نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Objective: Emphasizing the capabilities of oral history in order to represent the history of people and correctly understand historical facts and understand and interpret the past of societies.
Method: The necessity of prioritizing oral history research in line with ethnography was explained with reference to library sources and the effective components for its implementation were explained.
Findings: Oral history has opened clear horizons for researchers to objectify history from below. Before the widespread use of this research tool, history reflected the views of those in power from above. Ever since oral history became the focus of anthropologists, sociologists and historians of social history, the experiences of ordinary people were recorded. Women, workers, athletes and guilds are among the target groups in people-oriented oral history projects. People's narratives, which are transformed into collective narratives by the mechanism of oral history, reveal a clear picture of the history of societies.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و طرح مسئله
تاریخ شفاهی بهعنوان یکی از ابزارهای تبیین تاریخ سعی دارد بدون توجه به جنسیت، ملیت و حتی مذهب، وقایع مربوط به افراد را ثبت و ضبط کند. این روش پژوهشی فرصتی را در اختیار همگان قرار میدهد تا تاریخ زندگی خویش را روایت کنند. مورخانی که مایل به بررسی زندگی مردم هستند، افکار، روشها، احساسات و خاطرات آنان را در مرکز تحلیلهایشان جای میدهند و تلاش میکنند ازطریق مصاحبههای تاریخ شفاهی، با شناسایی رویکردهای روششناختی که موجب آزادشدن روایتهای مردم از چارچوبهای خاص میشود، مشکلات موجود بر سر راه شنیدن صدای آنان را برطرف کنند.
بدون در نظر داشتن سن افراد یا اهمیت وقایع، همه تجربههای جالبی دارند که میتوانند دیگران را در این تجربهها سهیم کنند. مهمتر اینکه اسناد و کتابهای تاریخی نمیتوانند همه چیز را دربارة گذشته بگویند؛ چون توجه بیشتر آنها بر افراد مشهور و حوادث بزرگ متمرکز است و این امر به فراموشی افراد عادی منجر شده است که دربارة رویدادهای روزمره سخن میگویند.
تاریخ شفاهی در راستای ثبت تاریخ مردم[1]، قابلیت تأیید و تحکیم هویت فردی و جمعی مردم را دارد؛ هویتی که در گذشته نادیده گرفته میشد. در حوزة کار با مردم، تعامل بین مصاحبهگر و مصاحبهشونده در زمان مصاحبه و پس از آن، به اندازة نتایج پژوهش اهمیت دارد؛ به این دلیل که اسناد تاریخ شفاهی بیشتر از یک تمرین آکادمیک ارزش دارند. این فرایند حاصلِ نگرش مردم به گذشته است. زندگی هر فردی منحصربهفرد است و ارزش مصاحبه با او را دارد (Introduction, 2006).
علاوه بر این، تاریخ شفاهی گرانیگاه تجلی فرهنگ عامه در راستای ثبت و ضبط خاطرات مردم کوچه و بازار است. روایتها و افسانههای هر ملت و نیز دانشهای سنتی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند. داستانهای زندگی مردم تاریخهای کوچک را شکل میدهند؛ البته این داستانها، هم توسط تاریخ بزرگ ایجاد میشوند و هم ایجادکنندة تاریخ بزرگ هستند. تاریخ شفاهی با قراردادن تاریخ در متن زندگی مردم اعتبار مییابد. این روش پژوهشی مساواتطلب است و زندگی مردم را در تمام بخشهای جامعه مستند میکند (دستنامة تاریخ شفاهی، ۱۳۹۱: ۱۸۹).
پژوهش حاضر درصدد پاسخ به پرسشهای زیر است:
مرتضی نورائی (۱۳۸۵) در مقالهای با عنوان «درآمدی بر پارهای مشکلات نظری و کارکردی تاریخ شفاهی»، ایجاد فرصت برای مشارکت تاریخی مردم ازطریق تاریخ شفاهی را از دلایل موفقیت تاریخ شفاهینگاران قلمداد میکند.
