نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فرهنگیان، صندوق پستی 889- 14665 تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Expressing the oral history of the Holy Defense era through the words of the warriors is a lasting and innovative way to reflect on the events of the war. In implementing such a method, in addition to observing the principles of interviewing and organizing questions and answers, it is also necessary to write the material correctly; therefore, observing the principles of editing and Punctuation causes not only that the speaker's speech is transmitted completely, unambiguously, and intelligibly to the audience; but also that the quality of the narratives and the degree of trustworthiness and transfer of emotions in recording experiences are improved. The present study is a descriptive-analytical type of applied research that, by presenting statistics and frequency, seeks to answer the question of which deviations from the principles of technical editing are observed in oral history books. For this purpose, the book "Shaghayeghi Az Majnun (1)" was randomly selected as an example. The results show that in this book, the comma, with a frequency of 408 cases, has the highest frequency of incorrect use among all the signs. The next most frequently used sign is the "period" sign, with a frequency of 118 cases. The significant weakness in the use of these two signs has caused long and drawn-out writing, poor reading, and ambiguity, taking up the time and energy of the audience and consequently causing their fatigue and annoyance, disruption in organizing and understanding the content, and damaging the beauty of the writing. Also, in the field of grammar and spelling, among the significant disadvantages of this book are the failure to observe the distance between the inside and outside of the word, the failure to observe the hyphenation marks, and the failure to use the optional recording of words. At the end of the article, suggestions are presented to prevent further damage to oral history books from this perspective.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
بررسی ریشهها و شرح وقایع جوامع بشری با نگرش تاریخی، یکی از کارکردهای متأخر تاریخ است؛ البته روشن است که علم تاریخ برای رسیدن به این هدف، در گردآوری دادهها و پردازش آنها از روشهایی جدید بهره برده است که «تاریخ شفاهی» یکی از آنهاست. تاریخ شفاهی به عنوان یکی از شاخههای مهم تاریخنگاری، به ویژه در موضوعاتی مانند جنگها و بحرانها، جایگاهی ویژه دارد. در خصوص دفاع مقدس، که با توجه به ویژگیهای ویژۀ خود، بسیاری از اطلاعات آن به صورت مکتوب یا رسمی ثبت نشده است، تاریخ شفاهی میتواند به عنوان ابزاری حیاتی برای جمعآوری و ثبت خاطرات رزمندگان و شهدا عمل کند. اینگونه نوشتاری با ثبت خاطرات رزمندگان و شهدا به عنوان یکی از منابع اصلی و معتبر برای آگاهی از دوران جنگ و دفاع مقدس، میتواند به غنای تاریخ ملی ایران بیفزاید. تاریخ شفاهی بهواسطۀ جزئینگری، دخالت «شناخت روان» در بیان و نگارش تاریخ، مستندسازی و اصالتبخشی، روشی مناسب برای تدوین و ثبت دقیق تاریخ و شناساندن درست رخدادهاست. این روش نه فقط به درک بهتر ابعاد انسانی و فرهنگی جنگ کمک میکند، بلکه امکان انتقال تجربیات واقعی و احساسات عمیق از جبههها را فراهم میآورد. در نتیجه، تاریخ شفاهی نه فقط به عنوان یک ابزار پژوهشی، بلکه به عنوان یک وسیلۀ فرهنگی و اجتماعی، اهمیتی ویژه دارد. در کل، اهمیت این نوع نوشتاری را میتوان در عرصههای گوناگون همچون انتقال مستقیم تجربههای فردی و جمعی، پرکردن خلأهای تاریخ رسمی، ثبت احساسات و معنویت در جنگ، حفظ و انتقال میراث فرهنگی، تقویت هویت جمعی و ملی، تأثیر در سیاستگذاری و پژوهشهای آینده، مستندنگاری و حفاظت از یاد و خاطرۀ شهدا، ایجاد ارتباط میان تاریخ و مردم و توانمندسازی جامعه برای حفظ تجربیات ارزشمند دانست.
در تاریخ شفاهی، کلمات و جملات مطابق با نحوۀ گفتار گوینده، ثبت و ضبط میشوند. این امر به ویژه در مواردی که ممکن است زبان گوینده محاورهای، غیررسمی یا دارای لغات خاص منطقهای باشد، اهمیت پیدا میکند. رعایت اصول ویرایش و نشانهگذاری باعث میشود گفتار گوینده به طور کامل، بدون ابهام و قابل فهم به مخاطب انتقال یابد. برای مثال، ممکن است گوینده با استفاده از اصطلاحات خاص جنگی یا حتی لهجه و گویش محلی و محاورهای خود روایت کند. در این شرایط، نشانهگذاری صحیح برای نمایش فاصلههای زمانی، مکثها، یا تغییرات در لحن گفتار به حفظ اصالت روایت کمک میکند؛ از این رو، رعایت اصول ویرایش و نشانهگذاری در تاریخ شفاهی نه فقط به دقت و صحت اطلاعات کمک میکند، بلکه در ارتقای کیفیت روایتها و حفظ امانتداری در ثبت تجربهها تأثیری بسزا دارد. این فرایند به ویژه در تاریخ شفاهی دفاع مقدس که بسیاری از جزئیات تجربی، عاطفی و معنوی جنگ در آن نهفته است، اهمیت دوچندان پیدا میکند. همچنین، نشانهگذاری دقیق و ویرایش درست میتواند به پژوهشگران کمک کند تا از منابع شفاهی به بهترین شکل استفاده کنند؛ در حالی که اصالت گفتار و احساسات گویندگان حفظ میشود.
بنابراین، از جملۀ اقدامات و راهکارهایی که باید در حوزۀ زبان و خط فارسی در حوزۀ ثبت خاطرات رزمندگان و نوع نوشتاری تاریخ شفاهی مورد توجه قرار گیرند تا هم اعتبار محتوا و هم لفظ رعایت شود، عبارتاند از: توجه به پاکیزهنویسی و درستنویسی، کمک به سرعت مطالعه در کشور، زیباسازی نوشتار برای تأثیر بیشتر آن بر خواننده، پیشگیری از انحرافهای خط و زبان از زبان معیار، جلوگیری از بههمریختگی در نگارش فارسی، جلوگیری از بهکارگیری سلایق شخصی و تفنّنی در نوشتار، مقابله با ورود بیرویۀ واژگان وارداتی و ... . ضمن توجه به چنین اصولی، باید میزان آسیبپذیری و همچنین اثرهای زیانبار انحراف از قواعد و اصول نگارشی و ویرایشی بر پیکرۀ تاریخ شفاهی نیز تجزیهوتحلیل شود و در این زمینه، باید حساسیت جدی در همۀ دستگاههای دولتی و غیردولتی همچون «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس»، «حوزۀ هنری»، «سازمان ارشاد و تبلیغات اسلامی» و ... نسبت به یکی از مهمترین جنبههای استقلال هویتی و فرهنگی کشور نشان داده شود؛ زیرا این امر زمانی اهمیت پیدا میکند که ملتهای دارای زبان مستقل، در گذشتۀ خویش توانستهاند با آن زبان و خط، آثاری فاخر را بیافرینند و به واسطۀ آنها شهرت جهانی کسب کنند و زبان فارسی با بیش از هزاران آثار ارزشمند و منتشرشده در سطح جهانی، یکی از این زبانهاست. پس، در عصر ما شایسته است اقشار فرهنگی و مجرب در کنار دستگاههای برنامهریزی و اجرایی مرتبط فرهنگی و علمی، پژوهشهای کاربردی و برنامههای اجرایی گسترده و متنوعی را انجام دهند و راهکارهای قابل اجرا را برای مقابله با این تهدیدها در اختیار سطوح مختلف جامعه قرار دهند.
