نقش واحد توپخانۀ لشکر چهل‏ویک ثارالله در عملیات کربلای یک (تیر 1365 ه.ش)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

چکیده

از برهه‏های مهم تاریخ ایران جنگ ایران و عراق (1367-1359 ه.ش) است. لشکر چهل‏ویک ثارالله کرمان به فرماندهی قاسم سلیمانی (1398-1335ه.ش)، زیرمجموعۀ سپاه پاسداران و از ارگان‏های حیاتی و مهم کرمان، نقشی مهم و حیاتی را در دوران جنگ ایران و عراق ایفا کرد. لشکرثارالله خود به واحدهای مختلف تقسیم می‏شد که یکی از این واحدها توپخانه بوده است. توپخانۀ لشکر ثارالله که از عملیات والفجر یک با فرماندهی میثم میرشکاری تأسیس شده بود، تا پایان جنگ و پذیرش قطعنامۀ 598، در تمامی عملیات‏های لشکر چهل‏ویک ثارالله حضور داشت. در عملیات کربلای یک که با هدف تصرف مجدد شهر مهران از دست عراق انجام شده بود، لشکر ثارالله کرمان و بالطبع توپخانۀ این لشکر نقشی مهم را به عهده داشت. جامعۀ آماری پژوهش شامل چهار نفر از فرماندهان و رزمندگان توپخانه است که در این عملیات حضور داشته‏اند. روش این پژوهش توصیفی - تحلیلی و بر پایۀ منابع تاریخ شفاهی، مصاحبه با فرماندهان و رزمندگان واحد توپخانه و استفاده از منابع مکتوب است. این پژوهش بر پایۀ سیر عملکرد توپخانه در این عملیات، نشان می‏دهد توپخانۀ لشکر ثارالله نسبت به عملیات‏های قبلی، از نظر تأمین مهمات مورد نیاز، مشکلاتی کمتر را دارا بود. هنگامی که مهمات توپخانه از سوی لشکر تأمین می‏شد، بالطبع امکان پشتیبانی آتش بیشتری هم وجود داشت و همین عامل از عوامل موفقیت عملیات کربلای یک محسوب می‏شد.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The Role of the Artillery Unit of the 40th Division of Sarallah in the Karbala 1 Operation (July 1986)

نویسنده [English]

  • Mohammad Sadegh Sabermanesh
Department of History, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Isfahan, Iran
چکیده [English]

One of the most important moments in Iran's history is the Iran-Iraq war (1359-1367 AH). The forty-one army of Tharullah under the command of Qassem Soleimani (1335-1398 AH), a branch of the Islamic Revolutionary Guard Corps, is one of the vital and important organs of Kerman and played a crucial role in the mentioned period. The forty-one army of Tharullah itself was divided into different units, one of which was Artillery. The forty-one army of Tharullah artillery, established from Wal-Fajr operation 1 under the command of Maysham Mirshkari, until the end of the war and the acceptance of Resolution 598, was present in all operations. In the operation of Karbala 1 aimed at recapturing the city of Mehran from Iraq, the forty-one army of Tharullah and the artillery of this army played an important role. The statistical population of the research includes four commanders and warriors of the artillery unit who were present in this operation. The method of this research is descriptive-analytical based on oral history sources interviews with the commanders and warriors of the artillery unit and the use of written sources. This study, based on the performance of the artillery in this operation, shows that the artillery of the Tharullah army had fewer problems in terms of supplying the required ammunition than the previous operations. When the artillery ammunition was provided by the army, of course, there was the possibility of more fire support, and this factor was considered one of the success factors of the Karbala 1 operation.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Artillery Unit
  • The forty-one Army of Tharullah Artillery
  • Karbala 1 Operation
  • Iran-Iraq War

مقدمه

جنگ ایران و عراق یکی از برهه‏های حساس در دوران تاریخ معاصر ایران است. این جنگ که با عناوینی همچون دفاع مقدس یا جنگ تحمیلی در فرهنگ و ادبیات ایران جای گرفته است، پس از پیروزی انقلاب اسلامی (1357ه.ش)، با حملۀ مستقیم نیروهای بعثی عراق به فرماندهی صدام حسین در سی‏ویکم شهریورماه 1359 با هدف سرنگونی انقلاب اسلامی آغاز شد و بعد از گذشت قریب هشت سال، با پذیرش قطعنامۀ 598 سازمان ملل در تیرماه سال 1367 به پایان رسید. اهمیت نگارش خاطرات جنگ تا حدی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت اولین سالگرد هفتۀ دفاع مقدس، در این باره فرموده‏اند: «از همۀ نگارندگان حوادث جنگ و همۀ کسانی که توان انجام وظیفه در این مهم را دارند، درخواست می‏کنم تا از ثبت و ضبط جزئیات این دوران غفلت نکنند و این گنجینۀ تمام‏نشدنی را برای آیندگان به ودیعه بگذارند» (30/06/1368).

از ابتدای شروع جنگ ایران و عراق، یگان‏های نظامی ایران از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که نهادی نوپا محسوب می‏شد، در کنار سایر یگان‏های نظامی ایران مانند ارتش، به پاسداری از مرزهای ایران اسلامی همت ورزیدند. سپاه پاسداران خود به واحدهای مختلف تقسیم می‏شد که از میان آن‏ها باید به لشکر چهل‏ویک ثارالله کرمان به فرماندهی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی (1398-1335) اشاره کرد. این لشکر با تمام ظرفیت و توان خود در عملیات‏های متعدد دوران جنگ حضور داشت و یکی از واحدهای مؤثر آن توپخانه بوده است. با وجود سابقۀ توپخانه در ارتش جمهوری اسلامی ایران، این یگان در لشکر ثارالله نوپا محسوب می‏شد و از عملیات‏های والفجر مقدماتی و سپس والفجر یک در عرصۀ جنگ حضور داشت. در میان عملیات‏های متعدد لشکر ثارالله که در همۀ آن‏ها توپخانه هم حضور داشت، عملیات کربلای یک عملیاتی مهم والبته موفقیت‏آمیز بوده است. باوجود بازپس‏گیری شهر مهران در عملیات والفجر سه (مرداد 1362 ه.ش)، نیروهای عراقی برای جبران شکست‏های خود بار دیگر این شهر را که در حالت پدافندی و در اختیار نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران قرار داشت، تصرف کردند. بعد از این رخداد، مجدداً نیروهای ایرانی از جمله لشکر ثارالله بسیج شدند و به سوی این منطقه برای بازپس‏گیری آن حرکت کردند. واحد توپخانه که تحت فرماندهی سید مرتضی موسوی قرار داشت، دوشادوش رزمندگان ایرانی، آتش را بر روی نیروهای عراقی تهیه کرد و با توجه به نقش سازندۀ آن، از عوامل پیشبرد و موفقیت در این عملیات بود.

در رابطه با موضوع مطالعۀ حاضر پژوهش‏هایی انجام شده‏اند که از اصلی‏ترین آن‏ها که با نقش لشکر ثارالله در استان کرمان مرتبط بوده است باید به کتاب اطلس لشکر چهل‏ویک ثارالله در هشت سال دفاع مقدس نوشتۀ عباس میرزایی اشاره کرد. این منبع نقش لشکر چهل‏ویک ثارالله و یگان‏های آن در طول هشت سال نبرد را بررسی کرده است. منبع مهم بعدی کتاب جغرافیای عملیات ماندگار دفاع مقدس است. در این منبع که به نویسندگی احمد پوراحمد توسط پژوهشکدۀ علوم ومعارف دفاع مقدس به شیوۀ اطلس نگاشته شده است، از ابتدا تا انتهای عملیات‏های دوران جنگ ایران و عراق، مانند والفجر یک، بررسی و کندوکاو شده است. از میان سایر پژوهش‏هایی که در رابطه با عملیات کربلای یک انجام شده‏اند باید به منابع زیر اشاره کرد: عملیات کربلای یک (آزادی مهران: شکست راهبرد دفاع متحرک عراق) از مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، کتاب سکوت شکسته از سید هادی سعادتمند نشر شهید کاظمی در رابطه با خاطرات محمود پاک‏نژاد فرماندۀ اطلاعات عملیات لشکر هفده علی ابن ابی‏طالب (ع)، کتاب فرار از اسارت: نقش ثارالله در عملیات کربلای یک (نبرد دوم مهران) از عباس میرزایی انتشارات گرا کرمان که در آن به نقش تخصصی لشکر ثارالله و در بخشی از این منبع به نقش دیده‏بانی توپخانۀ لشکر چهل‏ویک ثارالله اشاره‏هایی شده است.