مرتضی نورائی (۱۳۸۶) در مقالهای با عنوان «درآمدی بر ویراستاری در تاریخ شفاهی»، راهبرد تاریخ شفاهی از نیمة دوم قرن بیستم را روشنسازی گذشتة مردم میداند تا به این طریق تاریخ از چنبرة قدرت خارج شود.
محسن کاظمی و همکاران (۱۳۹۹) در مقالهای با عنوان «کارکرد تاریخ شفاهی در انعکاس صدای طبقات اجتماعی خاموش» بر این موضوع تأکید دارند که تاریخ شفاهی نقشی مهم در صدادهی به مردم عادی دارد.
پُل تامپسون[2] جوآنا بُرنات[3] (۱۹۸۰) در کتاب صدایِ گذشته: تاریخ شفاهی، این ابزار پژوهشی را بهمنظور ثبت دیدگاه تاریخ از پایین و بهمنظور ضبط تاریخ مردم مطرح کردهاند.
میخائیل فریس[4] (۲۰۰۲) در کتاب مرجع مشترک: معنای تاریخ شفاهی و عمومی، کارکردهای تاریخ شفاهی در ارتباط با مردم و به تصویر کشیدن زندگی آنان را تشریح کرده است.
آر اِف بِرکوفر[5] (۲۰۰۲) در کتاب رویکرد اجتماعی به تحلیل تاریخی، اجرای طرحهای تاریخ شفاهی را در جوامعی ضروری میداند که تأثیرگرفته از تقسیمات نژادیاند و به نحوی سرکوب شدهاند.
لین آبرامز[6] (۲۰۰۶) در مقالهای با عنوان «درآمدی بر تاریخ شفاهی»، ثبت تاریخ مردم از روزن تاریخ شفاهی را هدف غایی این روش پژوهشی میداند.
وارِن نوشیموتو[7] (۲۰۰۷) در مقالهای با عنوان «تاریخ شفاهی در تحقیقات آموزشی»، ضمن اشاره به نقش تاریخ شفاهی در ثبت تاریخ از پایین، بازانگاری تاریخ را از منظر گروههایی بررسی کرده است که صدایی در تاریخ نداشتند.
رِبکا شارپلس[8] (۲۰۱۵) در مقالهای با عنوان «تاریخچة تاریخ شفاهی»، این ابزار پژوهشی را سرآغازی برای اعادة تاریخ به مردم میداند و تاریخ شفاهی را در راستای توجه به تاریخ مردم حائز اهمیت ارزیابی میکند.
اندرو ای پورت[9] (۲۰۱۵) در مقالهای با عنوان «تاریخ از پایین، زندگی روزمره و تاریخ خُرد» با بیان گرایشهای مختلف تاریخ مردم، بر رویکردهای مُلهم از مکتب آنال و انسانشناسی فرهنگی و پژوهشهای میدانی در این حوزه تأکید دارد.
لین آبرامز (۲۰۱۸) در کتابی با عنوان نظریة تاریخ شفاهی، ثبت تجربیات مهاجران، پناهندگان و فراموششدگان در تاریخ را از روزن مصاحبههای تاریخ شفاهی، ازجمله دلایل گسترش بهکارگیری این روش پژوهشی میداند.
ماهانی موسی[10] (۲۰۱۸) در کتاب بازنمایی گذشته از روزن تاریخ شفاهی، بر مصاحبه با مردم و ارتباط بینالاذهانی بهمنظور کشف و حفاظت از تاریخ مردم تأکید دارد.
ویلیام موس[11] (۲۰۱۸) در مقالهای با عنوان «تاریخ شفاهی چیست و منشأ آن کجاست»، گردآوری تجربیات مردم را یکی از دلایل اصلی اقبال به تاریخ شفاهی بهعنوان یک دیالکتیک[12] پویا میداند.