مسألۀ پژوهش
تاریخ شفاهی ابعاد و زوایایی مختلف دارد و به طرزی فزاینده و گسترده، به یکی از بسترهای مهم در انتقال رویدادها و خاطرات دوران دفاع مقدس و سایر رویدادهای اثرگذار کشور تبدیل شده است. برای جلوگیری از آسیبهای متفاوتی که ممکن است در این نوع نوشتاری به وجود آیند، باید برنامهریزی مدوّن و منظمی ایجاد کرد. ابعاد این مشکل و ضرورت ورود به عرصۀ جلوگیری از آسیبهای ممکن زمانی آشکارتر میشود که بدانیم تاریخ شفاهی از نظر حفظ اصالت روایت و انتقال دقیق احساسات و پیامهای دفاع مقدس حائز اهمیت است و نادیدهگرفتن این اصول میتواند به درک اشتباه و ایجاد فاصله بین نویسنده و مخاطب منجر شود و از اثرگذاری واقعی این آثار بر مخاطب بکاهد. در این پژوهش، ضمن بررسی و تحلیل چنین رویکردی از منظر ویرایش فنی در یکی از کتابهای تاریخ شفاهی با عنوان شقایقی از مجنون (1) (صالحی، 1401)، راهکارهایی عملی برای بهبود نگارش فارسی و دستور خط و برطرفکردن بخشی از مشکلات ارائه میشوند.
پیشینۀ پژوهش
با وجود اینکه به نظر کارشناسان از جمله علی صلحجو (پژوهشگر و ویراستار) ویراستاری اصولاً در تاریخ نشر کتاب در ایران امری جدید است، در زمینۀ پژوهش در اصول نگارش و ویرایش خط و زبان فارسی آثاری متعدد (در حدود شصت عنوان کتاب) منتشر شدهاند و همین امر پژوهشگر را در این حوزه با سردرگمی و دشواری روبهرو میکند. ویرایش در معنای امروزی در دهۀ چهل شمسی با فعالیت مؤسسۀ انتشارات فرانکلین آغاز شد و در اواخر دهۀ چهل بود که واژۀ نوظهور ویراستار، در محافل فرهنگستان دوم و از مصدر مردۀ «ویراستن» پیدا شد.
در زمینۀ تاریخ شفاهی، مرتضی نورائی (1386) مقالهای با عنوان «درآمدی بر ویراستاری در تاریخ شفاهی» نگاشته است. او در این مقاله، ویرایش را در سه مرحلۀ پیشمصاحبه، مصاحبه و استخراج مورد توجه گرفته داده است و در بخش آخر، آسیبشناسی ویراستاری را در راستای شناخت سازوکارهای جانبداری در تاریخ شفاهی بررسی کرده است. ابوالفضل حسنآبادی (1386) در مقالۀ «پیادهسازی و ویرایش در تاریخ شفاهی»، یکی از مهمترین کتب در این زمینه، یعنی کتاب پیادهسازی و ویرایش در تاریخ شفاهی اثر ویلا باوم[i] (1997م)، مورخ معروف آمریکایی، را بررسی و تجریهوتحلیل کرده است. از نظر او، بررسی محتوای کتاب و نوع نگارش نشان میدهد توجه باوم به سطوح مختلف جامعه و هدف او نگارش کتابی برای همۀ علاقهمندان تاریخ شفاهی است؛ همچنین، کتاب میتواند پاسخگوی نیازهای اطلاعاتی تاریخشفاهیدانان مستقل، مراکز و آرشیوهای تاریخ شفاهی باشد. همچنین، احمدیدارانی و کرامیتانفرد (1401) در مقالهای با عنوان «نقد و تحلیل شیوهنامههای نگارش فارسی (مطالعۀ موردی: نشانهگذاری)»، هجده شیوهنامۀ رایج را به روش تحلیلی و انتقادی بررسی کردهاند و در آن، کاربرد علایم نگارشی را مدنظر قرار دادهاند؛ در ضمن، تناقضهای درونی، اختلاف دیدگاههای نویسندگان و افراط و تفریطهای آنان با رعایت اصل اعتدال، در قالب شاهدها و مثالهای آنان را نقد و ارزیابی کردهاند و در پایان هر بخش، دربارۀ اختلافها، پیشنهادهایی ارائه دادهاند تا زمینهای برای بازنگری در تدوین شیوهنامهها فراهم آید. همچنین، موضوع ویرایش فنی و زبانی در سایر انواع نوشتاری همچون زبانه رسانه، کتابهای درسی دانشآموزان، متون حقوقی و ... بررسی شده است؛ اما تا کنون این موضوع در کتاب شقایقی از مجنون (1) بررسی نشده است.
ضرورت پژوهش
یکی از حوزههای فرهنگی و اجتماعی تأثیرگذار در انتقال تجربیات رزمندگان دوران دفاع مقدس حوزۀ بسیار مهم و چندجانبۀ خط، زبان و نوشتار است. از آنجا که شیوۀ نگارش تاریخ شفاهی از طریق گفتوگوی مصاحبهکننده با رزمنده و واسطهگری زبان محاوره و گفتاری روی میدهد و در آن، جابهجایی اجزای جمله، گزینش کلمات دمدستی، اثرگذاری لهجه و گویش، شتابزدگی در گفتار، پراکندهگویی، تکیهکلامها، مکثهای پیدرپی و ... سبب آسیبپذیری این نوع نوشتهها شدهاند، در نتیجه، باید از طریق پژوهش و تحلیل علمی برای دستیابی به راهحلهای شدنی و راهکارهای موثق کوشا باشیم. اهمیت این موضوع زمانی آشکار میشود که گاهی فارسیزبانان همین زبان غیرمعیار و آسیبدیده را به عنوان زبان فارسی معیار میپذیرند که در این صورت، علاوه بر آسیبپذیری دستور خط، زبان و فرهنگ فارسی، تمایز بین زبان و خط هنجار و نابههنجار دشوار میشود و این امر با اهداف تاریخ شفاهی که ثبت و ضبط دقیق رویدادها و انتقال درست معنا به نسل آینده است، مغایرت دارد. بنابراین، یکی از مهمترین ضرورتهای چنین پژوهشی تأکید بر لزوم آغاز یک جریان بررسی و پژوهش در این عرصه است تا کتابها و آثار تدوینی در آینده، آثار فاخر و ارزشمند دوران دفاع مقدس را در روساختی استوار و پاکیزه به آیندگان عرضه کنند.
