینان و اعتماد است؛ زیرا اسناد شفاهی اساساً شامل نظرات و عقاید افرادی خاصاند. درواقع این نکته که اسناد شفاهی نظرات و عقاید شخصیاند، نوعی عدم قطعیت را به وجود میآورد که با در نظر گرفتن ماهیت شفاهی این اسناد، بدتر هم میشود؛ درست برعکس اسناد مکتوب که حتی اگر بر پایة شواهد و مدارک شفاهی باشند، ماهیت مکتوب آنها باعث میشود فرم و محتوای آنها شکلی رسمی به خود بگیرد و تاریخ مشخصی نیز روی آنها ثبت شود. از آن گذشته، در زمینة مصاحبه، شواهد از یک عامل خارجی، درخواست و بهطور صریح برای آگاهکردن یک شخص ثالث یا نسلهای آینده استفاده میشود؛ بنابراین، ممکن است اتفاقات بهطور خودکار و بدون قصد و غرض بازتاب کنند. درنهایت، در بیشتر اصوات ضبطشدة تاریخ شفاهی، شواهد معاصر با رخدادها نیستند و بیشتر اوقات ضبط مصاحبهها پس از گذشت مدت زمانی طولانی از یک رخداد انجام میگیرد؛ ازاینرو، قابلیت اعتماد این مصاحبهها تا حدود زیادی به میزان یاری حافظة مصاحبهشوندگان نیز ارتباط دارد.
پیدایش و رشد شواهد و مدارک شفاهی، حدود جهان مستندات - که بهطور سنتی توسط علوم آرشیو و تاریخ تعریف شده بودند – را بیش از پیش مشخص کرد؛ حتی در کشورهایی که سنتهای مکتوب دارند، اسناد دیداری - شنیداری، نظیر نوارهای ویدیویی، اغلب تنها اسناد و شواهد موجود از حقایق قابل ملاحظه و حتی غیرمنتظره (ازجمله جنگ، بلایای طبیعی، و امثال آنها) به شمار میروند. از آن گذشته، برخی گروهها، جوامع و افراد تنها بهصورت جستهگریخته اسناد و شواهد مکتوب را تولید کردهاند و میکنند؛ برای مثال، جوامع آفریقایی واقع در نواحی جنوبی صحرای بزرگ آفریقا از اسناد مکتوب استفاده نمیکنند. همچنین، بخش اعظمی از جمعیت این ناحیه قادر به خواندن اسناد مکتوب نیستند. اساساً منابع مکتوبی که قدرتهای استعمارگر و سیستمهای اداری و اجرایی منتسب به آنها در این نواحی به وجود آوردهاند و نیز منابع جسته و گریختهای که توسط کاشفان، مبلغان، تاجران و مسافران نگاشته شدهاند، تنها منابع مکتوب موجود برای مطالعه دربارة این کشورها هستند. این اسناد مکتوب، گنجینهای ناقص از مستندات به شمار میروند؛ زیرا تا حدود زیادی با تأثیر از سلیقة قدرتهای استعمارگر نگاشته شدهاند که یا دسترسی به آنها دشوار است یا خود بر مبنای منابع شفاهی نگاشته شدهاند. چنین چیزی دربارة روابط بین سفیدپوستان و سرخپوستان در آمریکا یا بومیان استرالیا و نیوزیلند نیز صدق میکند. با این حال، باید گفت آیا غیر از آن است که افکار سقراط یا کتب عهد جدید مسیحیت، تنها ازطریق شواهد شفاهی به دست ما رسیدهاند که بعدها بهصورت مکتوب درآمدهاند [...].
حتی در جوامعی که سخنان مکتوب جایگاه ویژهای دارند، اسناد دربارة گروههایی که از قدرت کنار رفتهاند یا گروههایی که در حاشیه قرار میگیرند (ازجمله مردم بومی نواحی دوردست، اقلیتهای فرهنگی، زنان، کودکان، اقشار ضعیف جامعه و اقشار حاشیهای جوامع) یا دربارة تمامی لایههای زندگی اجتماعی (برای مثال، زندگی شخصی افراد در منازل خود، زندگی عاطفی اشخاص، خانوادهها، فعالیتهای غیرقانونی نظیر فاحشگی و قاچاق و فعالیتهای سیاسی پنهانی) و حتی دربارة افراد، چیز چندان زیادی به ما نمیگویند.
بهطور کلی، اسناد شفاهی پنجرهای فراختر به سوی زندگی روزمره گشودهاند و ازاینرو میتوانند تاریخ نهادی[9] (مثلاً تاریخ یک ملت، دولت، شرکت یا اداره) را بیشتر به چالش بکشند یا آن را غنیتر کنند. (Cruikshank, 1994, p. 407) محتوای آنها که گاه بر مبنای تجارب شخصی و گاه نیز بر مبنای آداب و سنن یک ملت یا جامعه است، میتواند با افسانه و خرافات آمیخته باشد که به اعتقاد ف. بداریدا[10] چیزی فراتر از یک دشمن برای تاریخ است ( Blanc, 1987, p. 254همچنین بنگرید به: Cruikshank, 1994)؛ درنهایت، مصاحبهها، اکتشاف و کاوش در جوانب و دورههای کمتر شناختهشده از زندگی افراد تأثیرگذار در زندگی بشری را ممکن میکنند. (Fogerty, 1983, pp. 150-151) این مصاحبهها فرایندهای تصمیمگیری و شبکههای غیررسمی[11] و انگیزههای مردمی را روشن میکنند که به اندازة نتیجة حاصله دارای اهمیتاند. (Aron-Schnaper, 1980, p. 27)
اسناد دیداری - شنیداری، چیزی فراتر از زبانِ صِرف بودهاند و صفات و ویژگیهای معنایی، لحن و عواطف را نشان میدهند؛ چیزهایی که در اسناد مکتوب نمیتوان آنها را دریافت. اسناد دیداری - شنیداری دسترسی به معنا و وجوهی از ارتباطات را فراهم میکنند که با هر روش دیگری دستیابی به آنها غیرممکن است. (Charlton, 1984, pp. 228-236)
مورخان و آرشیوداران[12]، این حوزههای مطالعاتی و نقش منابع شفاهی در پژوهشها را بسیار دیرتر از متخصصان سایر رشتهها دریافتند. مستندات ارجح در علم آرشیو سنتی، تصویر ناقصی از مؤسسهها و دستاندرکاران جامعه و تعاملات بین آنها را در اختیار قرار میدهد. نظریهپردازان علم آرشیو معتقدند ایجاد خودبهخودی اسناد در خلال فعالیتهای دستاندرکاران مربوط، به میزان کافی فعالیتهای این دستاندرکاران را بازتاب میدهد و نیازی نیست همواره نیمنگاهی به خود فرایند ایجاد اسناد داشته باشیم. این رویکرد مشکلاتی را در اوایل قرن بیستم به وجود آورد و امروزه حتی به مشکلات بیشتری نیز منجر میشود. تغییر و تحولات فنی و اقتصادی در قرن بیستم، به تنزل کیفی مستندات کاغذی منجر میشود که به معنای واقعی کلمه منجر به انفجار در حجم مستندات شد. امروزه به لطف پیشرفتهای چشمگیر در فناوریهای حملونقل و ارتباطات، بخش اعظمی از ارتباطات بهصورت شفاهی ازطریق تلفن یا مکالمات چهرهبهچهره صورت میگیرند. افراد - حتی افراد دست به قلم - دیگر به ندرت خاطرات خود را مینگارند که همانند دیگر مکاتبات همیشه مقصود، انگیزه و احساسات نگارنده را بهطور کامل بیان نمیکنند. (Fogerty, 1983, pp. 150, 153) از آن گذشته، افزایش تعداد وسایل الکترونیکی جدید به کاهش پایایی مدرک -که غالباً مجازی میشود -[13] و همچنین کاهش ثبات بین پیوندهای موجود بین اسناد و اعمال منجر میشود. ممکن است الزامات روزافزون برای دموکراسی و شفافیت در فرایندهای سیاسی و ریسک موجود در روندهای قانونی، افراد را وادار به «ویرایش» اسنادی کند که از خود به جای گذاشتهاند. (Fogerty, 1983 همچنین بنگرید به: Jenkinson, 1966, p. 55; Ward, 1990, p. 6.) بهطور خلاصه باید گفت در جهان امروز، همه روزه معاملات و تراکنشهای بیشتر و مهمتری در جریاناند؛ بدون آنکه اثری از آنها روی کاغذ و در بسیاری موارد روی هر وسیلة دیگری بر جای مانده باشد. [...]