جِیسون کِلی[13] (۲۰۲۰) در مقالهای با عنوان «طرح تاریخ شفاهی کووید ۱۹»، وظیفة تاریخ شفاهینگاران را ثبت و ضبط لحظات زندگی مردم در بحران میداند تا ازطریق به اشتراکگذاری تجربیات افراد، به آیندگان کمک شود.
گفتنی است تأکید بر ضرورت بازنمایی و تفسیر تاریخ مردم بر مبنای طرحهای موضوعمحور که هدف غایی این روش پژوهشی محسوب میشود، موجب گسترش روزافزون بهرهمندی از آن در بازنمایی صداهای خاموش جامعه میشود. بیتردید ذکر مؤلفههایی که موجبات حفاظت از تاریخ جامعه و نقد و تحلیل دادههای منتج از آن را فراهم میآورد، راهگشای تاریخ شفاهینگاران خواهد بود.
مصاحبه و تاریخ شفاهی
تاریخ شفاهی ابزاری برای جمعآوری و نگهداشت اطلاعات تاریخی است. هنگامی که دربارة رخدادهای گذشته فکر میکنید و آنها را به امروز ارتباط میدهید، تشابهات و وجوه افتراق را بین جامعة دیروز و امروز ارزیابی میکنید. اهمیت تاریخ شفاهی را باید در تاریخنگاری اسلامی و حدیث جستوجو کرد؛ جایی که تاریخنگاری اسلامی از نقل شفاهی و سینهبهسینة احادیث، شروع و بهعنوان یکی از روشهای فراهمآوری اطلاعات پذیرفته شد.
این روش، گونهای از تاریخنگاری حال است که برخلاف زندگینامهنویسی، بر مصاحبه استوار است. شناخت مفهوم، ماهیت و اهداف مصاحبه در تاریخ شفاهی و ویژگیهای خاص آن، نقش تعیینکنندهای در تاریخنگاری دارد. اگر هدف از مصاحبه در تاریخ شفاهی را تاریخنگاری بدانیم، ماهیت مصاحبه از گفتوشنود، مکالمه، مباحثه، مناظره و مذاکره فراتر میرود و به دیالوگ تبدیل میشود؛ دیالوگی دربارة واقعه یا مفهومی تاریخی که روایت تاریخی را میسازد. در این حالت، سؤالات جنبة استنباطی پیدا میکنند و تاریخنگاریِ زنده و ملموسی را پیشِ روی پژوهشگران قرار میدهد (کاموس، ۱۳۸۷: ۳۲). درواقع، مواردی نظیر بازشناسی رویدادها، آشکارکردن وقایع ناشناخته و جنبههای آن و بازنمایی احساسات و هیجانات دربارة جریانهای اجتماعی، نشان میدهند مصاحبههای تاریخ شفاهی بهمنظور تاریخنگاری تولید میشوند (نورائی، ۱۳۸۲: ۶۸).
از یک منظر مصاحبه و تاریخ شفاهی هر دو از جنس ارتباط شفاهی و به دنبال کشف واقعیتاند؛ البته مصاحبه در تاریخ شفاهی فراتر از ارتباط شفاهی برای شناخت واقعیت، مسئلة مشترک میان مصاحبهشونده و مصاحبهکننده است. به عبارتی هدایت جریان مصاحبه به سمتوسوی جمعآوری اطلاعات و بهمنظور کشف حقایق پیش میرود؛ حقایقی که منابع مکتوب از پاسخگویی به آن عاجزند و مصاحبه با شاهدان و ناظران به درک واقعیت و کشف نانوشتهها کمک خواهد کرد.