به‏جز منابعی که به طور کلی دربارۀ این عملیات توضیحاتی را ارائه می‏دهند، پژوهش‏هایی در رابطه با نقش توپخانۀ سپاه پاسداران انجام شده‏اند که از جملۀ آن‏ها می توان به منابع زیر اشاره کرد: مقالۀ «نقش توپخانۀ سپاه در دو عملیات بزرگ والفجر هشت و کربلای پنج» از حجت‏الله کریمی، مقالۀ «عملکرد توپخانۀ صحرایی نزاجا در هشت سال دفاع مقدس» از مسعود مطاعی، مقالۀ «توپخانۀ سپاه» از علیرضا یزدانی، کتاب صفیر صاعقه از علی کیخا و کتاب در راه (مجموعۀ خاطرات کارکنان مرکز آموزش توپخانۀ اصفهان).

هیچ کدام از منابع بالا، شامل کتاب‏ها یا مقاله‏هایی که به کلیات عملیات کربلای یک یا نقش توپخانۀ سپاه اشاره‏هایی کرده‏اند، به اصل عملکرد توپخانۀ لشکر چهل‏ویک ثارالله و نقشی که این یگان نظامی در این عملیات داشته است به طور مستقل اشاره نکرده است. در این میان، کتاب فرار از اسارت، با توجه به نگارش تخصصی نقش لشکر ثارالله و واحدهای آن، نسبت به سایر منابع اطلاعاتی بیشتر را در اختیار قرار می دهد. سایر منابع یا به صورت داستانی نگاشته شده‏اند یا در رابطه با توپخانۀ لشکر ثارالله اطلاعاتی را به دست نمی‏دهند.

فقدان یک روایت مستقل مبتنی بر نقش یگان توپخانۀ لشکر چهل‏ویک ثارالله کرمان باعث شده است تا این پژوهش مستقل و بکر پدید آید. علاوه بر این، از آنجا که این پژوهش مبتنی بر تاریخ شفاهی و مصاحبه با رزمندگان است، اهمیت انجام آن بسیار زیاد است و پژوهشی کاملاً نوآورانه محسوب می‏شود.

 

تاریخ شفاهی پروژه

روش پژوهش شفاهی در این پژوهش ابتدا، ضبط مصاحبه از رزمندگان حاضر در این یگان از جمله فرماندۀ توپخانه، سید مرتضی موسوی و سایر رزمندگان حاضر در نبرد و سپس، اجرای مصاحبه‏ها و در نهایت، نگارش مطالب بر اساس روال عملیات است. در این پژوهش، سعی شده است تا حد امکان اصالت مصاحبه در عین بازخوانی آن حفظ شود. البته، در مواقع ضروری، از نقل قول مستقیم برای انتقال بهترمطلب استفاده شده است. در رابطه با جزئیات مصاحبه‏های این پژوهش، باید افزود تمام مصاحبه‏های فرماندۀ واحد توپخانه، سید مرتضی موسوی، در مؤسسۀ تاریخ شفاهی حماسۀ ثارالله کرمان توسط محمد علی ابراهیمی در طی حدود یک سال (1398-1397) ضبط شده‏اند. علاوه بر او، از سایر رزمندگان مانند یوسف آسیابانژاد، علی سلطانی‏نژاد و رضا نوروزی بهجت، به صورت انفرادی در محل مؤسسۀ فرهنگی و هنری حماسۀ ثارالله کرمان واقع در خیابان شهید رجایی کرمان دربارۀ عملکرد آنان در واحد توپخانه مصاحبه شده است و بر اساس عملیات تحت بررسی این پژوهش، بخش‏های مورد نیاز بازخوانی شده‏اند. علاوه بر آن، یک سری از اسناد در مؤسسۀ فرهنگی و هنری حماسۀ ثارالله هم وجود داشته‏اند که آن‏ها هم به صورت مصاحبه‏های کوتاه به دست آمده‏اند و موجود هستند.

 

هدف از عملیات کربلای یک

در پی شکست بسیار سنگین ارتش عراق در عملیات پیروزمندانۀ والفجر هشت و فتح فاو، عراقی‏ها با راهبرد دفاع متحرک در هفدهم اردیبهشت‏ماه سال 1365 مهران را به اشغال خود درآوردند. عراق این حرکت را اقدامی در برابر تصرف فاو قلمداد می کرد. متقابلاً، رزمندگان برای ابطال تبلیغات عراق و بیرون راندن دشمن از مهران، تصمیم به آزاد‏سازی دوبارۀ این شهر گرفتند (میرزایی، 1395، ص. 108).

عملیات موفق والفجر هشت که موجب تصرف شبه‏جزیرۀ فاو و کوتاه کردن دست عراق از شمال خلیج فارس شد، روحیۀ ارتش عراق را به کلی ضعیف کرد. در پی این عملیات، نگرانی حامیان عراق به‏شدت برانگیخته شد وآن‏ها برای جلوگیری از روند برتری ایران در جنگ، سلاح‏هایی بسیار بیشتر را به عراق ارسال کردند تا این کشور سریع‏تر از گذشته ساختار ارتش خود را گسترش دهد. این دستور به فعالیت‏هایی معروف به «راهبرد دفاع متحرک عراق» انجام شد. این اقدام دشمن برای مدتی کوتاه مؤثر افتاد و مناطقی از سرزمین‏های اشغال‏شده از جمله شهر مهران بار دیگر اشغال شدند. عراق پس از تصرف مهران برای بزرگ‏نمایی اشغال این شهر تبلیغاتی فراوان به راه انداخت که در عین حال، نمایانگر تأثیر منفی و عمیق شکست فاو در ارتش این کشور بود. با توجه به موقعیت جغرافیایی شهر مهران، عراقی‏ها در اردیبهشت‏ماه 1365 توانستند با تعرضی سنگین به منطقه هجوم آورند و بار دیگر شهر مهران را به تصرف خود درآوردند (پوراحمد،1386، ص. 275).

بعد از عملیات والفجر هشت، عراق که فاو را ازدست داده بود، برای جبران شکست‏های خود منطقۀ مهران را که قبلاً یک بار آزادسازی شده بود ودر اختیار ارتش جمهوری اسلامی و در حالت پدافندی قرار داشت، مجدداً تصاحب کرد. با این کار، رهبر عراق، صدام حسین، قصد داشت به نیروهای ایرانی القا کند تصرف مهران در برابر تصرف فاو بوده است؛ با وجود این، بنیان‏گذار اتقلاب هم در این باره تأکید کردند مهران باید آزاد شود. عملیات کربلای یک بعد از عملیات والفجر هشت و در تیرماه سال 1365 انجام شد (سلطانی‏نژاد، 21/6/1396، KR08VTR_22000008(04)، دقیقه 15:12).