علم آرشیو مفاهیم مختص به خود را در تعامل نزدیک با علم تاریخ و تاریخنگاری تدوین کرده است؛ زیرا تاریخپژوهان عمدتاً اربابرجوعان مورد پسند علم آرشیو هستند. بازبودن درهای علم آرشیو به روی انواع جدید مدارک، به یک اندازه نشاندهندة «تغییر و تحول رشتههای مختلف و تغییراتی است که در روشهای تولید و نگهداری مدارک به وجود آمدهاند».
تاریخ، از قرن نوزدهم، بهعنوان یکی از رشتههای ملازم علم آرشیو، حیطة فعالیتها، مطالعات و همچنین منابع و روشهای خود را در قرن بیستم به طرز چشمگیری گسترش داده است. اقتصاد، گروههای اجتماعی، جمعیتشناسی[14]، نگرشها و گرایشها، دنیای وهم و خیال و جهان نمادین، به جوانب سیاسی، دیپلماتیک و نظامی اضافه شدهاند. تجزیه و تحلیل تصمیمات، اقدامات آگاهانه و رویدادها با بررسی دقیق ساختارها و همایندها غنیتر شده است. دیگر تمرکز فقط روی مردان منتخب و برگزیده نیست؛ بلکه زنان، مردم عادی، طبقات اجتماعی مختلف، افرادی که در حاشیة جامعه قرار میگیرند، اقلیتهای قومی و فرهنگی و مردم بومی مناطق دوردست نیز در کانون توجه قرار گرفتهاند. احیا و بازسازی حیطة فعالیتهای این رشته، با رشد روشهای چندرشتهای و بینرشتهای، افزایش استفاده از مدلها، کمّیسازی هرچه بیشتر مسائل و استفاده از منابع سریالی همراه بوده است و روشهایی ابداع شده و توسعه یافتهاند که پای خود را فراتر از رویکرد تصحیح انتقادی گذاشتهاند؛ اما آن را کاملاً پس نمیزنند. (ر.ک. Paquet and Wallot, 1980, pp. 387-425) از آن گذشته، ایجاد تنوع در علاقة تاریخپژوهان، به گستردهترشدن اربابرجوعان آرشیو منجر شده است؛ تاریخنگاران حرفهای، سایر متخصصان علوم اجتماعی و انسانی و متخصصان ژنتیک، خبرنگاران، مجریان رادیو و تلویزیون، نظامیان، وکلا، تبارشناسان، مقامات دولتی، افراد علاقمند به تاریخ محلی یا خانوادگی و امثال اینها، جزء اربابرجوع آرشیو به شمار میروند. در سالهای 1989 و 1990 تاریخپژوهان تنها 13 درصد[15] از پژوهشگرانی را تشکیل میدادند که در آرشیو ملی کانادا ثبتنام کرده بودند. (Blais and Enns, 1990-1991, p. 110, n. 4)
بیشک چشمگیرترین پیشرفت علم آرشیو در قرن بیستم، ظهور فرایندهای گزینش و ارزشیابی اسناد بهعنوان یک ضرورت عملی و نظری بوده است.[16] اصطلاح انفجار مدارک[17] که در قرن بیستم آشکار شد، امحای مدارک را ضروری کرده است و دربارة سازمانهای بزرگ بخش اعظمی از مدارک باید امحاء شوند (در آرشیو ملی کانادا تنها کمتر از پنج درصد[18] مستندات تولیدشدة دولت فدرال حفظ و نگهداری میشوند؛ این میزان نسبتاً در کشورهای غربی رایج است. (بنگرید به: Fogerty, 1983, p. 150) اساساً این کار تنها با توافق آرشیوداران انجام میشود. به این ترتیب، نقش آرشیوداران در قیاس با معیارهای سنتی علم آرشیو عمیقتر شده است. آنها بیش از پیش در مدیریت اسناد نقش دارند؛ زیرا ارزیابی اسناد و تدوین برنامههای زمانی نگهداری آنها در تعامل نزدیک با مؤسسههای ایجادکنندة اسناد انجام میشوند. همچنین، آرشیوداران باید معیارهای تصمیمگیری دربارة اینکه کدام اسناد و مدارک باید حفظ و کدامیک باید امحاء شوند را تدوین و تنظیم کنند.