از منظر دیگر، مصاحبه در تاریخ شفاهی بهمنزلة دیالوگی است که به تبیین[14] روایتی از کلیت یک موضوع تاریخی میپردازد و خُردهروایتی از یک روایت تاریخی کل به دست میدهد. چنین مصاحبهای پیش از آنکه منبع شفاهی[15] برای تاریخنگاری باشد، متن و روایتی تاریخی از نوع دیالوگ و شیوة تاریخپژوهی حال با نام تاریخ شفاهی است که اعتبار آن به مصاحبهشونده بستگی دارد. اگر به مصاحبه از دید نوعی دیالوگ بنگریم، طرفین مصاحبه دارای پیشفرضهایی هستند و در حین مصاحبه تلاش میکنند برای مسائل مشترک، پاسخهای واقعی و دقیق بیابند. این دیدگاه، رهیافتی به سوی کشف نانوشتهها دارد.
آنچه در طول مصاحبه رخ میدهد، سه فعالیت مهم را شامل میشود: به یاد آوردن، صحبتکردن و گوشکردن. انسان مواردی را انتخاب میکند که به خاطر میآورد. درواقع، آنچه برای ما معنادار است، به یاد آورده میشود. حافظه به بازنمایی یا بازسازی گذشتهای کمک میکند که به زمان حال معنا میبخشد؛ البته همانطور که پیشتر ذکر شد، تاریخ شفاهی فقط به خاطر آوردن نیست، بلکه یک گفتوگو و تعامل خاص بین دو نفر یا گروهی از افراد است (Berkofer, 2002: 87).
تاریخ شفاهی و تاریخ اجتماعی
«تاریخ اجتماعی» ناظر به دو معنا است؛ به یک معنا آن را بهعنوان رویکردی در تاریخنگاری عمومی به کار میبریم که پژوهش مورخ را بر پایة دیدگاه اجتماعی تعریف میکند و در معنای دیگر، همان عنوان را در اشاره به شاخه یا شعبهای مستقل در دانش تاریخ استفاده میکنیم. در زمینة علل پیدایش و رواج تاریخ اجتماعی - چه به معنای رویکرد و چه به معنای شعبهای مستقل در تاریخ - باید به دو مرحلة متفاوت توجه شود:
در مرحلة نخست رویکرد اجتماعی در تاریخنویسی و تاریخپژوهی طغیانی در برابر اشرافمحوری تاریخ سنتی و زمینهساز رویآوردن به مردمنامهنویسی یا تاریخ مردم بود. در مرحلة دوم، پیدایش و رواج تاریخ اجتماعی در واکنش به رشد و چیرگی مکتب لئو پلدفون رانکه[16]، مورخ آلمانی و شاگردانش در نیمة دوم قرن نوزدهم میلادی رقم خورد. رانکه و پیروانش دولت و سیاست را در کانون پژوهشهای خود قرار داده بودند و این، چیزی بود که مورخان اجتماعی برنمیتابیدند (بِرک، ۱۳۸۱: ۱۸).
گسست واقعی از سنت شاهنامهنویسی و سرآغاز روند مردمنامهنویسی با متفکر فرانسوی، ولتر[17] بود. به باور او تاریخنگاری سنتی دو نقیصة عمده داشت: نخست، زیر سلطة دریافت و تفسیر اسطورهای رویدادها بود و دوم، نوعی حس و نگاه قهرمانباورانه بر آن حاکم بود. ولتر تلاش کرد نشان دهد مورخان باید بهجای توجه صرف به رویدادهای سیاسی و برآمدن دولتها، دربارة نوع انسان پژوهش کنند و بدانند مردمان در گذشته چگونه زندگی و کار میکردند (استنفورد، ۱۳۸۴: ۲۸).
برخی از محققان بر این باورند که تاریخ اجتماعی دربرگیرندة تمام بخشهای فرهنگی مردم در جوامع مختلف است. برخی دیگر معتقدند تاریخ اجتماعی به حوزههای وسیعی از فرهنگ مانند اعتقادات مذهبی و فناوری محدود است و گروهی دیگر آن را به مجموعهای ناهمگون از نهادهای اجتماعی و محلی، آدابورسوم و نگرشها منحصر کردهاند (زندیه، ۱۳۹۰: ۱۶۲). یکی از مؤلفههای مهم منابع تاریخ اجتماعی مکتوبات شخصی افراد همچون نامهها، خاطرات و جرایدی هستند که بهطور عمیق و مشروح ابعاد خصوصی تجربههای انسانی را آشکار میکنند.