روش پژوهش
این پژوهش، از نظر ماهیت و اهداف، جزء «پژوهشهای کاربردی» است؛ «منظور از پژوهش کاربردی، پژوهشی است که نه در جهت ارضای کنجکاویهای ژرف پژوهشگر، که حل مسئلهای فردی، گروهی یا اجتماعی انجام میپذیرد» (ساروخانی، 1384، ص. 73). دایرۀ پژوهش یکی از کتابهای حوزۀ تاریخ شفاهی با عنوان شقایقی از مجنون (1) است. این کتاب به شیوۀ تصادفی از میان چندین جلد کتاب نوشتهشده در این حوزه انتخاب شده است. نگارنده با بهرهگیری از روش سندکاوی و فیشبرداری، ابتدا کتابهای نگاشتهشده در حوزۀ آیین ویرایش و درستنویسی را مطالعه کرده است؛ سپس، بر اساس شاخصهای ویرایش فنی (صوری)، معایب و بیدقتیهای مندرج در کتاب مدنظر را مشخص کرده است؛ در گام بعد، پس از بسامدگیری و تعیین بیشترین خطاهای صورتگرفته، تحلیلهای لازم را انجام داده و در نهایت، پیشنهادهایی برای بهبود شیوۀ ویرایش و نشانهگذاری در چنین متونی را ارائه داده است. گفتنی است، هنگام بیان مثالها برای آشکارسازی معایب، همان دستور خط و شیوۀ نگارش کتاب، بدون هیچگونه دخل و تصرفی، بیان شده است.
معرفی کتاب شقایقی از مجنون (1)
این کتاب، خاطرات یکی از رزمندگان شیمیایی دوران دفاع مقدس به نام «فرهاد همتیدزکی» است. او از سال 1359 وارد جبهه شده است و حدود سه ماه در جبهۀ کردستان فعالیت داشته است. سپس، در سال 1361، برای شرکت در عملیات والفجر مقدماتی به جبهۀ جنوب اعزام میشود و در گردان ذوالفقار به فرماندهی سهراب نوروزی ساماندهی میشود. سپس، در سال 1362، در قالب گردان توحید در عملیات خیبر شرکت میکند. این گردان مأمور به ایستادگی در جزیرۀ مجنون جنوبی در برابر دشمن بعثی بود و طبق فرمایش امام (ره) باید آن را حفظ میکرد. گردان، بعد از چند روز مقاومت سرسختانه، هنگام بازگشت به عقب، در کنار چاههای نفت، مورد حملۀ بمبهای شیمیایی دشمن قرار میگیرد که سبب مجروحیت شدید نیروها از جمله فرهاد همتی میشود. او به همراه چند تن از دوستانش برای مداوا به مونیخ آلمان فرستاده میشود. پس از چندماه انجام مراحل طاقتفرسای درمان، به ایران برمیگردد. او مجدداً در سال 1365 عازم جبهه میشود؛ اما به سبب مجروحیت شیمیایی نمیتواند در منطقه باقی بماند و به عقب برگردانده میشود. در حال حاضر نیز، آثار جراحت شیمیایی در بدن او قرار دارد و تحت مداوی پزشک است.
اصول ویرایش فنی
پس از مطالعه و بررسی کتاب شقایقی از مجنون (1)، مهمترین اصول ویرایش فنی که در این کتاب رعایت نشدهاند و دربارۀ آنها بیدقتی صورت گرفته است، در قالب چند عنوان مجزا در ادامه توضیح داده شدهاند.
ویرگول نشانۀ توقف یا درنگی کوتاه است که در موارد زیر استفاده میشود: الف) میان عبارتها یا جملههایی غیرمستقل که در مجموع یک جملۀ کامل را تشکیل میدهند؛ ب) آنجا که کلمه یا عبارتی به عنوان توضیح، عطف بیان یا بدل در ضمن جمله یا عبارتی دیگر آورده میشود؛ پ) آنجا که در مورد چند کلمه، اِسنادی واحد داده میشود؛ ت) بین دو کلمه که احتمال میرود خواننده آنها را با کسرۀ اضافه بخواند؛ ث) برای جداکردن اجزای مختلف نشانی اشخاص یا مراجع و مأخذ یک نوشته (یاحقی و ناصح، 1371، صص. 69-70؛ احمدیگیوی و همکاران، 1385، ص. 33). همچنین، از این نشانه میان دو جملۀ پایه و پیرو؛ در آغاز و پایان جملههایی که به صورت تفسیری، توضیحی و دعایی میآیند؛ برای عطف کلمهها، جملهها، عبارتها و سازههای همپایه (در این موارد همیشه پیش از آخرین کلمه واو عطف میآید)؛ بعد از گروههای قیدی در آغاز جمله (ذوالفقاری، 1392، ص. 30)؛ برای تفکیک کلماتی که حالت دستوری واحدی دارند، نیز استفاده میشود (کاخی، 1373، ص. 36).
در کتاب شقایقی از مجنون (1)، از نشانههایی که بسیار بهنادرست استفاده شدهاند، نشانۀ کاماست. در بیشتر موارد، از این نشانه در جایگاه خود استفاده نشده است؛ به عبارت دیگر، در این کتاب معمولاً پس از منادا، جملۀ بدل، قیدهای زمان آغاز جمله، پس از وجه وصفی و جملات مرکب و شرطی از کاما استفاده نشده است. یا در مواردی نیز حرف ربط و عطف «واو» بهنادرست جایگزین کاما شده است؛ برای مثال، هنگام برشمردن اشخاص و اجزا به شکل پیدرپی. همچنین، در برخی از موارد، نگذاشتن کاما سبب بدخوانی و ابهام جمله و گرفتن وقت و توان خواننده برای درک معنا میشود. در زیر، مثالهای هر یک از موارد بالا به همان شکل نادرست بیان شدهاند:
- استفادهنکردن از کاما پس از وجه وصفی: «آنها ... از آمادگی لازم برخوردار بودند و ما را غافلگیر کرده و شروع به تیراندازی کردند» (صالحی، 1401، ص. 32). همانگونه که پژوهشگران گفتهاند، کاربرد وجه وصفی دارای شرایطی است - که هماهنگ با موضوع مقاله - یکی از شرایطش این است که بهتر است «پس از وجه وصفی، از آوردن «واو» ربط پرهیز شود و بهجای آن، کاما استفاده شود» (ذوالفقاری، 1392، ص. 242).
- استفادهنکردن از کاما هنگام برشمردن افراد: «در بسیج افراد زیادی میآمدند، از جمله: سبزعلی خدادادی و علی اکبر سلطانی، قنبر ابراهیمی و ... .» (صالحی، 1401، ص. 32).
- استفادهنکردن از کاما در جملات مرکب: «وقتی که مأموریت ما از بانه تمام شد برگشتیم» (صالحی، 1401، ص. 28).
- استفادهنکردن از کاما در جملات تفسیری و توضیحی: «آقای خدادادی در فرایزین که در 60 کیلومتری مونیخ واقع است بستری و مداوا میشود» (صالحی، 1401، ص. 56).
- استفادهنکردن از کاما پس از منادا: «او دوباره گفت: هی نوروزی بگو جزیره و گردان ایسا» (صالحی، 1401، ص. 40).
- استفادهنکردن از کاما پس از گروههای قیدهای آغاز جمله: «آن موقع رئیس بسیج آقای علی ابراهیمی بودند» (صالحی، 1401، ص. 22).
- استفادهنکردن از کاما سبب بدخوانی و ابهام میشود: «در تقسیمات من در گروهان یک در دسته یکم، به عنوان آرپیجیزن بودم» (صالحی، 1401، ص. 31).