به عبارت دیگر، آرشیوداران دیگر صرفاً گردآورندة اسنادی نیستند که به دستشان میرسد. آنها با ارزشیابی حجم عظیمی از اسنادی که اخیراً به دستشان رسیده است و با تصمیم دربارة کنارگذاشتن بیش از 95 درصد از این اسناد، مداخله در مدیریت اسناد با توجه به روشهای مدیریت اطلاعات دریافتی از سطوح مافوق خود و تشریح کمابیش اسناد و سوابقی که باید در آرشیو نگهداری شوند، به سطوح مادون خود و همچنین فراهمآوری ابزارها و وسایل تحقیقاتی، هستة مرکزی آرشیو را تشکیل میدهند. این روشها باعث ایجاد دسترسی به آرشیو شدهاند؛ بنابراین، به نوعی محتوای آرشیو را برای عموم دسترسپذیر میکنند. از آن گذشته، وقتی برای هر اقدام ارزشیابی یک پیشزمینة فرهنگی و اجتماعی لازم است، آرشیوداران چگونه چهرة خود را بهعنوان نگاهدارندگان اسناد حفظ میکنند؟ این پدیدة ثابت - که تاریخ هرگز به معنای واقعی کلمه خنثی و عینی نبوده است - در عصر اطلاعات بیش از پیش نمود مییابد. با این حال، بهتر است حتیالامکان به عینیسازی فرایندهای مربوط پرداخت. (Wallot, 1991, pp. 271 ff)
اکنون و در آینده، میراث مستنداتی که هر جامعه از خود بر جای میگذارد، تنها یک انباشتگی ناآگاهانه از مدارک یا انباشتگی اتفاقی و تصادفی آنها نیست، بلکه به نوعی این میراث ساخته شده است؛ ازاینرو، گفتنی است شرایط برای علم آرشیو کاملاً دگرگون شده است[19]: در فرایند انتخاب، دیگر سند بهعنوان نقطة مرجع اصلی مطرح نیست؛ بلکه آن فعالیت انسانی اهمیت مییابد که به ایجاد آن سند منجر شده است.[20] به عبارت دیگر، زمینة ایجاد، منشأ و کاربرد اسناد است که درخور توجه قرار میگیرد. در این رویکرد زمینهای[21]، «در درجة اول کسب آگاهی دربارة زمینهای اهمیت مییابد که اطلاعات در آن ثبت و ضبط شدهاند؛ نه کسب آگاهی از محتوای اطلاعاتی اسناد و سوابق». (Nesmith, 1992, p. 16) دیگر وظیفة آرشیودار، مدیریت مجموعة مستندات از پیش موجود نیست؛ بلکه ایجاد یک حساب برای مؤسسهها و جوامع و در نظر گرفتن اقدامات و تراکنشهای آنها با مشارکت مستقیم در ایجاد میراث مستندات است که در آن تأکید بیشتر بر شواهد و مدارک است و نه صرفاً بر اطلاعات. تمامی این تغییر و تحولات، آرشیوداران را ناگزیر به احیای توان نظری خود و بازگشت به مفاهیم اساسی مشخصی همچون منشأ ایجاد اسناد (Biter, 1961; Booms, 1987, pp. 69-107) کرده است.[22]
آرشیوداران متکی به این پارادایم جدید، در تلاشاند میراثی از مستندات را پدید آورند که تا حد ممکن کامل، معرف و آشکارساز باشد. [...] آنها به دنبال شناسایی مؤلفههای فراموششده و شکافهای موجود بین اسناد هستند. نخستین گام، شناسایی موارد و اسنادی است که میتوان با نگهداری آنها در آرشیو این خلأها را پوشش داد. برخی افراد گام را از این فراتر گذاشتهاند و آرشیوداران را تشویق میکنند مستقیماً در ایجاد اسناد مشارکت داشته باشند؛ مثلاً ازطریق ضبط اسناد صوتی یا دیداری - شنیداری (Fogerty, 1983, pp. 148-157; Reimer, 1981, p. 33; Lance, 1983, pp. 177-178; Lochead, 1983, pp. 3-7; de Tourtier-Bonazzi, 1987, p. 251.)[23].
چنین مشارکتی میتواند به یکی از سه شکل مختلف زیر رخ دهد:
1) مخزن نگهداری اطلاعات آرشیو صرفاً بهعنوان «مرکز مستندسازی»[24] پروژههای تاریخ شفاهی بهکار رود که پیش از این انجام شدهاند یا در دست اجرا هستند؛ به این ترتیب، همکاری و همیاری ترویج مییابد و همپوشانی بین پروژهها به حداقل میرسد (Archives nationales de France, 1990, p. 30). در کانادا، بیشتر اسناد و مجموعههای شفاهی در مخازن نگهداری اطلاعات در آرشیو نگهداری میشوند؛ اما موزهها نیز منابع قابل ملاحظهای را در اختیار دارند.
2) آرشیودار یا مؤسسة آرشیوی متبوعش میتوانند پروژههای تاریخ شفاهی را «انجام داده» یا از پروژههایی «پشتیبانی کنند» که دیگران انجام دادهاند: اعطای کمک هزینه برای انجام پروژهها، اعطای وام برای تهیه تجهیزات، آموزش، نظارت بر پروژه، همکاری و مساعدت در آمادهسازی مصاحبهها ازطریق انتخاب دقیق و هدفمند اسناد پشتیبان که انسجام و قابلیت اعتماد پروژهها را تقویت خواهند کرد (Fogerty, 1983, p. 154). سپس آرشیو در تلاش خواهد بود تا اولویتهایی منطبق بر اولویتهای جامعه و افرادی برگزیند که در پروژهها مشارکت دارند. (Berkowski, 1993, pp. 112-118; Andrade, 1988, p. 218)
3) آرشیودار یا آرشیو متبوعش میتواند «مستقیماً» منابع شفاهی را «ایجاد کند». این منابع ممکن است درواقع منابع ثانویه باشند؛ مثلاً مصاحبه با ایجادکنندگان اسناد - در زمان ثبت آن اسناد در آرشیو - که امکان دستیابی به جزئیات پیرامون سازماندهی یک مؤسسه یا روشهای تشکیل پرونده برای اسناد و همچنین پرکردن شکافهای موجود فراهم میکنند. (Bruemmer, 1991, p. 496; Archives nationales de France, 1990, p. 30) با توجه به فراوانی بیش از حد اسنادی که مؤسسههای بزرگ ایجاد میکنند و پیچیدگی و ناکافیبودن سیستمهای پروندهها، ممکن است این مصاحبهها به نوعی «فرامدرک[25]» محسوب شوند.
آرشیوداران همچنین میتوانند بر مبنای راهبرد مشخصی در مستندسازی، پروژههای جدیدی را بهمنظور تکمیل مجموعههای موجود در آرشیو طراحی و تعریف کنند[26]. آنها گاهی اوقات مرزهای تعریفشده برای پارامترهای عمومی تاریخ شفاهی را گسترش میدهند؛ مثلاً تحقیقهای پیمایشی دربارة رخدادهای جاری انجام میدهند تا طیف وسیعی از نقطه نظرات دربارة آن رخداد را به دست آورند. نتایج این تحقیقها بهطور چشمگیری متفاوت از تحقیقهای گذشتهنگری خواهند بود که چند سال بعد انجام خواهند شد. (Fogerty, 1983, p. 156) امروزه ضبط ویدیو و فیلم نیز با آنکه برای تمام موقعیتها و شرایط مناسب نیست، اما فرصتهای منحصربهفردی را در اختیار قرار میدهد؛ برای مثال، ضبط فیلم، روشی بینظیر برای ماندگارکردن یاد و خاطرات مشاغل، حرفهها و مهارتهای فراموششده، آداب و رسوم سنتی ملل و تعاملات اجتماعی مردم در جشنها، اعیاد و مصاحبههای گروهی است.[27]
در میان آرشیوداران و ضبطکنندگان فیلمها یا اصوات، اتفاقنظر دربارة نیاز به تهیه یا حتی صرفاً دستیابی به موارد ضبطشدة تاریخ شفاهی بهمنظور متوازنکردن (و در برخی کشورها تأسیس) میراث مستندات وجود ندارد. مباحث بیش از هر چیز دیگری بر «رواییبودن آرشیو شفاهی» متمرکزند.