تاریخ مردم همان زندگی تودهها است. این تاریخ جدالها، مشکلات روزمره، باورها، ارزشها و افکار مردم را روایت میکند. تاریخ مردم کاملاً از روش اصلی تاریخنگاران سنتی جدا است که به مدت طولانی فقط روی سیاستها و دیپلماسی سطح بالا، ثروت و زندگی دولتمردان عالیرتبه تمرکز داشتند. تمرکززدایی از این موضوع بین دو جنگ جهانی اول و دوم شکل گرفت. اعضای فرانسوی مکتب آنال برای درک پویایی اجتماعی و روشهای تغییر جوامع، از مطالعات بین رشتهای و رویکرد ماتریالیسم با الهام از علوم اجتماعی سود میبردند. آنها در همین زمان توجهشان را از اتفاقات اصلی و اشخاص قدرتمند به جدال نیروهای فرودست، افکار و تودهها معطوف کردند (Frisch, 2002: 93).
بنابراین، چنین مفاهیمی الهامبخش گروههای تاریخنگار مارکسیست فعال در بریتانیا، پس از جنگ جهانی دوم و سپس برخی از تاریخنگاران ایالات متحده آمریکا شد. تمرکز آنان بر زندگی و جدالهای مردم عادی[18] بود. آنها همانطور که روی روابط اجتماعی مردم فرودست، اشکال معروف اعتراض و فعالیتهای روزانه، از قبیل تفریحات و کار تمرکز داشتند، رویکردها، باورها، تلاشها و رفتارها را بررسی کردند. مجموعة این تلاشها در سال ۱۹۶۰م. بهعنوان تاریخ از پایین شناخته شد. در همین راستا نوع جدیدی از تاریخ مردم به نام «مطالعات زندگی روزمره» در آلمان و «تاریخ خُرد» در ایتالیا و فرانسه در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ شکل گرفت (پورت، ۱۳۹۷: ۴۲).
پُل تامپسون که نقشی پیشرو در شکلگیری انجمن تاریخ شفاهی انگلستان و جنبش بینالمللی تاریخ شفاهی ایفا کرد، در کتاب صدای گذشته: تاریخ شفاهی، ضمن گشودن افقهای روشن برای پژوهشگران، برای نخستینبار تاریخ شفاهی را بهعنوان یکی از روشهای عینیتبخشی به تاریخ از پایین مطرح کرد. به اعتقاد او، مصاحبه موجب پیوند میان تاریخ شفاهینگاران و انسانشناسان و جامعهشناسان میشود و مردم با برقراری ارتباط میان گذشته و آینده تاریخ خود را بیان میکنند. به این صورت، تاریخ شفاهی همانند پلی علوم اجتماعی سنتی را به تاریخ اجتماعی نوین مرتبط میکند. پیش از آن، تاریخ از بالا دیدگاه صاحبان قدرت را منعکس میکرد و در خدمت آنان بود. وقتی تاریخ شفاهی در دایرة توجه انسانشناسان و جامعهشناسان قرار گرفت، تاریخ از پایین جلوهگر شد. وقتی تجربیات مردم عادی ثبت و با سازوکار تاریخ شفاهی به روایت جمعی بدل شوند، مدارک شفاهی که کلمات مردم هستند، فرایند گفتوگوی گذشته، حال و آینده را در جوامع، تسهیل و شکاف بین نسلها را پر میکنند (Thompson, 1980: 20- 23).