 

ویژگی‏های منطقۀ عملیاتی

از دشواری‏های عملیات باید به منطقۀ پرآتش و خطرناک آن اشاره کرد که توسط عراق مرتباً بمباران می‏شد؛ بنابراین، امکان عبور و تردد در آن بسیار دشوار بود. یکی از رزمندگان واحد توپخانه که قصد عبور از این منطقه را داشت، شرایط آن را این‏گونه توصف می‏کند: «هواپیماهای دشمن تا زمانی که به جادۀ دهلران رسیدیم مرتباً اطراف جاده را بمباران می‏کردند. با وجود این حملات، رانندۀ ما اتوبوس را متوقف نکرد و به مسیر خود ادامه ‏داد. در مدت نیم ساعتی که در دهلران حضور داشتیم، حدود هفت تا هشت مرتبه هواپیماهای دشمن بر آسمان شهر دهلران حاضر شدند و در هر بار حضور، حدود سی تا چهل عدد راکت را روی ساکنان شهر می‏ریختند. زمانی هم که از دهلران به طرف شهر مهران حرکت کردیم، با وجود اینکه تقریباً در منطقه‏ای امن بودیم و زاغۀ مهمات توپخانه در دشتی صاف و خشک و بدون درخت روبه‏روی ما قرارداشت، هواپیماهای عراقی هر لحظه آن را بمباران می‏کردند» (آسیابانژاد، 18/4/1369، AKASRZ_161A.mp3).

با وجود دشواری‏های منطقۀ عملیاتی، دو محور برای بازپس‏گیری شهر مهران پیش‏روی نیروهای ایرانی قرار داشتند. یکی از آنان از مهران به طرف دهلران راه داشت و جادۀ دیگر هم از مهران به سمت ایلام بر روی جادۀ دهلران قرار داشت. نیروهای عراقی تا حدود پانزده تا شانزده‏کیلومتری باغ‏های کشاورزی اطراف مهران پیشروی کرده بودند. در مسیر جادۀ ایلام تنگه‏ای به نام کنجان چم وجود داشت که رودی هم در کنار آن قرار داشت. عراق به ارتفاعاتی به نام کانی در این محدوده سخت حمله کرد و بعضی از آن ارتفاعات مانند کله ‏قندی که در والفجر سه آزاد شده بود را بار دیگر تصاحب کرد. با تصرف این ارتفاعات، عراق در مجموع تا حدود 10-12 کیلومتر جادۀ نرسیده به خود شهر مهران را پیشروی کرده بود. زمانی که حمله به مهران آغاز شد، به فرماندۀ لشکر ثارالله اعلام شد که در اسرع زمان باید تمام واحدهای خود را به منطقۀ عملیاتی برساند. در مسیر اول، یعنی جادۀ مهران – دهلران، امکان پیشروی نبود؛ زیرا مسیر جاده مسدود شده بود. به‏ناچار، لشکر مسیر دوم را انتخاب کرد و از ایلام به طرف صالح‏آباد حرکت کرد. لشکر ثارالله در این موضع خود را تقویت کرد و از این رو، مجموع نیروهای آن سه تا چهار گردان بود. در حرکت اولیه، علاوه بر واحد توپخانه، واحدهایی مانند پشتیبانی و رزم هم جزء گردان‏های لشکر ثارالله قرار داشتند (موسوی، 20/08/1398، جلسۀ پنجم).

یکی از ویژگی‏های عملیات کربلای یک این بود که موقعیت منطقۀ عملیاتی به گونه‏ای بود که باعث می‏شد سنگر طبیعی مناسبی برای رزمندگان واحد توپخانه وجود داشته باشد. دو عدد خاک‏ریز، یکی بزرگ و دیگری کوچک، در دو طرف آن قرار داشتند. خود این خاک‏ریزها هم در دشتی صاف قرار داشتند و زمانی که هواپیماهای دشمن مرتباً آن‏ها را از قسمت با ارتفاع زیاد تا پست‏ترین قسمت آن‏ها به وسیلۀ کالیبر و بمب‏های خوشه راکت زیر آتش خود قرار ‏دادند، هیچ فردی نه زخمی شد و نه به شهادت رسید. حدود دو ساعت این افراد در منطقه به سر می‏بردند؛ ولی هیچ‏گونه تلفاتی وجودنداشت؛ .حتی هنگامی که کمپرسی مهمات در حال حرکت به منطقه بود و در وسط میدان تیر، هواپیماهای دشمن چهار طرف این کمپرسی را بمباران کردند: «رانندۀ کمپرسی با گفتن اینکه به هر حال آخرین لحظات زندگی ما است، رفته بود بالای تاج کمپرسی و «الله اکبر الله اکبر» می‌گفت تا اینکه خوشبختانه هواپیماهای دشمن رفتند و کمپرسی صحیح و سالم در همان‏جا سر جای خودش باقی ماند» (آسیابانژاد، 18/4/1369، AKASRZ_161A.mp3؛ سند شمارۀ 0995-9، موسوی و شیری، بی‏تا).

 

مرحلۀ اول عملیات

بعد از استقرار در محل، کارهای شناسایی و اطلاعات عملیات انجام شد و سپس، تعدادی از نیروهای لشکر ثارالله برای بازپس‏گیری ارتفاعاتی مانند کله ‏قندی اعزام شدند. اگرچه در اولین حمله، نیروهای عراقی نیروهای ایران را عقب زده بودند، هنوز مواضع جدی را برای مقابله اتخاذ نکرده بودند. در کل، نیروهای عراقی بیشتر در فکر پیشروی بودند تا ایجاد موانع و پیشگیری از نیروهای ایرانی. نیروهای عراقی فقط موانعی مختصر را در حد میدان مین و سیم خاردار ایجاد کرده بودند (موسوی، 20/08/1398، جلسۀ پنجم).