همچنین، در بسیاری از جملات، کاما به شکل نادرست جایگزین نشانهای دیگر شده است؛ به ویژه جایگزین نشانههایی همچون نقطه و نقطه-ویرگول. در مواردی هم کاما به شکل زاید و اضافی ب هکار رفته است. در مثالهای زیر میتوان نمونههای این کاربرد نادرست را مشاهده کرد:
- کاربرد پیدرپی کاما بهجای نقطه در سراسر جمله: «تو برو چای را درست کن تا ما هم بیاییم، گفت: باشه، هاورکرافت رفت، نیامد ما ناهار خوردیم، آقای نوروزی ...» (صالحی، 1401، ص. 49).
- کاربرد کاما بهجای نشانۀ تعجب (عاطفی)، نشانۀ پرسش و نقطه-ویرگول: «ما دیدیم که مترجم میخندد، به ما گفت: دیشب چی شده؟ چه اتفاقی افتاده بود. ما گفتیم نمیدانیم اینها بلند شدند سر و صدایی کردند، ولی ما خوابیدیم. گفت: آنها میگویند اینها کی هستند، ما این همه سر و صدا کردیم ولی آنها عین خیالشان نبود و گرفتند خوابیدند» (صالحی، 1401، ص. 61).
- کاربرد کاما بهجای نشانۀ دونقطه: «بدون هماهنگی شروع کردم به تکبیر گفتن، الله اکبر، الله اکبر، خمینی رهبر ...» (صالحی، 1401، ص. 54).
- کاربرد کاما به شکل زاید و اضافی: «برای ما تعریف میکرد که، قرار بود...» (صالحی، 1401، ص. 51).
بنا بر مطالب گفتهشده، یکی از پربسامدترین نشانههایی که بهنادرست در این کتاب از آن استفاده شده است، نشانۀ کاماست. در جدول زیر، بسامد فراوان خطای کاربرد این نشانه در سراسر کتاب گویای بیاطلاعی نویسنده از مواضع کاربرد این نشانه بوده است.
جدول 1- بسامد کاربرد نادرست کاما
نشانۀ کاما |
بسامد |
کاربرد نابهجا |
230 |
عدم استفادۀ بهموقع |
167 |
برای اینکه اطلاعات دقیقتر از آمار یادشده به دست داده شود، باید گفت از 230 مورد کاربرد نابهجای کاما، 178 مورد صرفاً کاربرد آن بهجای نشانۀ نقطه است. این موضوع سبب شده است جملات و عبارات به شکل پیدرپی و تودرتو بیان شوند؛ به تبع آن، ذهن و چشمان مخاطب دچار خستگی و گسیختگی میشود و مجالی به خواننده برای سازماندهی مطالب و درک بهتر متن داده نمیشود.
جدول 2- بسامد کاربرد نابهجای کاما
نشانۀ کاما |
بسامد |
کاربرد بهجای نشانۀ نقطه |
178 |
کاربرد بهجای نشانۀ نقطه-ویرگول |
25 |
کاربرد زاید و اضافی |
18 |
کاربرد بهجای نشانۀ پرسش |
5 |
کاربرد بهجای نشانۀ تعجب (عاطفی) |
3 |
کاربرد بهجای نشانۀ دونقطه |
1 |
نقطه نشانۀ وقف کامل محسوب میشود. این نشانه در موارد زیر استفاده میشود: الف) در پایان جملههای کامل خبری یا انشایی؛ ب) پس از هر حرفی که به صورت نشانۀ اختصاری به کار رفته باشد (یاحقی و ناصح، 1371، ص. 67). همچنین، این نشانه پس از کوتهپاسخها و نقل قول غیرمستقیم یا جملات پرسشی غیرمستقیم به کار میرود (ذوالفقاری، 1392، ص. 28). در صورتی که دو جملۀ کامل با «واو» به یکدیگر معطوف شوند، نقطه فقط در پایان جملۀ دوم آورده میشود (احمدیگیوی و همکاران، 1385، ص. 36).
در کتاب تحت بررسی، در بیشتر موارد، نقطه در جایگاه خود استفاده نشده است؛ حتی نویسنده به دلیل ناآشنایی با کاربرد آن، بهجای این نشانه از حروف ربط، به ویژه حرف ربط «واو» برای اتصال دو یا چند جمله بهره برده است؛ در حالی که جملهها از نظر معنایی کامل هستند و باید پس از هر کدام از آنها نقطه گذاشته شود. این شیوۀ نادرست در کتاب سبب اطناب و درازنویسی، دلزدگی و قطع ارتباط مخاطب با متن، دشواری درک معنا، اختلال در سازماندهی مطالب و آسیب به زیبایی نوشتار شده است. از سوی دیگر، نویسنده اشتباههایی نیز در کاربرد نابهجای نقطه دارد؛ یعنی در بیشتر موارد، نقطه بهجای نقطه-ویرگول استفاده شده است و در وهلۀ بعد، نشانۀ نقطه پیش از حروف ربط همچون «که» بهنادرست استفاده شده است؛ زیرا حروف ربط نشانگر این هستند که جمله به پایان نرسیده است و از لحاظ معنایی کامل نیست. همچنین، در این کتاب، به کار نرفتن نقطه معمولاً پس از فعلهایی است که با همدیگر تشکیل یک جملۀ مرکب را دادهاند. برای روشنشدن مطالب یادشده در ادامه مثالهایی بیان شدهاند:
- استفادهنکردن از نقطه در جایگاه خود: «نگاهی به خودم انداختم و خودم را در آینه برانداز کردم خیلی تحلیل رفته بودم و نحیف شده بودم معلوم بود خیلی وزن کم کردهام در همین تفکرات بودم که ... پرستارها آمدند من را بلند کردند و روی تخت گذاشتند» (صالحی، 1401، ص. 56).
- معطوفکردن پیاپی جملات کامل و عدم استفاده از نشانۀ نقطه: «از آنجا به قم اعزام شدم و در قم 2 شب بستری شدم و ترکش های آرپی جی 11 که به کتف من خورده بود کتفم را دچار جراحت شدید کرده بود و به خاطر این که ترکش ها نزدیک عصب دست من بودند نشد آن ها را خارج کنند و هنوز هم ترکش ها در کتف من به یادگار باقی مانده اند (صالحی، 1401، ص. 34). همانگونه که در این چند جمله مشاهده میشود، عدم استفادۀ بهموقع از نقطه و جایگزینی حرف «واو» سبب نفسگیرشدن جملات و خستگی مخاطب میشود و در ضمن، اثرگذاری مطالب و نحوۀ انتقال احساسات نیز دچار مشکل میشود.
- وابستهسازی پیدرپی جملات کامل به همدیگر و عدم استفاده از نشانۀ نقطه: «هواپیماهای عراقی از بالای سرمان رد شده که با پرواز در سطح پایین قصد شکستن دیوار صوتی و آسیب به ما را داشتند که با اقدام مناسب از سوی همرزمان خوشبختانه اتفاقی برای هیچ یک از برادران نیفتاد که احتمالاً آن هواپیماها مهمات خود را در جای دیگر تخلیه کرده بودند» (صالحی، 1401، ص. 38).