در دهههای بعد، دنبالکنندگان نظریة تامپسون پژوهشگران را تشویق کردند تا به میان مردم قدم بگذارند و با فهم و تحلیل روایتهای آنان بهتر بتوانند با نقش گروههای مختلف انسانی در تاریخ ارتباط برقرار کنند. این درک عمیقتر از تاریخ، با ایفای نقش سایر مورخان بهعنوان معلمان و استادان دانشگاه بسیار مؤثر واقع شد. در ضمن لازم است منابع شفاهی گردآوریشده ازطریق مصاحبه با مردم نیز همانند سایر شواهد تاریخی تفسیر شوند. درواقع، این شواهد واقعی و گویا هستند؛ اما همانقدر که ممکن است شواهد مکتوب به علل سیاسی و اجتماعی تحریف و گزینش شده باشند، احتمال دارد شواهد شفاهی نیز آسیب دیده باشند. روایتهای مردمی باید با اسناد و مدارک مستندسازی و راستیآزمایی شوند (ابطحی، ۱۳۹۷).
مصاحبه و پژوهشهای میدانی
تاریخ شفاهی بهعنوان یک پژوهش میدانی ارتباطی تنگاتنگ با پژوهشهای میدانی در حوزة مردمنگاری دارد. مردمنگاری به روش پژوهش میدانی نوعی پژوهش بیواسطه در میان مردم با بینش و نگرش ویژه و روشهای ساختارمند در دریافت کنشهای ذهنی و عملی کنشگران در جوامع انسانی است. مردمنگاری سنگبنای مردمشناسی است که راه را به سوی شناخت، فهم و تفسیر فرهنگها میگشاید و زمینة نظریهپردازی فرهنگی - اجتماعی را برای مردمشناسان فراهم میآورد (رحمانی، ۱۴۰۰: ۳1-۳0).
با نگاهی به پیشینة تحقیقات میدانی در ایران درمییابیم ادارة فرهنگ عامه (بعداً به مرکز مردمشناسی ایران تغییر نام داد) آغازگر آن بود. سال ۱۳۳۹ در زمان مدیریت دکتر صادق کیا، چند تن از پژوهشگران این اداره، پس از گذراندن دورههای آموزشی مردمشناسی و فرهنگ عامه و شرکت در کنفرانسهایی که پُل بِسینه[19]، استاد فرانسوی برگزار کرده بود، برای تحقیق دربارة فرهنگ عشایری و روستایی به خراسان، مهاباد، کرمان، مازندران و آذربایجان اعزام شدند.
از همان زمان پژوهشگران در راستای اجرای پژوهشهای میدانی در میان مردم به گفتوگو با آنان مینشستند تا بتوانند روایتهای آنان را تفسیر و بهعنوان نتایج تحقیقات میدانی عرضه کنند. مردمنگاری میدانی در جامعة دانشگاهی که در دهة ۱۳۴۰ در جوامع روستایی و عشایر به آن توجه شد، بر گفتوگو با عشایر و جامعة پژوهشی استوار بود. تأکید بر کار میدانی با تکیه بر مصاحبه با مردم زمانی گسترش چشمگیری یافت که شورای عالی مردمشناسی در فواصل سالهای ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ طرح همکاری مرکز مردمشناسی را با مردمنگاران خارجی تصویب کرد. پژوهشگران اروپایی که از دههها پیش از آن با قابلیت ویژه انجام مصاحبه با جامعة هدف آشنا بودند، کمکهای شایانی به کسب یافتههای نوین از روزن این روش پژوهشی کردند. همراهکردن یک پژوهشگر از مرکز مردمشناسی با هریک از افراد یا گروههای مردمنگاران خارجی نگاهی آیندهنگر به این موضوع بود (رحمانی، ۱۴۰۰: ۸2-۸0).