پیش از هر چیز، موضوع «ارزش منابع شفاهی بهعنوان شواهد و مدارک» مطرح است. آرشیوداران ارزش اسناد دیداری و شنیداری را بهعنوان شواهد و مدارک به رسمیت میشناسند؛ یعنی آنها را برای درک فعالیتهای ایجادکنندگان آنها (تحقیق، آموزش و غیره) مفید میدانند. مشکل اساسی در ناتوانی ایجادکنندگان اسناد دیداری - شنیداری تاریخ شفاهی در نگهداری آنها در آرشیو و مستندسازی کافی آنها بهمنظور تعیین زمینة آنهاست. محققان گاهی چنین مستنداتی را همتراز با نسخ خطی میدانند که با ترجیحات کاملاً شخصی نوشته شدهاند. بسیاری از پروژههای تاریخ شفاهی یک هدف ویژه دارند؛ مثلاً ارائه بهصورت کتاب، پخش در برنامههای رادیویی و تلویزیونی یا نمایش در نمایشگاهها. مسئولان پروژه بیشتر بر این هدف متمرکزند و گامهای مورد نیاز برای نگهداری و دسترسپذیرکردن آنها در درازمدت را طی نمیکنند؛ این گامها عبارتاند از توصیف، مستندسازی و ثبت در آرشیو. (Bruemmer, 1991, p. 495) برخی از شبکههای رادیویی و تلویزیونی اقدام به پاککردن فیلمها یا اصوات از روی نوارها میکنند تا مجدداً قادر به استفاده از نوار باشند. (Lochead, 1983, pp. 3-7) واضح است یافتههای یک تحقیق تنها زمانی میتوانند نقد شوند که دیگر محققان نیز به منابع استفادهشده در آن دسترسی داشته باشند. (Henige, 1980, pp. 181-194) دربارة تمام مباحث عمومی و گفتمانهای علمی، شفافیت از مهمترین الزامات است. این الزامات یقیناً دربارة مستندات پیرامون اسناد دیداری و شنیداری نیز صادقاند.
«ارزش اطلاعاتی» شواهد و مدارک شفاهی نیز از موضوعات مهم در میان محققان تاریخ شفاهی بوده و به مباحث و مناقشات زیادی منجر شده است. آرشیوداران نیز همواره بهنوبةخود دربارة میزان قابلیت استفادة مجدد از شواهد و مدارک شفاهی دچار شک و تردید بودهاند. نخستین مسئله، کیفیت اسناد دیداری و شنیداری است که به آرشیو ارسال میشوند. استفادة گسترده از دستگاههای ضبط صوت و دوربینهای فیلمبرداری منجر به کثرت پروژههای بیکیفیت شده که در آنها موضوع به خوبی انتخاب نشده است، کیفیت صدا چندان مناسب نیست و فرایند ضبط به خوبی اجرا و مستندسازی نشده است.[28] سهولت استفاده از این روش، آن را به چیزی مانند حافظة افراد مسن شبیه کرده است؛ زیرا درواقع پیوند مستقیمی را با گذشته ایجاد میکند. با وجود این، میدانیم حافظه یک چیز زنده است و شواهد و مدارک چیزهاییاند که ساخته میشوند (ماهیتی انتخابی دارند) و اینکه شرایط حاکم بر محیط مصاحبه - یا همان زمینه - و روش انجام مصاحبه، به فرایند ساخت این شواهد و مدارک بستگی دارند. (Aron-Schnapper et al., 1983, p. 67; Joutard, 1983, ch. VIII; Cruikshank, 1993, pp. 410 ff) اگر میخواهید پروژة تاریخ شفاهی موفقی داشته باشید، باید پیش از آغاز پروژه تحقیقات جامعی انجام دهید و به دقت شرایط را برای اجرای پروژه آماده کنید. گفتنی است ثبت اسناد دیداری - شنیداری در آرشیو بدون ارائه مستندات مناسبشان، ارزیابی پروژهها را با مشکلات جدی مواجه میکند و درنتیجه استفاده از آنها در آینده بسیار دشوار خواهد بود.
پیش از موضوع تخصص و حرفهایگری محققان، باید به موضوع میزان استفاده از شواهد شفاهی در زمینههای دیگر و به روشهای پیشبینینشدة تهیهکنندگان آن شواهد توجه داشت. برخی افراد معتقدند اشخاص قادر به پیشبینی روندهای تحقیقاتی آتی نیستند؛ بنابراین، نمیتوانند منابع مناسبی را برای آیندگان تدارک ببینند. (Dryden, 1981, p. 36) برخی دیگر نیز باوجود اشاره به دشواریهای موجود در استفاده از پروژههای تاریخ شفاهی که در واکنش به موقعیتهای بسیار ویژه انجام شدهاند، معتقدند میتوان از مصاحبهها برای بیش از یک هدف استفاده کرد؛ بهخصوص در مواردی که حاوی سؤالهایی با ماهیتی عمومیتر در زمینة مدنظر باشند. (Fogerty, 1983, p. 157) در این راستا، پروژههای پیرامون زندگی اشخاص که با رویکرد تهیه زندگینامه (بیوگرافی) اجرا شدهاند، کمتر از سایر پروژهها با مشکل مواجه خواهند شد. (Archives nationales de France, 1990, p. 27) اگر بخواهیم صادقانه سخن بگوییم، تعدادی از این مشکلات به شدت متفاوت از مشکلات موجود دربارة اسناد مکتوباند.
گروه مسئول پروژههای تاریخ شفاهی در نهاد امنیت اجتماعی فرانسه[29] طرحوارههای جالبی را برای مقابله با این مشکلات ارائه کردهاند. این گروه، پروژهها را به سه دسته تقسیم میکند:
1) گردآوری منفعل شواهد و مدارک که هدف آن استفادة محققان آتی از آنهاست (این وظیفة آرشیوداران است؛ اما نویسندگان اشاره کردهاند بسیاری از تاریخپژوهان شفاهی نیز در این کار مشارکت داشتهاند)؛
2) مجموعههایی که در چارچوب یک پروژة تحقیقاتی خاص تهیه شدهاند؛
3) و درنهایت ایجاد آرشیو شفاهی.
در مورد آخر، یعنی ایجاد آرشیو شفاهی، کاری که انجام میشود عبارت است از انجام بررسیهای دقیق روی یک موضوع ویژه و بهکارگیری روشی نظاممند روی اطلاعات مطروحه، با دیدگاهی فراتر از بیانات ارائهشده در مصاحبهها و ایجاد شاکلة صحیح و درست از اسناد معتبر. (Aron-Schnapper et al., 1983, pp. 57-62)
درنهایت و مهمتر از موارد یادشده گفتنی است به باور برخی افراد «بودجة آرشیو که به سختی برای انجام وظایف سنتی آرشیوداران کفایت میکند» نباید برای ایجاد مدارک صرف شود (Dryden, 1981, pp. 36-37)؛ اما این نظر جای بحث دارد. وظیفة آرشیوها، مستندسازی اقدامات افراد، مؤسسهها و جوامع است. سطح منابعی که در اختیار مؤسسهها قرار دارد (نیروی انسانی و منابع مالی) تعیینکنندة میزان موفقیت آنها در اجرای مأموریت خود است. همه چیز به نوع جامعه، ماموریتهای یک نهاد معین، بودجة این نهاد و میزان صلاحیت و شایستگی کارکنان آن و امثال آنها بستگی دارد. واضح است در برخی کشورها، آرشیوها باید منابع شفاهی ایجاد کنند و این منابع از بخشهای اصلی و حتی ضروری آرشیوها به شمار میروند.