- استفادۀ نادرست از نقطه بهجای نشانههای دیگر: «پشت آن ها کانال های قیر وجود داشت. ولی نیروهای ما خودشان، پل متحرک درست کرده بودند» (صالحی، 1401، ص. 32). پیش از حرف استدراک «ولی» باید نقطه-ویرگول گذاشته شود ولی بهنادرست از نشانۀ نقطه استفاده شده است.
- کاربرد زاید و اضافی نشانۀ نقطه: «آنها از طریق این شخص از حال ما باخبر می شدند. که از همین طریق با خبر شدم...» (صالحی، 1401، ص. 62). در چنین جملاتی که با حرف ربط «که» به هم وابسته شدهاند، نیازی به گذاشتن نقطه پیش یا پس از حرف ربط نیست، بلکه نقطه در پایان جملۀ کامل میآید نه در جملۀ وابسته.
جدول زیر برای روشنشدن بسامد خطای کاربرد این نشانه ترسیم شده است.
جدول 3- بسامد کاربرد نادرست نقطه
نشانۀ نقطه |
بسامد |
کاربرد نابهجا |
13 |
عدم استفادۀ بهموقع |
105 |
نقطه-ویرگول علامت وقف یا درنگی است بیشتر از ویرگول و کمتر از نقطه که در موارد زیر به کار میرود: الف) برای جداکردن عبارتهای مختلف یک جملۀ طولانی که ظاهراً مستقل، ولی در معنی با یکدیگر مربوط هستند؛ ب) هنگام برشمردن و تفکیک اجزای مختلف وابسته به یک حکم کلی (یاحقی و ناصح، 1371، ص. 70). همچنین، این نشانه برای جداکردن عبارتها یا جملههای شرطی استفاده میشود که درون آنها ویرگولهای متعدد به کار رفته باشد؛ همچنین، در جملههای مرکب و قبل از کلمههای توضیحی مانند «یعنی، مانند، مثلاً، زیرا، بنابراین، اما، در نتیجه، از این رو، چنانکه، با وجود این، در این صورت، با این حال، با این همه، برای نمونه، در مثل، به فرض، همانطور که» استفاده میشود (ذوالفقاری، 1392، ص. 33).
در سراسر کتاب شقایقی از مجنون (1) اثری از نشانۀ نقطه-ویرگول نیست؛ حتی یک مورد هم که استفاده شده است، بهنادرست بهجای نشانۀ دونقطه به کار رفته است. در بقیۀ موارد، جملات بدون کاربرد این نشانه به هم متصل شدهاند؛ البته، این ضعف شامل حال این کتاب نمیشود، بلکه آثار مشابه دیگر، همچون کتاب ایراندخت (آلمؤمن)، بیمارستان جنگی (نظرلو)، چند قدم تا اسارات (جلالی)، مردی از ساسرگان (بهروزی) و سایر آثار منتشرشده در حوزۀ تاریخ شفاهی نیز چنین مشکلی را در به کار بردن نشانۀ نقطه-ویرگول دارند. برای تکمیل مطالب یادشده، چند نمونه از عدم استفاده یا استفادۀ نابهجا از این نشانه در ادامه بیان شدهاند:
- کاربرد نادرست نقطه-ویرگول بهجای دونقطه: «ما از دزک 4 نفر بودیم که با هم رفتیم؛ من، آقای علی اکبر سلطانی، آقای محسنی و آقای نصراللهی» (صالحی، 1401، ص. 25).
- عدم استفادۀ بهموقع از نقطه-ویرگول: «گفتند ماسک ها را تحویل دهید چون دیگر نیازی به ماسک نیست، ماسک ها را تحویل دادیم ولی اسلحه هایمان همراهمان بود» (صالحی، 1401، ص. 48). در این مثال، پیش از حرف تعلیل «چون» و حرف استداراک «ولی» باید نشانۀ نقطه-ویرگول استفاده شود که به کار نرفته است. با نگاه کلی به مثالها میتوان پی برد نویسنده در بیشتر موارد، قبل از حرف استدارک «ولی» از این نشانه استفاده نکرده است یا بهاشتباه از نشانۀ ویرگول بهره برده است.
جدول 4- بسامد کاربرد نادرست نقطه-ویرگول
نشانۀ نقطه-ویرگول |
بسامد |
عدم استفادۀ بهموقع |
18 |
کاربرد نابهجا |
1 |
موارد کاربرد این نشانه عبارتاند از: الف) این نشانه پیش از مجموعۀ شواهد، مثالها و اجزایی که گاه پیش از آنها عبارتهایی همچون «از این قرار، بدین شرح» و مانند آنها میآید؛ ب) پیش از نقل قول مستقیم، در صورتی که حرف ربط «که» پیش از آن نیامده باشد؛ پ) پیش از عبارت توضیحی در بیان یا تأیید مطلبی، یا قبل از تفصیل حکمی که بهاجمال به آن اشاره شده است یا برای بیان دلیل کاری؛ ت) برای نقل قول گفتوگو پس از نامها؛ ث) برای جداکردن اجزای ساعت، اسم سوره و شمارۀ آیه، فصل و باب، صفحه و سال در ارجاع درونمتنی؛ ج) هنگام معناکردن کلمهها (ذوالفقاری، 1392، صص. 34-35).
در کتاب مدنظر، یکی از عیبهایی که دیده میشود این است که برای نقل قول و گفتوگوی اشخاص، گاهی دونقطه گذاشته میشود و گاهی نیز فراموش میشود؛ به ویژه در گفتوگوهایی که نقل قول مستقیم و از زبان خود راوی هستند، هم نشانۀ دونقطه و هم گیومه به کار نمیرود. همچنین، در مواردی نیز دونقطه به شکل نادرست و نابهجا به کار رفته است؛ برای مثال، در نمونههای زیر میتوان چنین اشتباههایی را مشاهده کرد:
- استفادۀ نابهجا از دونقطه: «بیشتر با برادران خود و تعدادی از بچههای محله بازی هایی مانند: الختر، کلاه برک، جست و خیزک و ... انجام می دادیم» (صالحی، 1401، ص. 13). دربارۀ این مثال باید گفت پس از کلماتی مانند «مثل، از قبیل، نظیر» و امثال آنها که به کلمۀ بعدی اضافه میشوند، نباید دونقطه به کار رود (احمدیگیوی و همکاران، 1385، ص. 37).
- عدم استفادۀ بهموقع از نشانۀ دونقطه هنگام برشمردن اجزا و طبقهبندی: «نیروها به دو دسته تقسیم شده بودند یک دسته در داخل شهر نگهبانی می دادند و یک دسته ...» (صالحی، 1401، ص. 27).
- عدم استفاده از نشانۀ دونقطه برای نقل قول مستقیم: «وقتی آمد به او گفتم تو که خلبان هستی چرا به منطقه آمدی؟» (صالحی، 1401، ص. 45).