کارهای شناسایی عملیات هم حدود چهار تا پنج روز قبل از شروع عملیات توسط لشکر ثارالله انجام شد. پس از شناسایی عملیات، توپخانۀ لشکر هم مواضع خودش و هم توپ‏ها را مستقر کرد. دیده‏بانان واحد توپخانه هم بعد از توجیه شدن، یک طرح آتش مقدماتی را آماده کردند. این کارها در حدود پنج تا شش روز انجام شد و قرار شد تا عملیات اصلی در هنگام شب انجام شود. برای عملیات اصلی، دو ارتفاع را که در امتداد یکدیگر قرار داشتند به لشکر ثارالله واگذار کردند. رزمندگان توپخانه هم نقطۀ ثبتی را گرفته بودند و بر روی این ارتفاعات آمادۀ اجرای آتش بود؛ اما درخواستی از سوی رزمندگان حاضر در خط به دلیل تاریکی شب و استفاده از اصل غافلگیری و دیده نشدن مواضع نیروهای ایرانی مطرح نشد. رزمندگان ایرانی با پیشروی در شب، مواضع از پیش تعیین‏شده را تصرف کردند و صبح روز بعد، بر روی همان ارتفاعات ادامۀ عملیات را انجام دادند و گردان‏ها را توی منطقه قرار دادند. سپس، از صبح روز بعد، آتش‏های از پیش تنظیم‏شده و هدایت‏شده بر روی مواضع دشمن ریخته شدند. واحد ادوات هم که مکمل واحد توپخانه بوده است، در تهیۀ آتش به توپخانه کمک می‏کرد. در رابطه با نحوۀ اجرای عملیات‏ها هم جلساتی متعدد برگزار شد؛ به طوری که از بدو ورود به منطقه چندین جلسه برگزار شد. روند پیشرفت امور هم توسط فرماندۀ لشکر ثارالله، شهید قاسم سلیمانی، پیگیری می‏شد. واحدهایی مانند تسلیحات، توپخانه، ادوات، پدافند، گردان‏های رزم اطلاعات و عملیات مرتباً در شورا جلساتی را برگزار می‏کردند. در این جلسات، هر واحدی نظرات خودش را مطرح می‏کرد. روز بعد از پیشروی نیروهای ایرانی، تمام گردان‏های حاضر در منطقه در مواضع از پیش تعیین‏شده حضور یافتند. دیده‏بانان وظیفۀ اصلی را در بُعد ایجاد آتش ایفا کردند و بر روی اهداف مدنظر کار می‏کردند. با هماهنگی‏های انجام‏شده، شدت آتش واحدهای لشکر به ویژه توپخانه و ادوات تا حدی زیاد بود که عراقیان نتوانستند روی آن ارتفاعات بمانند. فرماندۀ لشکر هم گردان‏های پیاده را راه انداخته بود تا اهداف را تصرف کنند. دو تا سه عدد از تپه‏هایی که قرار بود شب عملیات تصرف شوند با پیشروی سریع نیروها و رزمندگان ایرانی بعدازظهر تصرف شدند. گردان‏های پیاده با کمک آتش‏هایی که از سوی توپخانه پشتیبانی می‏شدند، موفق به تصرف تپه‏های یادشده شدند. اهداف اولیۀ لشکر ثارالله همین چند عدد تپه و ارتفاع بود که به طور کامل تصرف شدند و لشکر به اهداف خود دست یافت. در سمت چپ لشکر ثارالله، لشکری دیگر وجود داشت که همان شب عملیاتی را انجام داد و اهدافش را تصرف کرد. بعد از تصرف این ارتفاعات، ایران به عراق مشرف شد و فقط دشت مهران و رودخانۀ کنجان چم در جلو قرار داشت. از طرف شمال هم، لشکرهای بعدی که مأمور شده بودند روی جادۀ دهلران عملیات خودشان را انجام دادند. با وجود تمام این پیشروی‏ها، عراق تا حدی به عقب حرکت کرد و به شهر مهران عقب نشست؛ البته با وجود این، مجدداً بر روی همان ارتفاعات کله ‏قندی مقاومت می‏کرد. بعد از اینکه ارتفاعات کانی سخت همگی متصرف شدند، مقاومت عراق در کله قندی هم به پایان رسید و عراق به داخل شهر مهران عقب نشست. بعد از عقب‏نشینی عراق، فقط محور محاصراتی دهلران باقی ماند و عراق در این آخرین نقطۀ خودش روی زمین سنگر زده بود و خاک‏ریز نصب کرده بود. در این زمان، عملیات کربلای یک با ماه رمضان تداخل پیدا کرد و از این رو، توقفی در عملیات ایجاد شد؛ اما لشکر ثارالله در همان منطقۀ صالح‏آباد ایلام بین مهران و ایلام باقی‏مانده بود. منطقۀ صالح‏آباد به گونه‏ای بود که حدود 15-20 کیلومتر ارتفاع و جنگل اطراف آن را محاصره کرده بود. از سوی دیگر، یک سایت مخابراتی مشرف به دشت صالح‏آباد قرار داشت. لشکر ثارالله، با توجه به فرا رسیدن ماه رمضان، اردوگاهی را راه اندازی کرد ودر همان‏جا ماندگار شد و به اهواز بازنگشت. در طول ماه رمضان، تحرکی از سوی طرفین وجود نداشت؛ ولی طرح نهایی کربلای یک برای تصرف کامل مهران در حال آماده‏سازی بود. برای هر لشکر یک خط حدی مشخص شد و لشکرها در حال انجام کارهای شناسایی و آماده‏سازی بودند (موسوی، 20/08/1398، جلسۀ پنجم).

 

مرحلۀ دوم عملیات

پس از اتمام ماه رمضان و گذشت یک ماه، مجدداً نیروها به منطقۀ مهران بازگشتند. در طول این یک ماه، به نحو مطلوب کارهای شناسایی و انتخاب موضع انجام شده بود. البته از سوی دیگر، نیروهای عراقی هم بیکار ننشسته بودند و خطوط دفاعی خود را در منطقۀ مهران ایجاد و تقویت کرده بودند. دشت مهران پستی و بلندی داشت و به طور کامل مسطح نبود. همچنین، ارتفاعات قلاویزان و ارتفاعات کانی سخت دارای پستی‏ها و بلندی‏هایی زیاد بود؛ از این رو، نیروهای عراقی تمام تجهیزات و اسلحه‏های خود را در داخل زمین قرار داده بودند. از فاصلۀ زیاد، تشخیص خط مقدم با وجود این موانع بسیار سخت و دشوار بود. اگرچه عراق خاک‏ریزی را احداث کرده بود؛ آن خاک‏ریز تا حدی از صحنۀ نبرد فاصله داشت و نیروهای عراقی بعضاً بر روی زمین قرار داشتند. مشخص نبود خط پدافندی اصلی دشمن در کدام منطقه وجود دارد و فقط تانکی یا سنگری در این بخش قابل مشاهده بود؛ «تو زمین مشخص نمی‌شد خط پدافندی اصلی دشمن کجا است. سنگری یا تانکی خیلی کم دیده می‌شد؛ اما روی زمین از خود ارتفاعات قلاویزان که نگاه می‌کردی، می‌آمد تا این جادۀ مهران دهلران را قطع می‌کرد می‌رفت به طرف جادۀ ایلام، اصلاً خط پدافندی دشمن دقیق مشخص نمی‌شد که مثلاً روی زمین عارضه‏ای مشخص باشد و این تاکتیکی جدید بود» (موسوی،20/08/1398، جلسۀ پنجم).

در مرحلۀ جدید عملیات، اولین کاری که به لشکر ثارالله محول شد این بود که خاک‏ریزی را ایجاد کند؛ از این رو، در منطقۀ پدافندی دشمن، واحد مهندسی امکاناتش را به خط نبرد منتقل و شروع به خاک‏ریزی کرد. علاوه بر آن، خاک‏ریزهایی را برای لشکر ثارالله، علی ابن ابی‏طالب، لشکر 25 و لشکر 17 قرار داده بودند. البته یکی دو بار محل لشکرها را عوض کردند. آخرین نقطه‏ای که به خط لشکر ثارالله واگذار شد بین جادۀ مهران و ارتفاعات قلاویزان در حدود سه تا چهارکیلومتری عرض محور عملیاتی لشکر قرار داشت. اولین کار لشکر هم همان احداث خاک‏ریزهایی بود که مهندسی تصمیم داشت آن‏ها را ایجاد کند. این خاک‏ریزهای بلند باعث می‏شد تا جلوی دید دشمن گرفته شود. در داخل این خاکریزها، ادوات، سلاح و تجهزات جنگی قرار داده شدند. همۀ این کارها به منظور آماده‏سازی نهایی برای اجرای عملیات انجام می‏شد (موسوی، 20/08/1398، جلسۀ پنجم).