بهرهمندی از ابزار مصاحبه در تحقیقات میدانی، به مردمشناسی شهر و پژوهش در فرهنگ شهرنشینی نیز یاری رساند و زمینة ایجاد رویکردی تازه در انسانشناسی فرهنگی را فراهم آورد. حوزة پژوهشی این مردمشناسان محدود به موضوعاتی در زمینة فرهنگ سنتی شهرنشینی و فولکلور و ادبیات شفاهی رایج میان اقشار مختلف گروههای شهری است. در 40 تا 50 سال اخیر بسیاری از مناطق عشایری و روستانشین یا به شهرها پیوستهاند یا بهصورت شهرهایی مستقل درآمدهاند؛ ازاینرو، مصاحبه با ساکنان این جوامع به این دلیل حائز اهمیت است که معمولاً در دو فضای متفاوت اجتماعی متمایل به دو فرهنگ سنتی روستایی و شهری زندگی میگذرانند و درحال تجربهکردن شیوة زندگی شهرنشینی هستند (بلوکباشی، ۱۳۹۹: ۸۶) و همچنین بهدلیل اینکه هر نهاد و پدیدهای که در جوامع سنتی شهری بنیاد میگیرد، از عمق فرهنگ مردم برخاسته است و با ساختار اجتماعی جامعه تناسب دارد، ثبت و ضبط تجربیات مردم ازطریق مصاحبه با آنان، تاریخ جوامع را در لایههای مختلف نمایان میکند. شناخت هویت فرهنگی جامعه در راستای پژوهش در زمینة ترکیب جمعیتی - محلهای و ساختار فرهنگی قدیم و فرایند تحول و توسعة اجتماعی ما را کموبیش در شناخت جوامع شهری کمک خواهد کرد.
آنچه جامعة شهری امروز ایران را از جامعة روستایی و ایلی متفاوت میکند، تغییر ساختار خانوادههای سنتی و نقش تازة نظام خویشاوندی و پدیدارشدن مجموعهای از نهادهای گوناگون در شهرها است. اکنون در شهرها این نهادها هستند که به الگوی رفتاری جاری مردم در زندگی روزانه و شیوة تفکر و اعتقادات آنان شکل میدهند و منزلت مردم را در جایگاههای مختلف تعیین میکنند (بلوکباشی، ۱۳۹۹: ۹4-۹2)؛ بنابراین، انجام مصاحبه با مردم بهمنظور بررسی تحولات ساختاری نهاد خانواده و روابط خویشاوندی و نقش خانواده در فضای چندفرهنگی جوامع شهری از موضوعات مهم پژوهشهای مردمشناسان و تاریخ شفاهینگاران محسوب میشود. همچنین مطالعة فولکلور رایج در فرهنگ گروههای اجتماعی شکلدهندة جوامع شهری و فولکلور گروههای قومی و روستایی جذبشده به این جوامع و تأثیرپذیری و تأثیرگذاری فرهنگی میان آنان و فرهنگ بومی ساکن در شهرها ما را در شناخت بیشتر فرهنگ امروزی شهر کمک خواهد کرد.
تاریخ شفاهی و تاریخ مردم
اولویت قرار دادن مردم در جایگاه مصاحبهشوندگان تاریخ شفاهی، از شکلگیری تعبیر مدرن از تاریخ شفاهی مطرح شد. پس از جنگ جهانی دوم سه دلیل موجبات توجه به این روش پژوهشی را در راستای مردمنامهنویسی مهیا کرد:
تاریخ شفاهی بهعنوان یک دیالکتیک پویا بر تجربیات مستقیم زندگی فردی متمرکز است تا تجارب زندگی او را ثبت کند. این تجارب که در حافظة مردم ذخیره شدهاند، ازطریق سؤالات هدفمند ضبط میشوند. این فرایند علاوه بر جستوجو و تعریف کردن تجربههای به یاد آوردهشده، ذهن یادآورنده را از حیث معانی درگیر میکند. دیالکتیک پویا بهعنوان کانون این فرایند دو شرکتکنندة مشخص دارد: پرسشگر و پاسخدهنده.