مستندسازی منابع شفاهی
بیشتر مباحث اساسی بین آرشیوداران بر کسب و دریافت اسناد دیداری - شنیداری (و اخیراً ایجاد آنها توسط آرشیوداران) متمرکز است. توسعة اسناد شفاهی پس از پذیرش آنها در آرشیو پرسشهایی با ماهیتی عملیتر را به وجود میآورد. در این بخش جوانب آرشیوی امر نسبت به مباحث عمومی تاریخ شفاهی بیشتر بررسی خواهد شد. اساساً اسناد دیداری - شنیداری در کتابخانهها، موزهها، مراکز مطالعات فرهنگعامه، شرکتهای رادیویی و تلویزیونی، مراکز تولید محصولات دیداری - شنیداری و نیز آرشیوها تولید میشوند. این محصولات گاهی بدون ارجاع به استانداردها و روشهای مرسوم آرشیوی تشریح و طبقهبندی میشوند[30].
دسترسی عموم به اسناد آرشیوی به تشریح آنها بهنحو مطلوب نیازمند است. این امر دربارة منابع شفاهی بیشتر هم نمود مییابد؛ زیرا اسنادی از این دست دارای ماهیتی ترکیبی از تمام وقایعاند (مثلاً فیلمی از زندگی یک شخص دربارة اقتصاد یا سیاست نیست؛ بلکه تمامی این جوانب را بهصورت ترکیبی و از یک دیدگاه، مدنظر قرار میدهد) و این امر باعث میشود هماندیشی دربارة آنها دشوار و زمانبر باشد. بنا به دلایل مشابهی، بهکارگیری ابزارهای مناسب برای تحقیق نیز به منابع قابل ملاحظهای نیازمند است؛ بهویژه در مواردی که اسناد دیداری - شنیداری که به آرشیو تحویل داده میشوند، بدون مستندات کافی باشند. با این حال، ضرورت شفافیت دربارة منابع مورد استفادة محققان تاریخ شفاهی گاهی اوقات دربارة مستندات نیز صدق میکند. اسناد دیداری - شنیداری، بهعنوان یک سند، پیش از هر چیز ایجاب میکنند که جنبة مدرک و شاهد بودن دربارة خود مصاحبه صدق کند و نه دربارة موضوع مصاحبه. (Moss and Mazikana, 1986, p. 48) منابع شفاهی بر رابطهای متکیاند که بین مصاحبهکننده و مصاحبهشونده ایجاد میشود؛ بنابراین، ارزش نتایج آن منوط به شناخت مصاحبه و زمینة آن (مکان، وجود اشخاص ثالث، رابطه بین مصاحبهکننده و موضوع مصاحبه و امثال آنها) است. (A. G. Quintana, 1990, pp. 88-89)
بین تمامی عوامل، توصیف نامناسب، بیش از هر چیز دیگری دسترسی به آرشیو شفاهی را با مشکل مواجه میکند. (Bruemmer, 1991, p. 495; Lochead, ‘Oral history’, p. 6; Aleybeleyle, 1985, p. 422) وجود یک دستورالعمل - راهنمای ملی یا محلی اولین ابزار ضروری در تعیین حیطة عملیاتی منابع شفاهی و رهنمونسازی محققان به سوی مؤسسههایی است که با نیازهای آنها همخوانی داشته باشند. تمام کشورها چنین دستورالعملی در اختیار ندارند؛ حتی در صورت وجود آن نیز برای آنکه چنین دستورالعملی در گذر زمان جنبة کاربردی خود را حفظ کند، به بازبینی متناوب و بهروزرسانی منظم نیازمند است. (Bruemmer, 1991, p. 497)[31] در سطح مخازن، استانداردهای طبقهبندی و توصیف بهطور چشمگیری متفاوتاند. برخی از آرشیوها توصیف بر مبنای هر سند دیداری یا شنیداری را ترجیح میدهند؛ چیزی که معمولاً در کتابخانهها نیز مشاهده میشود؛ اما برخی دیگر ترجیح میدهند اسناد دیداری - شنیداری را به ایجادکنندگان آنها یعنی منشأ ارتباط دهند. (Moss and Mazikana, 1986, pp. 50-51; Mbaye, 1993, pp. 99-111) جامعة آرشیوی کانادا درحال تدوین استانداردهای توصیف[32] اسناد است و نیمنگاهی نیز به جهانیسازی این موضوع دارد. در همه این موارد، آرشیوها دربارة آنکه در مبحث توصیف تا کجا باید پیش بروند، بهخصوص دربارة وضعیت تهیة رونوشت از اسناد دیداری - شنیداری دچار تردیدند.
پیادهسازی[33] اسناد شنیداری به مقدار چشمگیری میزان دسترسی به آنها را ارتقا میبخشد. نسخة متنی[34] مصاحبه را میتوان به راحتی ارزیابی کرد و استفاده از آن نیز به تجهیزات خاصی نیاز ندارد. اگر نسخة متنی طی مدت زمان اندکی پس از تهیة مصاحبه و با کمک مصاحبهکننده و در برخی موارد نیز با کمک شخص مصاحبهشونده تهیه شود، ابهامات موجود دربارة جوانب شاهد و مدرک بودن آن از بین خواهند رفت. در نخستین مرکز تاریخ شفاهی که در دانشگاه کلمبیا[35] در ایالات متحده واقع بود، نسخة متنی مصاحبه که شخص مصاحبهشونده آن را بازبینی و تصحیح میکرد، از مستندات ضروری برای هر سند دیداری - شنیداری به شمار میرفت. چنین نسخهای در قالب مکتوب، روایی و پایایی بیشتری برای اسناد شفاهی فراهم میکرد و درواقع سند شنیداری یا دیداری تنها یک مرحلة گذرا[36] در تهیة اسناد به شمار میرفت. تا دهه 1960 با توجه به گرانبودن نوارهای دیداری - شنیداری، بیشتر افراد ترجیح میدادند مصاحبههای ضبطشده روی نوارها را پس از تهیة نسخة متنی، پاک و از نوارها برای ضبط مصاحبههای بعدی استفاده کنند. (Joutard, 1983, p. 75; Stielow, 1986, p. 19) امروزه تقریباً تمامی نویسندگان، اسناد شنیداری [و دیداری] ضبطشده را بهعنوان مدرک اصل میشناسند؛ زیرا این سند دیداری یا شنیداری تنها سندی است که تمامی جوانب ارزشمند شفاهی (و در برخی موارد تصویری) را در خود گنجانده است: یک نسخة متنی میتواند محتوای یک سند صوتی را دربرداشته باشد؛ اما همانطور که پیش از این اشاره شد قادر به انتقال عواطف و احساسات، لحن بیان، لهجه و نحوة تلفظ و ادای کلمات توسط اشخاص نیست. (Stielow, 1986, p. 23; Moss and Mazikana, 1986, p. 58; Archives nationales de France, Le témoignage oral, pp. 27-28) پیادهسازی کار دشواری است و تقریباً دستیابی به نتایج بینقص در آن غیرممکن خواهد بود. پیادهسازی درواقع تبدیل یک مجموعه بیانات شفاهی به کلمات مکتوب است (Joutard, 1983, p. 218؛ نیز بنگرید به: Archives nationales de France, 1990, p. 27. )؛ بنابراین، باوجود تمامی کاستیهای ذکرشده، بهعنوان ابزاری تحقیقاتی و برای انتشار شواهد و مدارک، کارآمد است. (Moss and Mazikana, 1986, p. 58)