 مرحلۀ دوم این عملیات با توجه به اقدامات انجام‏شده جنگ مهندسی نام گرفت. اولین کاری که لشکر در بحث آماده‏سازی انجام داد، احداث همان خاک‏ریز دفاعی بود. بعد از احداث اولین خاک‏ریز دفاعی، تا چند کیلومتر جلوتر از نیروهای عراقی هیچ خبری نبود. واحد مهندسی حدود دو کیلومتر جلوتر خاک‏ریزی دیگر را احداث کرد. این خاک‏ریز به صورت سراسری و به طول هشت تا نه کیلومتر بود. این خاک‏ریز که زده شد، نیروها آنجا مستقر شدند. مواضع عراق به طور کامل پراکنده بود و در زمین هیچ‏گونه خط ممتدی وجود نداشت. بعد از احداث این دو خاک‏ریز، خاک‏ریز سوم توسط رزمندگان ایرانی زده شد. از این خاک‏ریز سوم حدود 5-6 کیلومتر بر اساس برد توپخانه تا خط مقدم ایرانیان فاصله بود. با توجه به تعداد زیاد خاکریزها و نیز برد توپخانه، فرماندهان واحد توپخانه توپ‏ها را در خاک‏ریز اولی که به عنوان خط مقدم احداث شده بود، قرار دادند. هنگام ساخت خاک‏ریز سوم و زدن بیل مکانیکی بر اساس نقل واحد مهندسی، چند عراقی دست‏ها را بالا می‏آورند و تسلیم می‏شوند؛ این افراد زیر سنگرها مخفی شده بودند. با همین اقدامات واحد مهندسی و کارهای آماده‏سازی، دیده‏بانی تا شب عملیات انجام شد. نیروهای گردان عمل‏کننده در هنگام روز پشت خاک‏ریزی مستقر شدند که در خط مقدم بود. در بعدازظهری که قرار بود عملیات انجام شود، دیده‏بان‏های توپخانه به خط مقدم منتقل شدند. دو گردان عمل‏کننده با تمام تجهیزات پشت خاک‏ریز مستقر شدند. در شب عملیات، شهید عرب پایش به یکی از منورهای طول مسیر که برای مشخص کردن شعله بود برخورد کرد؛ ولی چفیه را در دهان خودش قرار داد تا عملیات لو نرود. شهادت وی به این صورت بود که منور به کوله‏اش اصابت کرد و باعث شد کولۀ آرپیچی آتش بگیرد. نیروهای عراقی در این عملیات چندان مقاومت نکردند و به صورت پراکنده هیچ نوع مواضع ثابت ومستحکمی را در اختیار نداشتند. در بحث پشتیبانی آتش هم، به گونه‏ای برنامه‏ریزی شده بود تا آتش سراسر منطقۀ مهران را پوشش بدهد (موسوی، 20/08/1398، جلسۀ پنجم).

فرماندۀ واحد توپخانۀ لشکر ثارالله موفقیت در عملیات را در عامل زیر می‏داند: «بعد از پاک‏سازی دشت و منطقۀ مهران از سوی ایرانی‏ها در مرحلۀ اول عملیات، نیروهای عراقی بسیار سریع فرار کردند و به مواضع قبلی خودشان بازگشتند. مواضع آن‏ها بر روی ارتفاعاتی قرار داشت که این ارتفاعات حدود پانزده تا بیست کیلومتر از شهر مهران فاصله داشت؛ از این رو، رزمندگان واحد توپخانه مجبور شدند توپ‏ها را به جلوتر منتقل کنند تا برد توپ‏ها مؤثرتر باشد. این ارتفاعات که عراق در آن مستقر بود توسط لشکرثارالله تصاحب شد. چند روزی درگیری توپخانه و لشکر و عراق بر سر این ارتفاعات وجود داشت لشکر سمت چپ توپخانه هم موفق شد تا ارتفاعات قلاویزان را به طور کامل از دشمن پاک‏سازی کند. ارتفاعات قلاویزان از والفجر سه در دست عراق بود و در عملیات کربلای یک پاک‏سازی شد. بعد از این پیشروی‏ها، عراق به زرباطیه عقب نشست. مدت درگیری در ارتفاعات چهار تا پنج روز بود و کل مدت زمان عملیات هشت تا ده روز طول کشید. تقریباً تمام اهداف کربلای یک به دست آمدند و این عملیات جزء عملیات‏هایی بود که صد درصد موفقیت‏آمیز بودند. ارتفاعت قلاویزان در سمت چپ مهران قرار داشت که پاک‏سازی شد. بخشی از شهر مهران هم ارتفاعات کانی سخت بود که آن هم پاک‏سازی شد. با پیش‏روی در این دو منطقه (قلاویزان و کانی سخت)، ارتفاعی وجود نداشت که مشرف به شهر مهران باشد. با موفقیت در این عملیات، دفاع متحرک صدام هم متوقف شد» (موسوی، 20/08/1398، جلسۀ پنجم).

 

نقش واحد توپخانه در عملیات کربلای یک

توپخانۀ قرارگاه نجف که در منطقۀ حاج عمران درگیر بود در این عملیات حضور نداشت و به‏جای آن، گروه توپخانۀ 63 خاتم‏الانبیا (ص) ازسپاه - که پس از حملۀ عراق به مهران به منطقه آمد - مأموریت اجرای آتش را به عهده داشت. برآورد کلی این گروه برای تأمین آتش مورد نیاز عملیات 9 گردان مختلط بود. پس از هماهنگی با ارتش، در نهایت، 3 گردان توپخانه از ارتش شامل توپ‏های 105میلی‏متری،130میلی‏متری، 155میلی‏متری،203میلی‏متری و کاتیوشا و 6 گردان توپخانه از سپاه شامل توپ‏های 130میلی‏متری، 152میلی متری و کاتیوشا در نظر گرفته شدند. برای اجرای هماهنگ آتش نیز سه تطبیق مشترک برای یگان‏های عمل‏کننده - هر دو یگان یک تطبیق مشترک - و یک تطبیق کلی تعیین شدند (میرزایی، 1396، ص. 285، به نقل از سند شمارۀ 656 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ص. 27).

هستۀ ابتدایی آتشبارهای توپخانه برای شروع عملیات در حد دو عدد بود و بعد از گذشت عملیات به این مقدار اضافه شد. قبل از شروع عملیات کربلای یک، قبضه‏های 122، 130 و 105غنمیتی در فاو وجود داشتند. برای شروع این عملیات، تمام توپخانۀ فاو به طور کامل تخلیه و به منطقۀ مهران منتقل شد. در تشکیلات توپخانه، هرآتشبار از چهار قبضه تشکیل می شد. یکی از آتشبارهای این عملیات، یعنی آتشبار 122، حدود چهل تا پنجاه عدد سهمیۀ گلوله برای هر قبضه در روز داشت؛ بنابراین، در مجموع، روزانه دویست عدد سهمیۀ گلوله داشت. این تعداد مهمات به صورت ده‏روزه و یکجا در ابتدای عملیات به یگان توپخانه تحویل داده می‏شد. در روزهای اول مصرف مهمات زیاد بود و سپس کم می‏شد (موسوی، 20/08/1398، جلسۀ پنجم).

سید مرتضی موسوی مسئول توپخانۀ لشکر ثارالله می‏گوید: «تطبیق آتش یعنی مطابقت دادن، هماهنگ کردن و طراحی کردن آتش. مرکزی که آتش‏ها را طراحی و هماهنگ می‏کند و به آن مرکز هماهنگی آتش می‏گویند شامل تعدادی کارشناس است که بر اساس طرح عملیاتی، آتش‏های پشتیبانی را طراحی می‏کنند و به توپخانۀ هر یگان می‏گویند برای مثال کجا را بزن و حتی تعداد گلوله‏ها را مشخص می‏کنند. به کاری که این مرکز هماهنگی آتش انجام می‏دهد تطبیق آتش می‏گویند. مرکز هماهنگی آتش دائماً در طول عملیات وضعیت آتش را مشخص می‏کند؛ به طوری که با عوض شدن خط، پیشروی عراق و تطبیق آتش، آتش را هماهنگ می‏کند. برای چند لشکر که در یک محور عمل می‏کنند، یک تطبیق آتش راه‏اندازی می‏شود تا هر جا به آتش نیاز بود، همۀ توپخانه‏های لشکر عمل‏کننده در آن محور آتش بریزند. طراحی و به‏کارگیری آتش به عهدۀ مرکز تطبیق آتش است» ( میرزایی، 1396، ص. 286).

همین تدابیر باعث شده بود تا از لحاظ تطبیق آتش، بحثی مستقل برای توپخانۀ لشکر ثارالله وجود داشته باشد و به عبارت بهتر، حالت ادغام با لشکری دیگر، مانند عملیات‏های قبل از کربلای یک، وجود نداشت (موسوی، 20/08/1398، جلسۀ پنجم).