جدول 5- بسامد کاربرد نادرست دونقطه
نشانۀ دونقطه |
بسامد |
کاربرد نابهجای دونقطه |
4 |
عدم استفادۀ بهموقع |
25 |
این نشانه در موارد زیر بهکار میرود: الف) در دو طرف نقل قول مستقیم؛ ب) برای مشخصکردن اصطلاحات خاص علمی و فنی، کلمات ناآشنا، عبارتها و جملات مشهور به قصد برجستهسازی و برای بار اول؛ پ) اگر درون نقل قول اصلی چند نقل قول دیگر بیاید، نقل قولهای فرعی را با علامت « » مشخص میکنیم (ذوالفقاری، 1392، ص. 38). همچنین، هنگام بیان عنوان مقالهها، رسالهها، اشعار، روزنامهها، آثار هنری، فصلها و بخشهای یک کتاب از این نشانه استفاده میشود (یاحقی و ناصح، 1371، ص. 74).
این نشانه در کتاب شقایقی از مجنون (1) در بیشتر مواقع، در نقل قولها و گفتوگوهای مستقیم به کار نرفته است. همچنین، گاهی برای اصطلاحات خاص میدان نبرد و حملات شیمیایی یا اشاره به آیات قرآن از آن استفاده نشده است؛ برای مثال، میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد:
- به کار نبردن گیومه در نقل قولهای مستقیم: «به سبزعلی خدادادی گفتم: سبزعلی پهلویم داغ شد، گفت: بیا پایین، رفتم پایین در سنگر، گفت: می دانی چه بود؟» (صالحی، 1401، ص. 44).
- به کار نبردن گیومه برای شعار و آیات: «بدون هماهنگی شروع کردم به تکبیر گفتن، الله اکبر، الله اکبر، خمینی رهبر، مرگ بر ضد ولایت فقیه، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل» (صالحی، 1401، ص. 54).
- به کار نبردن گیومه برای اصطلاحات خاص جنگی و شیمیایی: «هاورکرافت ظهر رفته بود و دیگر خبری از آن نبود» (صالحی، 1401، ص. 50). «بیمار تاکی کارد شدید 150-130 داشت که احتمالاً با مسمومیت شدید توجیه می شد و بعید به نظر میرسید که با وضعیت دهیدراتاسیون و نارسایی قلبی بیمار رابطهای داشته باشد» (صالحی، 1401، ص. 71).
در ادامه، بسامد عدم استفاده از نشانۀ گیومه در سراسر کتاب بیان شده است.
جدول 6- بسامد کاربرد نادرست گیومه
نشانۀ گیومه |
بسامد |
عدم استفادۀ بهموقع |
56 |
موارد کاربرد این نشانه عبارتاند از: الف) پس از جملات پرسشی یا پرسش تأکیدی؛ ب) برای نشاندادن حدس، گمان و تردید؛ پ) در نقل قول مستقیم، علامت سؤال محفوظ میماند؛ ت) برای نشاندادن مفهوم استهزا و تمسخر (ذوالفقاری، 1392، ص. 36). همچنین، این نشانه بعد از کلمه یا عبارتی که جانشین جملۀ پرسشی مستقیم است، بیان میشود؛ از این رو، در پایان جملات پرسشی غیرمستقیم از این نشانه استفاده نمیشود، بلکه نقطه میآید (احمدیگیوی و همکاران، 1385، ص. 38).
در کتاب تحت بررسی، از میان کاربردهای مختلف نشانۀ پرسش، معمولاً همان کاربرد استفهامی و سؤالی آن مدنظر است و کاربردهای دیگر آن همچون استهزا و تردید مشاهده نشدند. همچنین، نشانۀ پرسش در بیشتر موارد استفاده شده است؛ اما گاهی در جملاتی که پرسشی مستقیم است، در رعایت آن، سهلانگاری صورت گرفته است؛ برای نمونه، میتوان به مثالهای زیر اشاره کرد:
- استفادهنکردن از نشانۀ پرسش در جملات پرسشی مستقیم: «من به دکتر گفتم میخواهی کمکت کنم» (صالحی، 1401، ص. 59). «از اهالی خانه پرسیدیم که چرا گریه میکنید آنها گفتند ما قبلاً در روستای دیگری اطراف بانه زندگی میکردیم» (صالحی، 1401، ص. 27).
- استفادۀ نادرست از نشانههای دیگر بهجای نشانۀ پرسش: «دکتر به او گفت: خوب هست، گفت: بله،» (صالحی، 1401، ص. 60).
در جدول زیر، بسامد عدم استفاده از نشانۀ پرسش بیان شده است.
جدول 7- بسامد کاربرد نادرست نشانۀ پرسش
نشانۀ پرسش |
بسامد |
عدم استفادۀ بهموقع |
9 |
علامت تعجب فقط نشانۀ تعجب و شگفتی نیست، بلکه بیشتر در پایان جملههایی میآید که بیانکنندۀ یکی از حالات خاص و شدید عاطفی یا نفسانی است (احمدیگیوی و همکاران، 1385، ص. 39)؛ در واقع، این نشانه در پایان جملهها و اصوات تعجبی، شگفتی، نهی، تحسین، خطابی، نفرینی، تحقیری، تأسفی، استهزایی، تأکیدی و هشداری به کار میرود (ذوالفقاری، 1392، ص. 38).
این نشانه کاربرد چندانی در کتاب شقایقی از مجنون (1) نداشته است؛ با وجود این، در مواردی نیز که لزوم بهکارگیری آن وجود داشته، استفاده نشده است و بهاشتباه، نشانهای دیگر جایگزین آن شده است. در زیر چند مثال برای آن بیان شدهاند:
- استفادۀ نادرست از نشانۀ ویرگول بهجای نشانۀ تعجب: «از کنسولگری که میآمدند به من میگفتند: عجله نکن، بگذار حالت خوب شود، بعد برو» (صالحی، 1401، ص. 62). «اگر بمیرم هم اجازه نمیدهم که من را ببرند اسرائیل،» (صالحی، 1401، ص. 64). در مورد اخیر، تنفر و بیزاری راوی از اسرائیل حتی برای انجامدادن مراحل پزشکی مشهود است؛ اما استفادهنکردن از علامت تعجب این احساس عمیق و باطنی رزمنده را بهخوبی در کلام نشان نمیدهد و سبب عدم همذاتپنداری مخاطب با عقیده و احساس راوی میشود.
جدول 8- بسامد کاربرد نادرست نشانۀ تعجب
نشانۀ تعجب یا عاطفی |
بسامد |
عدم استفادۀ بهموقع |
10 |
کاربرد این نشانه در موارد زیر است: الف) جداکردن دو کلمه که دو جنبۀ مختلف از یک منظور را نشان میدهند؛ یعنی برای پیوستن اجزای یک کلمۀ دو جزئی مرکب؛ ب) برای نشاندادن فاصلۀ زمانی و مکانی به معنای «تا» و «به»؛ پ) در دو طرف جملات معترضه؛ ت) برای نشاندادن حد فاصل دو عدد؛ ه) در آغاز متنهای گفتوگویی (نمایشی، تلفنی و داستانی) بهجای نام گوینده و برای پرهیز از تکرار نامها (ذوالفقاری، 1392، ص. 46). همچنین، از این نشانه، بعد از شمارۀ ردیف در اعداد یا حروف و بعد از کلمههایی مانند «تبصره، تذکر، توضیح، یادآوری» و جز آنها نیز به کار میرود (احمدیگیوی و همکاران، 1385، ص. 40).