استفادة گسترده از روش پیادهسازی هزینههای زیادی را در پی دارد. یوتارد (Joutard, 1983, p. 218) تخمین زده است یک فرد مجرب تقریباً پانزده ساعت زمان نیاز خواهد داشت تا یک ساعت مصاحبه را پیاده کند و بنویسد (تامسون Thompson, 1978, p. 197 بین شش تا 12 ساعت را برای پیادهسازی یک ساعت مصاحبه عنوان کرده است)؛ گرچه امروزه استفاده از تجهیزات رایانهای و نرمافزارهای پردازش کلمات، امکان کاهش هزینههای پیادهسازی را فراهم کرده و نمایهگذاری روی آنها را تسهیل کرده است. (Stielow, 1986, p. 89) تصمیم بر پیادهسازی مصاحبه یا انجامندادن این کار، اساساً به منابع موجود و بدون تردید به میزان استفاده از آنها بستگی دارد. همچنین یک آرشیودار در این زمینه نوشته است آرشیوها معمولاً بازنویسی از یک نسخه خطی قدیمی خود که تفسیر و تعبیر آنها به همان میزان اسناد دیداری - شنیداری با دشواریهایی روبهرو است را در اختیار کاربرانشان قرار نمیدهند. (Mbaye, 1993, p. 108) پیادهسازی اقدام مطلوبی است (هرچند دربارة مجموعههای بزرگ، بسیار دشوار است)؛ اما آرشیوداران گزینههای دیگری نیز در اختیار دارند؛ مثلاً تهیة یک فهرست نمایهدار از موضوعاتی که در مصاحبه بدانها پرداخته شده است با ارجاع به موقعیت آن موضوعات در سند دیداری یا شنیداری. دربارة هر رخداد، ارائه یک تشریح مناسب نیز کارآمد خواهد بود؛ زیرا میزان تلاش مورد نیاز برای تفسیر و تعبیر سند شنیداری و هزینههای مربوط به تجهیزات و نسخههای کپیشده از اسناد را کاهش خواهد داد. (Kula, 1990, p. 80)
نوارهای صوتی یا دیداری - شنیداری که روی وسایل مغناطیسی و حتی روی فیلم ضبط شدهاند، مشکلاتی را در راستای هزینهها و دشواریهای فرایند حفظ و نگهداری به وجود میآورند؛ حتی فراتر از الزامات زیستمحیطی و روشهای حمل و کنترل نوارهای مغناطیسی - که در نشریات تجاری مربوطه به میزان کافی بررسی شده است - باید فراوانی قالبهای ضبط شنیداری یا دیداری - شنیداری را نیز مدنظر قرار داد. این قالبها اغلب مشکلاتی در سازگاری با پلتفرمهای مختلف داشتهاند و فناوری نیز (بهخصوص دربارة روشهای ضبط ویدیویی) به سرعت درحال رشد و تغییر است؛ بنابراین، همواره احتمال منسوخشدن قالبهای پیشین وجود دارد. درنتیجه، آرشیوها باید بهطور مستمر اسناد خود را به قالبهای رایج تبدیل کنند تا خطر از دست دادن آنها (در اثر منسوخشدن قالبها و فناوریهای مورد نیاز برای پخش آنها) از بین برود. ظهور فناوری رقمی در حفظ و نگهداری اسناد، امکان استفاده از یک قالب کلی و عمومی را برای حفظ و نگهداری تصاویر متحرک، اصوات، نقشهها، عکسها و سایر اسناد دیداری - شنیداری و همچنین اسناد متنی فراهم کرده است. (Kula, 1990, pp. 79-80)[37] متأسفانه هنوز پایداری فیزیکی افزارههای حفظ و نگهداری اسناد رقمی به اثبات نرسیده است. مهمتر از هر چیزی این نکته است که به نظر میرسد دیگر با مشکل تنوع قالبها و تجهیزات و ناسازگاری آنها با یکدیگر مواجه نخواهیم بود. آرشیوداران در این راستا با مشکلاتی همانند مشکلات موجود دربارة سایر اسناد رایانهای مواجه خواهند بود.
نگهداری اسناد دیداری - شنیداری تاریخ شفاهی در آرشیو و مهمتر از آن دسترسی عموم به این اسناد، مشکلات اخلاقی و حقوقی مشخصی را در پی دارد. با توجه به اینکه قوانین حقوقی و اخلاقی در کشورهای مختلف، متفاوت است، در اینجا تنها میتوان تصویری کلی از این موضوع را ترسیم کرد. (Moss and Mazikana, 1986, pp. 49, 68-70; Bruford, 1990, pp. 16-32; Stielow, 1986, pp. 42-51; Ward, 1990, pp. 48-58)
«مالکیت» اسناد دیداری - شنیداری تاریخ شفاهی علاوه بر قانون، به مسائل اخلاقی نیز بستگی دارد. در برخی موارد مالکیت در اختیار خود شخص یا گروه و حزبی است که آن شخص به آن تعلق دارد و تنها در شرایط خاصی این مالکیت قابل انتقال به غیر خواهد بود. (Moss and Mazikana, 1986, p. 49) مفاد قانونی نیز با توجه به اینکه بحث دربارة مالکیت محتوا باشد یا مالکیت ابزار ذخیرهسازی مصاحبهها، متفاوت خواهند بود. حق نشر[38] میتواند به معنای آن باشد که یک شخص حق کنترل یا حق دریافت سود و بهره بابت استفادة دیگران از سند دیداری یا شنیداری را در اختیار دارد یا صرفاً به معنای خاطرنشانکردن نقش و سهم افراد در تهیة آن اسناد دیداری یا شنیداری باشد. مسئله این است که چه کس یا کسانی حق نشر را در اختیار دارند (مخبر، مصاحبهکننده، سازمانی که حامی مالی پروژه بوده است، آرشیو و ...). این پرسشها بهخصوص در مواقع انتشار رونوشت مصاحبهها یا پخش یک سند دیداری یا شنیداری از رادیو و تلویزیون مطرح میشوند؛ اما میتوانند با محدودکردن امکان بازتولید اسناد، بر میزان دسترسی به آنها نیز تأثیر بگذارند. مؤسسههای آرشیو باید اطمینان حاصل کنند انتقال اسناد دیداری - شنیداری با در نظر گرفتن تمامی مجوزهای ضروری انجام شده است و با توجه به عدم قطعیت احتمالی در قوانین و مقررات، این موضوع به هیچ عنوان موضوع سادهای نیست. گاهی اوقات صرفاً شرکت در مصاحبه به معنای اعلام رضایت است. بهتر است یک رضایتنامة مکتوب از جانب اشخاص مصاحبهشونده به اسناد دیداری - شنیداری ضمیمه شود یا مصاحبهشونده بهصورت شفاهی رضایت خود را اعلام کند و اعلام رضایت او نیز ضبط شود و بلافاصله قبل یا بعد از متن مصاحبه قرار گیرد. (Joutard, 1983, p. 215)