توپخانه مأموریت داشت تا در شروع هر مرحله از عملیات به مدت 15 دقیقه عملیات را پشتیبانی کند و با اجرای آتش‏های ضد آتشبار و پشتیبانی مداوم آتش، نیاز یگان‏های عملیاتی را تأمین کند. البته معضل اصلی کمبود مهمات {در حد کمتر از سایر عملیات‏ها} بود که تا آستانۀ عملیات این ضعف باقی ماند. همچنین، مقرر شد تا قبل از شروع عملیات همۀ تطبیق‏های آتش آماده شوند و آخرین وضعیت خود را نیز گزارش دهند (میرزایی، 1396، ص. 286).

برای رفع مشکل کمبود مهمات، قرار شد تا تاریخ 5/4/1365، یک آتشبار 155میلی‏متری با استعداد چهار قبضه از گردان 350 لشکر 21 حمزه که در گیلان غرب مستقر بود، به لشکر 25 کربلا کمک کند. مسئول توپخانۀ لشکر یک بار در تاریخ 6/4/1365 و بار دیگر در روز 8/4/1365 برای هماهنگی به گیلان غرب رفت تا کار نقل‏وانتقال قبضه‏های توپ را انجام دهد؛ اما به دلیل اینکه فرماندۀ توپخانۀ لشکر به مرخصی رفته بود، این امر تحقق نیافت و سایر مسئولان لشکر قول جابه‏جایی توپخانه را به سی روز دیگر حواله دادند. در نهایت، با پیگیری‏های مستمر و مصرانۀ فرماندۀ لشکر 25 و ارسال نامه‏های گله‏آمیز به قرارگاه نجف و بیان مشکلات و خطرهایی که از این نظر بر سر راه نیروهای عملیاتی قرار داشت، 48 ساعت پس از شروع عملیات، یعنی در تاریخ 11/04/1365، زمانی که فرماندۀ آتشبار از مرخصی بازگشت، کار اننقال قبضه‏های توپ انجام شد (میرزایی، 1396، ص. 286، به نقل از سند شمارۀ 19594 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: 17/04/1365).

به منظور خنثی‏سازی عملیات شناسایی نیروی هوایی عراق، همۀ یگان‏های توپخانه در این عملیات موظف به رعایت اصول حفاظتی، استتار قبضه‏ها، مهمات و دیگر تجهیزات شدند. به دلیل آلوده بودن منطقۀ چکه موسی به عناصر وابسته به استخبارات عراق موسوم به فرسان، یگان‏های توپخانۀ مستقر در منطقه موظف شدند تا تأمین مواضع خود را نیز به عهده بگیرند. با توجه به امکان استفادۀ عراق ازسلاح‏های شیمیایی، به همۀ یگان‏های توپخانه ابلاغ شد تا مواضع خود را به کپسول‏های رفع آلودگی مواد شیمیایی مجهز کنند (میرزایی، 1396، ص. 287، به نقل از سند شمارۀ 87558 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ).

به طور معمول، یگان توپخانه از دو تا چهار دیده‏بان مجرب استفاده می‏کرد که هماهنگی‏های لازم بین آن‏ها برای هدایت دقیق آتش و رفع مشکلات دیگر انجام می‏شد (میرزایی، 1396، ص. 287، به نقل از سند شمارۀ 278 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ص. 42).

توپخانۀ لشکر ثارالله با یک آتشبار 105میلی‏متری، یک آتشبار 132میلی‏متری و یک آتشبار 130‏میلی‏متری روی نقاط مهم و کلیدی دشمن ثبت تیر کرده بود. این واحد همچنین با پیش‏بینی آتش تهیه‏شده به مدت 15 دقیقه در صورت نیاز روی قرارگاه‏ها، عقبه، خطوط مواصلاتی و توپخانۀ دشمن، فرمان آتش را اجرا می‏کرد. علاوه بر این، تویخانه اجرای فرمان آتش در یک‏کیلومتری و سه‏کیلومتری خط مقدم و روی جادۀ مهران - قلاویزان و روی سنگرها و مواضع قلاویزان را در دستور کار داشت. توپخانه برای گردان‏هایی که در عمق عملیات می‏کردند، دیده‏بان مأمور کرده بود تا هنگام پیشروی نیروهای پیاده، با آتش از آن‏ها پشتیبانی کند (میرزایی، 1396، ص. 287).

واحد توپخانه توپ‏های خود را از منطقۀ فاو به مهران منتقل کرد. توپ‏ها توسط ماشین‏های ویژه حمل شدند و بعد از رسیدن به خط مهران، در محل واحد که در کنار امامزاده‏ای بود مستقر شدند. گردان‏های توپخانه در این منطقه پراکنده بودند و شب‏ها هنگام زدن منور بار دیگر افراد جمع و مستقر می‏شدند. این عملیات برای توپ‏خانه در دو بخش طراحی شد بود: بخش اول آن با حجم آتش بسیار از سوی رزمندگان بر سر نیروهای عراقی طراحی شد که در طی آن عراق اسرا و تلفاتی بسیار را بر جا گذاشت. رشادت رزمندگان واحد توپخانه تا حدی بود که حتی بسیاری از رزمندگان واحد توپخانه زمانی که مشاهده کردند برد آتش به عراقی‏های در حال فرار نمی‏رسد، به خط نبرد حرکت کردند و با آرپیچی عراقی‏ها را به عقب راندند، تا جایی که دیگر اثری از عراقی‏ها مشاهده نشد. با این حرکت، کوه‏ها و مناطق پاک‏سازی شدند و دوباره بر روی همان خط لودرها شروع به خاک‏ریز زدن کردند و توپخانه خطی جدید را تحویل گرفت. در مرحلۀ دوم، توپ‏ها منظم و همۀ افرادآماده شدند تا در صورت حملۀ عراق آمادگی داشته باشند. با وجود تمام این تمهیدات، نیروهای عراقی به گونه‏ای متواری شدند که دیگر قدرت سازمان‏دهی و جمع‏آوری نیرو و فعالیت مجدد را نداشتند. اسیران عراقی به مهران منتقل شدند و شهر مهران پاک‏سازی شد (سند شمارۀ 1-389، ص. بی‏تا).

بعد از انتقال مهمات از فاو به منطقۀ درگیری، یعنی شهر مهران، یک گردان توپخانه در محل مهران استقرار یافت؛ از این رو، هیچ‏گونه کمبود مهماتی نبود. اگرچه در مجموع ایران از نظر بحث آتش هیچ زمانی در برهۀ جنگ، حتی در این عملیات، با عراق برابر نبود، در این عملیات نسبت به قبل شرایط بسیار بهتر شده بود. عامل اصلی پیشبرد این عملیات نیروی انسانی بود؛ اما تجهیزات مانند آتش توپخانه، مهمات، ادوات و ... در پیشبرد اصل عملیات‏ها مفید بودند. تمام توان تجهیزات در این عملیات به کار بسته شد و حتی اگر حجم آتش بیشتر بود، تلفات دشمن بیشتر و سرعت پیشرفت ایران سریع‏تر می‏شد (موسوی، 20/08/1398، جلسۀ پنجم).

یکی از عوامل پیشبرد این عملیات رشادت‏های دیده‏بانان توپخانه بوده است. با وجود اشرافیت نیروهای عراق بر منطقۀ عملیاتی، دیده‏بانان لشکر ثارالله در سطحی مطلوب از نظر توانایی قرارداشتند و از سال 1363 آمادگی خود را حفظ کرده بودند. تعدادی از افراد دیده‏بان به گردان شهید قربان‏زاده منتقل شدند که از این تعداد رزمندگان اهل زرند بودند. این افراد در تپه‏های قلاویزان به گردان گرا می‏دادند و همین موضوع باعث شده بود تا توان نظامی واحد دیده‏بانی افزایش یابد و از سوی دیگر، رزمندگان با اصول اساسی در دیده‏بانی آشنا شوند (سلطانی‏نژاد، 21/6/1396: KR08VTR_22000008(04)، دقیقه 15:12).