در کتاب مدنظر، فقط در دو مورد از نشانۀ خط تیره استفاده نشده است که در ادامه، نمونهای از آن آمده است: «بعد از آن بسیج به دستور امام خمینی رحمتالله علیه تشکیل شد» (صالحی، 1401، ص. 21). در این مثال، جملۀ معترضۀ «رحمتالله علیه» باید میان دو خط تیره قرار گیرد.
یکی دیگر از معایب ویرایش فنی این کتاب رعایتنکردن «شیوهنامۀ دستور خط فرهنگستان» (1394) است. در واقع، از آنجا که در بابِ دستور خط فارسی، همواره اختلاف سلیقه و مشرب وجود داشته است، بعضی طرفدار بازگذاشتن دست نویسنده در انتخاب شیوۀ نگارش بوده و حداکثر جواز و رخصت را تجویز میکردهاند و بعضی دیگر، برعکس، گرایش به وضع قوانینی عام و قطعی و تخلفناپذیر داشتهاند؛ با وجود این، از آنجا که خط در تأمین و حفظ پیوستگی فرهنگی، نقش اساسی دارد، نباید شیوهای برگزید که چهرۀ خط فارسی به صورتی تغییر کند که مشابهت خود را با آنچه در ذخایر فرهنگی زبان فارسی بهجا مانده است، بهکلی از دست بدهد؛ از این رو، خط فارسی نباید تابع خطوط دیگر باشد. قواعد املا و نگارش آن باید به گونهای باشد که استثنا در آن کمتر راه یابد و حتی استثناها نیز خود قانونمند باشند.
فاصلهگذاری میان کلمات، خواه بسیط و خواه مرکب، امری ضروری است که اگر رعایت نشود، طبعاً سبب بدخوانی و ابهام معنایی میشود. در نوشتههای فارسی دو نوع فاصله وجود دارند: یکی، فاصلۀ «برونکلمه» یعنی فاصلهگذاری میان کلمههای یک جمله یا عبارت؛ و دیگری، فاصلۀ «درونکلمه» که معمولاً میان اجزای ترکیب و معمولاً در حروفِ منفصل میگذارند. رعایت این نیمفاصلهها به ویژه در دستنوشتهها دشوار و اختیاری است؛ اما در متون تایپی، رعایت آن امکانپذیر و جزو اصول دستور خط است.
از جملۀ معایبی که در حوزۀ دستور خط در کتاب شقایقی از مجنون (1) وجود دارد، عبارتاند از: رعایتنکردن فاصلۀ درونکلمه و برونکلمه به ویژه در کلمات ترکیبی، قیود چندجزئی، «می» استمراری، عبارتهای مصدری؛ عدمفاصلهگذاری حروف اضافه از کلمۀ پس از خود؛ ناهماهنگی در اتصال ضمایر ملکی و مفعولی به کلمات پیش از خود؛ عدم رعایت علایم زبرزنجیری که سبب ایجاد اشتباه املایی و خطی آنها شده است؛ عدم کاربرد ضبط مختار واژگان؛ نادرستی املایی به سبب اشتراکات آوایی و واجی در برخی از کلمات. همچنین، طبق دستور خط و آیین ویرایش، اعداد تکجزئی، ترتیبی و تکرقمی باید به شکل حرف نوشته شوند که در این کتاب معمولاً به شکل رقم نگاشته شدهاند. همچنین، در بیشتر موارد، کسرۀ اضافه در این کتاب به کار نرفته و در دو موردی هم که به کار رفته، طبق دستور خط فرهنگستان نبوده است؛ یعنی به شکل «یای» بزرگ در کلمات مختوم به «های» غیرملفوظ استفاده شده است که باید به شکل «یای» کوچک باشد. در ادامه، مثالهایی از معایب یادشده بیان شدهاند. گفتنی است، این معایب با توجه به «شیوهنامۀ دستور خط فرهنگستان» و «فرهنگ املایی» (صادقی و زندیمقدم، 1394) مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی مشخص و ثبت شدهاند.
الف) عدم رعایت نیمفاصله (فاصلۀ درونکلمه) در موارد زیر:
- در ترکیبات مصدری مانند درس خواندن (صالحی، 1401، ص. 62)، مسلح کردن (صالحی، 1401، ص. 17)، ارشاد کردن (صالحی، 1401، ص. 21)، سوزن انداختن (صالحی، 1401، ص. 40)، جمع کردن (صالحی، 1401، ص. 49)، آمار گرفتن (صالحی، 1401، ص. 49)، شیمیایی شدن (صالحی، 1401، ص. 52) و ... .
- در کلمات ترکیبی و مرکب مانند بین اللملی (صالحی، 1401، ص. 63)، مکتب خانه (صالحی، 1401، ص. 14)، عقب نشینی (صالحی، ، ص. 34)، پایان نامه (صالحی، 1401، ص. 45)، سینه خیز (صالحی، 1401، ص. 44)، مینی بوس (صالحی، 1401، ص. 52)، فرش فروشی (صالحی، 1401، ص. 59) و ... .
- هنگام نوشتن افعال استمراری دارای «می» مانند می گفتند (صالحی، 1401، ص. 27)، می روند (صالحی، 1401، ص. 52)، می کند (صالحی، 1401، ص. 53)، می گرفتند (صالحی، 1401، ص. 59)، می گرفت (صالحی، 1401، ص. 61) و ... .
- در بین اجزای قیدها مانند به شدت (صالحی، 1401، ص. 44)، به سختی (صالحی، 1401، ص. 46)، هم اکنون (صالحی، 1401، ص. 41)، هیچ یک (صالحی، 1401، ص. 38)، یک سال (صالحی، 1401، ص. 18)، نیم ساعت (صالحی، 1401، ص. 33)، یک چهارم (صالحی، 1401، ص. 23)، یکماه (صالحی، 1401، ص. 23)، یکدفعه (صالحی، 1401، ص. 33) و ... .
- ضمایر ملکی و مفعولی در صورت اینکه کلمه مختوم به مصوت بلند «ای» باشد، به شکل نیمفاصله و همزه نوشته میشوند که این امر در کتاب رعایت نشده است: سربازیم (صالحی، 1401، ص. 20) که صورت درست آن، «سربازیام» است؛ پدریم (صالحی، 1401، ص. 21).
ب) عدم رعایت فاصلۀ کامل (برونکلمه) عمدتاً در دو مورد زیر مشاهده شده است:
- میان حرف اضافه و کلمۀ پس از آن: دربین (صالحی، 1401، ص. 26)، زیرنظر (صالحی، 1401، ص. 38)، دردشت (صالحی، 1401، ص. 39)، بنام (صالحی، 1401، ص. 20)، بعنوان(صالحی، 1401، ص. 20)، بخاطر (صالحی، 1401، ص. 27)، بقدری (صالحی، 1401، ص. 46)، بدنیا (صالحی، 1401، ص. 62)، بعهده (صالحی، 1401، ص. 47) و ... . در این باره باید گفت طبق دستور زبان فارسی، اتصال حرف اضافه به کلمۀ پس از خود نه فقط از نظر دستور خط نادرست است، بلکه مقولۀ آن کلمه را نیز تغییر میدهد و اسم را تبدیل به صفت میکند؛ برای مثال، کلمۀ «بنام» یعنی مشهور.
- میان حرف عطف «واو» و کلمۀ پس از آن: ومیگفتند (صالحی، 1401، ص. 27)، وآتش (صالحی، 1401، ص. 57)، وگلوله (صالحی، 1401، ص. 67) و ... .