موضوع دوم، احترام به حریم خصوصی افراد است؛ چه فردی که درحال مصاحبه است و چه افرادی که طی مصاحبه از آنها نام برده میشود. ممکن است انتشار محتوای برخی از اسناد دیداری - شنیداری به برخی افراد آسیب برساند یا حتی موجبات تهمت و افترا به آنها را فراهم کند. چنین شرایطی تنها محدود به اسناد شفاهی نیست. با این حال، اگر آرشیو در ایجاد اسناد شفاهی مشارکت داشته باشد، باید مسئولیتهایی را بر عهده بگیرد؛ بنابراین، در تمامی مجوزها باید به محدودیتهای استفاده از سند دیداری یا شنیداری اشاره شده باشد. دربارة آرشیوهای دولتی، این شرایط دربارة اسناد عمومی ممکن است در تناقض با قوانین دسترسی به اطلاعات باشند. (Stielow, 1986, p. 48)
در تجزیه و تحلیل نهایی، موضوع هزینههای مربوط به توسعة منابع شفاهی، به بودجة آرشیو بازمیگردد. معضلات مربوط به بودجه و تأمین مالی پروژهها، اختلالاتی را در برنامههای آرشیوها به وجود آورده و تا حدی دلیل کیفیت پایین بسیاری از پروژهها است. براساس نتایج نظرسنجی شورای جهانی آرشیو در سال 1984 بسیاری از پروژههای تاریخ شفاهی به شدت با مشکل کاستی بودجه مواجهاند. (Moss and Mazikana, 1986, p. 79؛ در خصوص آمریکا بنگرید به: Fogerty, 1983, pp. 153-154) این معضل بهخصوص در کشورهای درحال توسعه بسیار نمود پیدا میکند؛ زیرا این کشورها اساساً منابع ناچیزی را به آرشیوها اختصاص میدهند (برای مثال بنگرید به: Faseke Modupeolu, 1990, pp. 77-91; Sehlinger, 1984, pp. 168-173; Foronda, 1981, pp. 13-25). خوشبختانه با این همه، استثناهایی هم وجود دارد؛ برای مثال، آرشیو ملی زیمبابوه بخش اعظمی از بودجة خود را به منابع شفاهی اختصاص داده است. (مصاحبه با تری کوک زمستان 1995)
نتیجه
زمانی که زندگی و اصول در تعارض با یکدیگر قرار گیرند، تقریباً همیشه شوق و میل به زندگی پیروز میشود. تاریخ شفاهی، رشتة جدیدی است - به گواه تصمیم شورای جهانی آرشیو برای تفکیک کمیتة آرشیو اسناد دیداری و شنیداری بهمنظور ایجاد یک کمیتة جداگانه برای منابع شفاهی - و محبوبیت و کاربردهای آن رو به فزونی است. آرشیو شفاهی در همه جای دنیا موجود است و تعداد، اندازه و کیفیت آن روبهرشد است. انتظار میرود در قرن بیست و یکم رشد چشمگیری در این حوزة مطالعاتی به وجود آید. آرشیوداران دیگر نمیتوانند از این موضوع روی گردانند، پشت سفسطة نظریهگرایی پنهان شوند و از مشارکت در مستندسازی جوانب مهم زندگی در جوامع خود به روشهای مختلف سر باز زنند. آنها همچنین از فراگیرشدن فناوریهای دیداری - شنیداری بهعنوان روشی غالب برای اشاعة اطلاعات و دانش بین تمامی بخشهای جمعیت تأثیر گرفتهاند.
موضوع، کنارهگیری از اصول و مبانی پایة این رشته نیست، بلکه دربارة گسترش این اصول و مهمتر از آن، تحتتأثیر قراردادن ایجادکنندگان منابع شفاهی است تا به خوبی پروژهها و منابع خود را مستندسازی[39] کنند. اگر آرشیوها در پروژههای تاریخ شفاهی مشارکت کنند یا حتی در برخی موارد آغازگر پروژهای باشند، باید بیش از هر شخص یا نهاد دیگری، اصول و مبانی مربوط به منشأ، زمینه و ارزش اطلاعات بهعنوان شواهد و مدارک را رعایت کنند. همچنین، مشارکت آنها برای شفافسازی مسائل مربوط به حق نشر، حفظ حریم خصوصی و حق دسترسی بسیار مهم است؛ زیرا تجربة زیادی در هریک از این زمینهها دارند. آنها همچنین باید تلاش و سرعت خود را در تعریف استانداردهای توصیفی در سطوح مختلف افزایش دهند و در آمادهسازی یا بهروزرسانی دستورالعملهای راهنمای منابع شفاهی و تسهیل فرایند دسترسی به آنها مشارکت داشته باشند. در این گفتار، مسئلة حفظ و نگهداری اسناد دیداری - شنیداری بررسی نشد تا مطالعات بیشتری دربارة نقش مؤسسهها و دولتها در این زمینه به عمل آید.
[1] The oral history reader
حاتمی (1386، صص62-63) این کتاب را پیش از این معرفی کرده است؛ اما به نظر میرسد در خصوص چاپهای کتاب کاملاً دقیق سخن نگفته است.
[2] Wallot, Jean-Pierre & Normand Fortier. (2003). ‘Archival science and oral sources.’ In R. Perks, & A. Thomson (Ed.), The oral history reader. London, Routledge (pp.365-378). Taylor & Francis e-Library, 2003.
[3] Textual criticism
[4] سندشناسیdiplomatics : ١- مطالعه ایجاد، شکل ظاهری و انتقال اسناد و همچنین رابطة اسناد با اطلاعات موجود در آنها و با ایجادکنندة خود که برای شناسایی، ارزیابی و بیان ماهیت و اصالت اسناد است. ٢- رشتهای است که منشأ، شکلهای مختلف و انتقال مدارک آرشیوی و همچنین رابطة مدارک با اطلاعات موجود در آنها و با ایجادکنندة خود مطالعه میشوند؛ با این هدف که ماهیت واقعی مدارک را شناسایی، ارزیابی و بیان کند (شبانی، 1398، ص100. برای اطلاع بیشتر بنگرید به: دورانتی، 1388، صص81-94).
[5] Iconographic form
[6] Impartiality
[7] Authenticity
[8] اصطلاح چرخة عمر اسناد تمثیلی است که اسناد را همچون موجودات زنده دارای یک دورة زندگی میداند. بهطور سنتی چرخة حیات اسناد به سه مرحله تقسیم میشود: تولید یا دریافت، استفاده و نگهداری و راکدشدن. در تعریفهای دیگر، مراحل عمر سند به صورتهایی نظیر ایجاد، فعال (جاری)، نیمهفعال (نیمهجاری) و غیرفعال (راکد) نیز ثبت شدهاند. پس از راکدشدن، مرحلة تعیین تکلیف اسناد (امحاء یا انتقال به آرشیو) است (برای اطلاع بیشتر بنگرید به: عزیزی، 1385، صص93-94).