با گسترش مطالعات جامعهشناسی، افزایش مهارتهای پژوهشی علوم اجتماعی و تحول در نگرشهای تاریخی و تاریخنگاری، بین تاریخ و جامعهشناسی پیوند علمی ایجاد شد و نتایج پژوهشهای آن، صفحاتی از تاریخ را به خود اختصاص داد. در این میان، طبقات خاموش با تاریخ شفاهی دیده شدند (کاظمی و همکاران، ۱۳۹۹: ۱۸۸). در دهههای اخیر تاریخ شفاهی نقشی مؤثر در توانمندسازی و صدادهی به مردم عادی داشته است. تاریخ شفاهینگاران دیدگاه تاریخ از بالا را به یک سو نهادند و بازانگاری تاریخ را از منظر فراموششدگان پی گرفتند (Nishimoto, 2007: 77). آنان با هیچ گروه و موضوعی تبعیضآمیز برخورد نکردند و آنچه در ذهن شاهدان بود، اصل و معیار شأنیتیافتن در تاریخ محسوب شد.
با وجود اینکه این روش پژوهشی تا سالها درگیر اعتباربخشی به منابع شفاهی بود، جای خود را در میان علوم انسانی، علوم اجتماعی و علوم اقتصادی باز کرد و زمینة عمومیتبخشی به آن فراهم شد (Passerini, 1979: 89)؛ البته اعادة تاریخ به مردم با ثبت تاریخ محلی آغاز شد و با تاریخ شفاهی امتداد یافت. چندی بعد بهدلیل گسترش فرهنگها، تاریخهای محلی و بومی در خطر قرار گرفتند؛ اما تاریخ شفاهی با رویکرد مردمنگاری، مفری برای نجات فرهنگ عامیانه و تاریخ محلی ایجاد کرد (آبرامز، ۱۳۹۷: ۲۳). تمرکز تاریخ شفاهی بر تاریخ مردم با بهکارگیری مؤلفههای زیر نتایج مطلوبی به بار خواهد آورد:
تاریخ شفاهی حفاظت از تاریخ مردم را دستیافتنی کرد؛ یعنی ایجاد یک تاریخ کاربردی که به راحتی در تودهها نفوذ کند و درک شود. ثبت و ضبط داستانهای زندگی مردم موجب ایجاد تجربیات مشترک بین آنان میشود. این ابزار تحقیق موجب به چالش کشیدن تاریخ مردم شد و گروههای مختلف را توانمند کرد تا گذشتة خویش را در اختیار گیرند.
نتیجه
تاریخ شفاهی که از آن بهعنوان تاریخنگاری فعال نام برده میشود، از ابتدای تولید با حضور مورخ شکل میگیرد. هدف غایی تاریخ شفاهینگاران بازسازی و فهم صحیح واقعیتها[21] است. آنها برای درک و تفسیر گذشته، این امور که مکتوب نشدهاند را ضبط میکنند. این روش پژوهشی پس از دهة پنجاه قرن بیستم، در خدمت آشکارسازی صدای مردم است. بازنمایی گذشته به روش انجام مصاحبه موجب خارجکردن تاریخنگاری از سیطرة قدرت شد. تاریخ شفاهینگاران پس از گردآوری مصاحبهها، میزان اعتبار و معتبرسازی فرایند پژوهش را ارزیابی و تحلیل میکنند.
با توجه به مطالب مطرحشده در این نوشتار، رعایت مؤلفههای زیر در دستیابی تاریخ شفاهی به هدف غایی خود که ثبت و ضبط تاریخ مردم است، راهگشا خواهد بود:
[1] People’s history
[2] Paul Thompson
[3] Joanna Bornat
[4] Michael Frisch
[5] R. F Berkofer
[6] Lynn Abrams
[7] Warren Noshimoto
[8] Rebecca Sharpless
[9] Andrew I. Port
[10] Mahani Musa
[11] William Moss
[12] Dialectic، به معنای بررسی عقاید از راه منطق، بهصورت پرسش و پاسخ است.
[13] Jason Kelly
[14] Explanation
[15] Oral Resource
[16] Leopold Van Ranke
[17] Francois- Marie Arouet Voltaire
[18] Normal People
[19] P. Bessaignet
[20] Allen Nevins
[21] fact