پ) طبق دستور خط، اتصال دو جزء به همدیگر (پیوستهنویسی) در دو مورد زیر رعایت نشده است:
- «آن» و «این» به حرف «که» پس از خود، در صورتی که معنای «آن کسی که» و «این کسی که» ندهد، متصل میشود؛ اما در کتاب مدنظر، این امر رعایت نشده است: آن که (صالحی، 1401، صص. 16 و 18)، این که (صالحی، 1401، صص. 20، 21، 43 و ...).
- ضمایر ملکی و مفعولی در صورت اینکه کلمه مختوم به صامت متصل باشد، پیوسته به آن نوشته میشوند که این امر رعایت نشده است: خدمت تان (صالحی، 1401، ص. 18)، غذای شان (صالحی، 1401، ص. 18)، وسایل شان (صالحی، 1401، ص. 27)، گردان مان (صالحی، 1401، صص. 29، 31، 39 و ...)، گروهان مان (صالحی، 1401، ص. 40)، خون تان (صالحی، 1401، ص. 58) و ... . در جدول زیر، بسامد فاصلهگذاری نادرست در سراسر کتاب شقایقی از مجنون (1) بیان شده است.
جدول 9- بسامد فاصلهگذاری نادرست
فاصلهگذاری نادرست |
بسامد |
نیمفاصله |
62 |
فاصلۀ کامل |
19 |
پیوستهنویسی |
24 |
ت) عدم رعایت ضبط مختار صورت املایی واژگان: برای مثال، کلمۀ «باطری» (صالحی، 1401، ص. 28) که ضبط مختار آن «باتری» است؛ یا کلمۀ «طاول» (صالحی، 1401، ص. 71) که به شکل «تاول» رایج است.
ث) عدم استفاده از همزه در کلمات: متاهل (صالحی، 1401، ص. 26)، مومن (صالحی، 1401، ص. 67)، تاثیر (صالحی، 1401، ص. 71) و ... .
ج) نگذاشتن نشانۀ کسرۀ اضافه سبب ایجاد ابهام میشود: «یکی از همرزمان بنام حسین محمدی اهل استان اصفهان بود که تازه پایان نامه خلبانی خود را گرفته بود» (صالحی، 1401، ص. 45). همچنین، طبق دستور خط، کسرۀ اضافه در کلمات مختوم به «های» غیرملفوظ باید به شکل «یای» کوچک باشد؛ در حالی که در این کتاب، علاوه بر اینکه در بیشتر موارد کسرۀ اضافه به کار نرفته است، در دو مورد هم که به کار رفته، به شکل «یای» بزرگ است: «از چگونگی و نحوهی سازماندهی تان در عملیات والفجر مقدماتی بگویید؟» (صالحی، 1401، ص. 29).
چ) داشتن غلط املایی: در دو مورد نیز کلمات به شکل نادرست نوشته شدهاند: یکی، کلمۀ «مقتنم» (صالحی، 1401، ص. 54) که باید به شکل «مغتنم» نوشته شود؛ و دیگری، کلمۀ «منتاژکار» (صالحی، 1401، ص. 20) که به شکل «مونتاژکار» باید استفاده شود.
نتیجه و پیشنهادها
طبق بررسیهای انجامشده، در کتاب شقایقی از مجنون (1)، از میان نشانههایی که بیشترین بسامد کاربرد نادرست را دارند، نشانۀ کاماست. کاربرد نابهجای کاما با بسامد 230 مورد و عدم استفادۀ بهموقع از آن با بسامد 178 مورد، سبب بدخوانی، ابهام جمله و گرفتن وقت و توان خواننده برای درک معنا شده است؛ همچنین، این امر سبب شده است جملات و عبارات به شکل پیدرپی و تودرتو بیان شوند و به تبع آن، ذهن و چشمان مخاطب دچار خستگی و آزردگی شود و مجالی به خواننده برای سازماندهی مطالب و درک بهتر متن داده نشود. همچنین، نویسنده به دلیل ناآشنایی با کاربرد نشانۀ نقطه، در بیشتر موارد آن را در جایگاه خود استفاده نکرده است و بهجای آن از حروف ربط به ویژه حرف ربط «واو» برای اتصال دو یا چند جمله بهره برده است. کاربرد چنین رویۀ نادرستی سبب شده است اطناب و درازنویسی، دلزدگی و قطع ارتباط مخاطب با متن، دشواری درک معنا، اختلال در سازماندهی مطالب و آسیب به زیبایی نوشتار روی دهد؛ از این رو، میتوان گفت بیشترین ضعف در بهکارگیری این نشانه عدم استفادۀ بهموقع از آن با بسامد 105 مورد است. از سوی دیگر، عدم استفادۀ بهموقع از نشانۀ نقطه-ویرگول با بسامد 18 مورد بیانگر این است که در این کتاب اثری از نشانۀ نقطه-ویرگول نیست؛ حتی یک مورد هم که استفاده شده است، بهنادرست بهجای نشانۀ دونقطه به کار رفته است. در ضمن، در گفتوگوهایی که نقل قول مستقیم و از زبان خود راوی هستند، هم نشانۀ دونقطه و هم گیومه به کار نمیرود. در 25 مورد از نشانۀ دونقطه و در 56 مورد از نشانۀ گیومه بهموقع استفاده نشده است. دربارۀ نشانۀ پرسش و تعجب (عاطفی) باید گفت نشانۀ پرسش در بیشتر موارد استفاده شده است؛ اما گاهی در جملاتی که پرسشی مستقیم هستند، در رعایت آن، سهلانگاری صورت گرفته است. در مواردی نیز که لزوم بهکارگیری نشانۀ تعجب وجود داشته، استفاده نشده است و بهاشتباه، نشانهای دیگر جایگزین آن شده است.
همچنین، از جملۀ معایبی که در حوزۀ دستور خط و شیوۀ املایی در کتاب شقایقی از مجنون (1) وجود دارند، عبارتاند از: رعایتنکردن فاصلۀ درونکلمه و برونکلمه، عدم رعایت علایم زبرزنجیری، عدم کاربرد ضبط مختار واژگان و نادرستی املایی به سبب اشتراکات آوایی و واجی در برخی از کلمات. همچنین، طبق دستور خط و آیین ویرایش، اعداد تکجزئی، ترتیبی و تکرقمی باید به شکل حرف نوشته شوند که در این کتاب معمولاً به شکل رقم نگاشته شدهاند. همچنین، در بیشتر موارد، کسرۀ اضافه در این کتاب به کار نرفته است و در دو موردی هم که به کار رفته، طبق دستور خط فرهنگستان نبوده است.
برای جلوگیری از آسیبهای بیشتر به زبان و خط فارسی و در ضمن، رعایت اصالت کلام و انتقال درست واقعه و احساس به مخاطب در کتابهای حوزۀ «تاریخ شفاهی» باید چند کار مهم انجام شوند که در این راستا، پیشنهادهای زیر ارائه میشوند:
اِعمال تشویق و تخصیص هزینه توسط سازمانها و مراکز مرتبط با این حوزه به منظور حمایت از ویراستاران و آموزش نیروهای جوان در چنین مراکزی
[i] Willa Baum