[9] Institutional history
[10] F. Bédarida
[11] بهطور مثال، قرارومدارهای بین رهبران حزبهای سیاسی مختلف در مجلس که سند مکتوبی برای آنها وجود ندارد [مؤلفان].
[12] Archivists
[13] در این رابطه تایلور و دورانس (Taylor and Durance, 1992, pp. 37-61) صحبت از نوعی فراگیری سنت شفاهی در بازگشت به قرون وسطی میکنند [مولفان].
[14] Demography
[15] دو بررسی انجامشده در تالار پژوهشِ آرشیو ملی (معاونت اسناد ملی، سازمان اسناد و کتابخانه ملی) ایران، نتایج متفاوتی را نشان دادهاند: در سال 1392، رشتة تحصیلی 33/40 درصد از مراجعهکنندگان (عزیزی، 1394، ص103) و در حدفاصل اول تیر 1395 تا پایان خرداد 1396، رشتة تحصیلی 31 درصد از مراجعان (مالمیر، 1397، ص31) به تالار پژوهش، تاریخ بوده است.
[16] این موضوع در بیشتر موارد شایان توجه جنکینسون (Jenkinson, 1922) نبود؛ اما به وضوح در نظریة شلنبرگ (Schellenberg, 1956) دیده میشود [مولفان].
در خصوص آرای جنکینسون بنگرید به: شریفنوبری و رضایی شریفآبادی، 1388، ص109.
در خصوص آرای شلنبرگ بنگرید به: شلنبرگ، 1379، صص 108-115؛ 1380، صص84-93؛ شریفنوبری و رضایی شریفآبادی، 1388، صص109-110.
[17] documentary explosion
[18] در آرشیو ملی استرالیا نیز برآورد شده است بهطور تخمینی 90 تا 95 درصد از سوابق بعد از آنکه کاراییشان در امور اداری از دست میرود، امحایی و بین پنج تا 10 درصد از آنها اسناد آرشیوی هستند (پدرسون، 1380، ص6).
[19] یکی از مهمترین وظایف آرشیوداران کمک به دگرگونی شرایط برای استفاده از هوش مصنوعی در آرشیوها است. نمایهسازیها امروزه با یک برچسب ساده صورت نمیگیرد؛ بلکه نمایهها چندوجهیاند و برای نیازهای گوناگون مخاطبان و پژوهشگران تدارک دیده میشوند.
[20] در خصوص ارزشیابی کلان و بنیان نظری این اندیشه بنگرید به: شریفنوبری و رضایی شریفآبادی، 1388، صص112-113. در اثر زیر این نظریه مشروحتر بحث و بررسی شده است: بیون، 1396، صص32-79.
[21] Contextual approach
[22] تری کوک (Cook, 1992, pp. 38-70) رویکردی «مبتنی بر منشأ ساختاری - عملکردی» را پیشنهاد داده است [مولفان].
در خصوص نظرات کوک همچنین بنگرید به: شریفنوبری و رضایی شریفآبادی، 1388، ص113. شریفنوبری، رضایی شریفآبادی و خسروی، 1389، صص108-113.
[23] اگرچه آلن وارد (Ward, 1990, p. 14) به آرشیوها نقش «واکنشی» میدهد؛ اما با مقایسة مشارکت آرشیوها در مدیریت اطلاعات مؤسسههایی که مدارک آنها را کسب میکنند، از مشارکتشان در تولیدِ ضبط اطلاعات چشمپوشی میکند [مولفان].
[24] Documentation centre
[25] Meta-documents
[26] برای مثالهایی در خصوص ایجاد برنامههای آرشیوشفاهی بنگرید به:
Lance, 1983, ch. XII; Aron-Schnapper, 1980; Schorzman, 1993; Chew, 1986, pp. 206-210; Chou, 1985, pp. 163-178; Mbaye, 1993, pp. 99-111; Archives nationales de France, 1990. [مولفان].
همچنین بنگرید به مقالة Swain, 2003, pp. 139-158 که تقریباً هفت سال پس از انتشار مقالة حاضر منتشر شده است.
[27] در اوایل 1900 پیشنهاد شد از فیلمبرداری برای مستندسازی نظاممند کسبوکارهای سنتی استفاده شود که درحال از بین رفتن بودند. بنگرید به: S. Kula, 1990, p. 181; Charlton, 1984, pp. 228-236; Schorzman, 1993 [مولفان].
[28] یکی از شدیدترین انتقادها به این نقص را توچمان (Tuchman, 1972, pp. 62 ff.) بیان کرده است. همچنین بنگرید به: Treleven, 1989, pp. 50-58; Dryden, 1981, p. 35; Fogerty, 1983, p. 149; Moss and Mazikana, 1986, p. 23. [مولفان].
[29] Sécurité sociale en France
[30] راهنمای مجموعههای تاریخ شفاهی در کانادا (Canadian Oral History Association, 1993) ایدة خوبی دربارة تنوع موقعیتها میدهد. پیشگفتار لوکهد (Canadian Oral History Association, 1993) و مقالة مکدونالد (MacDonald, 1990, pp. 12-24) روابط بین آرشیودارها و پدیدآورندگان مدارک تاریخ شفاهی در کانادا، آمریکا و بریتانیا را توصیف میکنند [مولفان].
[31] برومر یک برنامة پنج مادهای را در سطح ملی (در ایالات متحده) برای بهبود دسترسی به مجموعههای تاریخ شفاهی پیشنهاد میکند: استفاده از قالب یواس مارک USMARC برای توصیف مدارک، تولید یک خط راهنما برای اطمینان از یکنواختی در اجرای مدارک تاریخ شفاهی در قالب مارک ای. ام. سی. MARC AMC، ایجاد یک برنامة امانت بین کتابخانهها و آرشیوها، پژوهش در فناوریهای نو برای تسهیل در ارتباط اطلاعات و حمایت از پژوهشگران تاریخ شفاهی برای دسترسی مناسب در این برنامه [مولفان].
[32] این استاندارد با مشخصات زیر منتشر شده است:
The Association of Canadian Archivists. (1990). Rules for Archival Description (RAD), Ottawa, Canada. Revised version July 2008.
[33] پیادهسازی مصاحبه (که از آن به شیوههای گوناگون مانند پیادهکردن، متننویسی، ترانویسی، گفتارنویسی و خارجنویسی یاد شده است)، نیازمند شنیدن مصاحبه و در عین حال، نوشتن سخنان ردوبدلشده در جلسه مصاحبه است. در خصوص پیادهسازی بنگرید به حسنآبادی، 1386، صص64-69.
[34] نسخة نوشتهشدة مصاحبه که از آن با نسخة پیادهسازیشده نیز یاد شده است.
[35] Columbia University
[36] Transitional step
[37] بلاسکو و پت-سلقیه (Blasco and Pataud-Célerier, 1994, p. 815) مثالهای جالبی را در خصوص رقمیکردن و استفاده از فناوری رایانهای چندرسانهای برای انتشار میراث ارائه دادهاند [مولفان].
[38] Copyright
[39] در خصوص نقش مستندسازانه تاریخ شفاهی و کمکش به آرشیوها در قرن 21 بنگرید به: Swain, 2003, pp. 139-158.
اینترنت