حضور تعدادی از افراد دیده‏بان حدود پنج تا شش ماه قبل از عملیات در منطقۀ نبرد و تجربۀ آنان به آزادسازی تپه‏های قلاویزان بسیار کمک‏دهنده و کارساز بوده است. عملیات کربلای یک از آن دسته از عملیات‏هایی بود که دیده‏بانی در آن دارای ارجحیت و اهمیت بسیار نسبت به سایر یگان‏ها بود. عراق در این عملیات حفظ نیرو را به حفظ خاک ترجیح داده بود. در شب اول قبل از شروع عملیات، خاک‏ریزهایی که توسط واحد مهندسی ایران زده شدند نزدیک به محل خاک‏ریز اول عراق قرار داشتند. به عبارت بهتر، هم ایران و هم عراق خاکریزهای نزدیک به یکدیگر را درست کرده بودند. در روز اول عملیات، خط مقدم عراقی‏ها در همۀ سنگرها دو طرف خوابیده بودند. نیروهای عراقی به خاطر نزدیکی سنگرها و با شنیدن الله اکبر رزمندگان ایرانی فرار کرده بودند. رمز این عملیات یا ابالفضل‏العباس بود ودیده‏بانان توپ‏خانه حدود سه روز در منطقۀ عملیاتی ماندند. مسئولیت علی سلطانی‏نژاد دیده‏بانی توپخانۀ کاتیوشا بود. در ارتفاعات قلاویزان دیده‏بان گراهایی دقیق را بر روی مواضع نیروهای عراقی برای شلیک آتش ارائه می‏داد (سلطانی‏نژاد، 21/6/1396، KR08VTR_22000008(04)، دقیقه 15:12).

 

پس از عملیات

پس از دریافت دستور مبنی بر جمع کردن توپ‏ها و اتمام مأموریت و سپری شدن دوازده روز در منطقه، حدود 1500 توپ در کنار رزمندگان ایرانی بدون استفاده مانده بود و همین امر نشان‏دهندۀ آن است که مشکل کمبود مهمات در کربلای یک برطرف شده بود. از فرماندهی توپ‏خانه در رابطه با تعداد مهمات باقی‏مانده دستور رسید که چون آتشبارها در این منطقه باقی خواهد ماند، این گلوله‏ها باید در همین محل بمانند. در مهران تپه‏هایی وجود داشتند که از نظر سوق‏الجیشی مهم و حیاتی بودند. به طور کلی، مقری که رزمندگان واحد توپخانه در آنجا مستقر بودند امن بود و دو تا قبضه از آتشبار در داخل شیاری قرار داشتند که دو طرف آن از هر لحاظ امن بود. این امنیت تا حدی بود که اگر گرا به گونه‏ای بود که توپ پایین بیاید، حتماً هنگام شلیک، گلوله یا به خاک‏ریز یا به نوک آن منطقۀ امن برخورد می‏کرد و از اصابت آن به سایر رزمندگان جلوگیری می‏شد. آسیابانژاد آخرین شخصی بود که از پای آتشبار به طرف استراحت‏گاه در حال حرکت بود. وی در حال وضو گرفتن و آماده شدن برای نماز بود که هواپیماهای دشمن در آسمان سنگر ظاهر شدند. عراقی‏ها تقریباً حدود 6-7 کیلومتر از دشتی صاف را بمباران کردند و بازگشتند. بار دیگر، در بعدازظهر همان روز، هواپیماهای عراق حملاتی را آغاز کردند و در این میان، شیاری را که رزمندگان توپخانه در آن مستقر بودند زیر آتش خود قرار دادند. حدود 6-7 عدد راکت و حدود 1500 گلوله در مکانی که این افراد قرار داشتند زده شدند. این راکت‏ها به زمین‏های نرم در منطقه اصابت کرده بود و عمل نکرده بودند. همین عامل باعث عدم تلفات جدی واحد توپخانه شده بود؛ «اگر این راکت‌ها عمل می‏کردند و این گلوله‌ها همه منفجر می‌شدند، ممکن بود تمامی آن ده تا بیست نفری که داخل شیار بودند، مانند تعدادی از افرادی که در داخل آن شیاربودند، همه تلف شوند» (آسیابانژاد، 18/4/1369، AKASRZ_161A.mp3).

با وجود پاک‏سازی انجام‏شده در منطقه و جمع‏آوری تمام مین‏ها و نارنجک‏ها از سوی ایران، ناآرام شدن منطقه از سوی عراق باعث شده بود تا توپ‏ها حتماً به منطقه‏ای امن منتقل شوند. در این میان، ارتباط بی‏سیم تلفنی هم با فرماندهی قطع شد؛ از همین رو، یکی از رزمندگان واحد توپخانه تصمیم گرفت تا به هر طریقی که ممکن است توپ‏ها را به عقب منتقل کند. شدت این حمله تا حدی بود که هنگام بیرون آمدن از در سنگر، رزمندگان واحد توپخانه متوجه شدند ترکش‏ها حتی به در سنگر محل اسکان رزمندگان توپخانه هم اصابت کرده بود. هنگام خروج این افراد و پس از طی پنجاه متر، زاغۀ اولیۀ گردان ادوات شروع به آتش گرفتن و منفجر شدن کرد. این امر به مسدود شدن مسیر منجر شد؛ زیرا منطقه ناامن بود. در زمین صاف شیاری کوچک موجود بود که افرادی که مسئول تعویض توپ  بودند در آن زمین‏گیر شدند. با مشاهدۀ این وضع افراد تصمیم گرفتند به همان سنگر اولیه حرکت کنند. رزمندگان با مدد جتسن از اهل بیت و امام حسین (ع) به طرف سنگر بازگشتند؛ اما این شیار هم دیگر برای رزمندگان امن نبود. از سوی دیگر، آتش به میدان مین که در آنجا علف خشک زیاد بود رسیده بود. آتش حملۀ عراق به این شیار به نزدیک هزاروپانصد عدد گلولۀ استفاده‏نشدۀ توپخانۀ ثارالله رسیده بود. واقعاً شرایطی سخت بر این جبهه حاکم بود. رزمندگان واحد توپخانه تصمیم گرفتند تا شیار خودشان را جابه‏جا کنند. البته هر کس قصد بیرون رفتن را داشت باید قید جان و زندگی خود را می‏زد؛ از این رو، افراد به صورت داوطلبانه و تک‏ تک به بیرون شیار منتقل شدند و حدود سی تا چهل نفر از افرادی که در شیار بودند به سلامت به آن طرف شیار منتقل شدند. بلافاصله بعد از رفتن رزمندگان از شیار خودشان به شیار فرماندهی، تمام هزار‏وپانصد عدد گلوله به صورت هم‏زمان منفجر شدند. شدت انفجار تا حدی بود که این شیار در حالی که حدود پانصد متر با شیار پایین فاصله داشت، بعضی سنگرها را فرود آورده بود (آسیابانژاد، 18/4/1369، AKASRZ_161A.mp3).

بعد از دو تا سه روز پس از اتمام عملیات، تمام واحدهای لشکر ثارالله منطقه را تحویل خطوط پدافندی دادند و به اهواز بازگشتند. در اهواز سوله‏هایی برای استقرار گردان‏های متفاوت ساخته شدند. توپخانه در اهواز هم گردان‏ها وسنگرهایی را ساخته بود که متعلق به گرفتن مرخصی و انجام دادن کارهای اداری بودند؛ اما نقطۀ تجمع اصلی آنان در فاو بود. به طور کلی، در دوران جگ ایران و عراق، مناطق فاو وشلمچه از اماکن خطوط پدافندی توپخانۀ لشکر ثارالله بودند (موسوی، 20/08/1398، جلسۀ پنجم).

 

نیروی انسانی توپخانه

نیروهای کادری واحد توپخانه که در این عملیات وجود داشتند از نیروهای ماهر و زبدۀ لشکر ثارالله بودند که از جملۀ آنان باید به علی عرب، حسن خواجه، علی سالمی، سید کمال هاشمی، عباس ابراهیمی، صیفی، خورشیدی و کاووسی اشاره کرد. این اشخاص اعضای اصلی و ثابت توپخانه بودند که در همۀ عملیات‏ها حضور داشتند. اعضای توپخانه در همان سمت‏های قبلی خودشان بودند و جابه‏جایی چندانی دربارۀ آن‏ها اجرا نشد. تنها جابه‏جایی به این صورت بود که فرماندۀ آتشبار یکم مسئولیت فرماندۀ آتشبار دوم را به عهده گرفت (موسوی، 20/08/1398، جلسه پنجم).

همچنین، رضا قاآنی به عنوان فرماندۀ دیده‏بانی توپخانه مشغول به کار بود و در واقع، مسئولیت دید‏ه‏بانی لشکر را هم به عهده داشت (سلطانی‏نژاد، 21/6/1396، KR08VTR_22000008(04)، دقیقه 15:12).

یکی دیگر از مسئولان قبضۀ آتشبار شخصی به نام رضایی از اهالی بود که آسیابانژاد تلفن‏چی وی بود. وظیفۀ اصلی تلفن‏چی این بود که گراهایی را می‏گرفت و سپس تحویل رییس قبضه می‏داد و در نهایت، شلیک انجام می‏شد (آسیابانژاد، 18/4/1369، AKASRZ_161A.mp3).

نیروی انسانی واحد توپخانه زخمی‏ها و شهیدی را هم در کربلای یک تقدیم کرد. مجروحان این عملیات در مدتی که رزمندگان در خط بودند زیاد بودند. تعدادی از رزمندگان سنگر تدارکات و چند نفر از رزمندگان توپخانۀ اعزامی از رابر در میان مجروحان بودند. نحوۀ انتقال مجروحان وشهدا به پشت خط به این صورت بود که نیروهای امدادگر از داخل سنگرها مجروحان را به پشت تپۀ دشت مهران انتقال می‏دادند و از آنجا با آمبولانس‏های استتارشده مجروحان به بیمارستان رسانده می‏شدند (سلطانی‏نژاد، 21/6/1396، KR08VTR_22000008(04)، دقیقه 15:14).

شهید شاخص توپخانه بسیجی به نام موسی اوژت بود که حدود پانزده سال سن داشت. وی در واحد توپخانه قبل از عملیات کربلای یک آموزش دیده‏بانی را سپری کرد و نقش وی در عملیات والفجر سه قبل از کربلای یک هم بسیار پررنگ بود. در عملیات کربلای یک، از روز هفتم تا هشتم عملیات، عراق فشاری شدید را روی لشکر ثارالله وارد کرده بود. از سوی دیگر، از فرماندهی دستور رسیده بود که شدت آتش را بیشتر کنند تا رزمندگان کمتر صدمه ببینند. در این میان، یک توپ زرهی از عراق حمله کرده بود و توپخانه هم با شدت بیشتر آتش می‏ریخت. در همین منطقه، یکی از دیده‏بانان بسیجی به نام شهید اوژت در بالای تپۀ سمینه با یک نفر دیگر در حال دیده‏بانی بود و مرتباً گلوله درخواست می‏کرد. به نوعی، او تنها دیده‏بانی بود که در آن موقعیت خطرناک که دشمن حدود 200-300 تانک را آورده بود و از سوی دیگر، آتش پرحجم توپخانه وجود داشت، بر روی موقعیت تپه سفید مرتباً برای مورد اصابت قرار دادن دشمن گلوله درخواست می‏کرد. شهید اوژت با وجود سن کم خود، در مقابل آتشبار ارتشی که در ریختن آتش کندی به خرج می‏داد، رفتاری جسورانه را از خود نشان می‏داد؛ «شهید اوژت از پشت بی‌سیم عصبانی صدا می‌زد چه کار می‌کنید ما علف زیر پایمان سبز شد، زود آتش بریزید. آن سروان ارتشی (با حالت تمسخر) درجا می‌گفت: چشم زود می‌ریزیم» (سند شمارۀ 1-0048-9، موسوی و شیری، بی‏تا).

موسی اوژت تا عملیات کربلای یک همواره در بخش دیده‏بانی واحد توپخانه مشغول به کار بود و در همین عملیات در خط مقدم به درجه شهادت رسید (سند شمارۀ 1-0048-9، موسوی و شیری، بی‏تا).

 

نتیجه‏گیری

واحد توپخانه از ارگان های مهم و حیاتی و البته تازه‏تأسیس لشکر ثارالله در جنگ ایران و عراق تحت فرماندهی میثم میرشکاری بود و پس از آن، سید مرتضی موسوی از عملیات والفجر مقدماتی تا انتهای جنگ و پذیرش قطعنامه ایفای نقش کرد. یکی از عملیات‏های مهم و بسیار حیاتی در دوران جنگ عملیات کربلای یک بود که با هدف بازپس‏گیری مجدد شهر مهران از دست نیروهای عراق برنامه‏ریزی شد. عراق پس از دست دادن فاو در عملیات والفجر هشت و حیثیت خود در مجامع جهانی به فکر جبران این ضربه برآمد؛ از این رو، با کمک نیروهای نظامی خود که توسط دولت‏های اروپایی تقویت شده بودند، در اردیبهشت‏ماه سال 1365، منطقۀ مهران را که یک بار تجربۀ تصرف و از دست دادن آن در عملیات والفجر سه را داشت و در این زمان در اختیار ارتش جمهوری اسلامی ایران و در حالت پدافندی قرار داشت، تصرف کرد و این فتح را فتحی بزرگ در مقابل عملیات والفجر هشت ایران می‏دانست. عراق پس از فتح این شهر و مناطق اطراف و تپه‏های آن، حدود دو تا سه ماه، خسارت‏ها و ضربه‏هایی شدید را بر آن وارد کرد و در نتیجه، نیروهای ایرانی برای بازپس‏گیری مجدد آن دست به کار شدند؛ از این رو، عملیات مهم کربلای یک در دو مرحله در تیرماه سال 1365 طرح‏ریزی، برنامه‏ریزی و اجرایی شد. در زمانی کوتاه بعد از شروع عملیات و با پشتیانی مناسب آتش توپخانه و عدم مشکل کمبود مهمات، نیروهای ایرانی و لشکر ثارالله ارتفاعات و تپه‏های اطراف شهر را به طور کامل تصرف کردند و نیروهای عراقی به عقب نشستند. نقش توپخانه در این عملیات بسیار مهم و مثمرثمر بود. رزمندگان در لحظه‏هایی از صحنۀ عملیات با تفنگ به جان دشمن افتادند و حتی در این راه، نوجوانی با فضایل اخلاقی زیاد از دید فرماندۀ توپخانه به نام موسی اوژت به شهادت رسید. رشادت رزمندگان و تأمین مهمات توپخانه در کنار عملکرد مناسب سایر واحدهای لشکر چهل‏ویک ثارالله به ویژه واحد ادوات باعث پیروزی در این صحنۀ عملیات و آزادسازی مهران در تیرماه سال 1365 شد. ویژگی‏ این عملیات بهبود مشکل کمبود مهمات نسبت به عملیات‏های قبلی با توجه به تشکیلات و سیستم آتشبارهای جدید واحد توپخانه بود که همین امر باعث شد تا توپخانه رسالت اصلی خود، یعنی تأمین آتش پشتیبانی و حمایت از نیروهای ایرانی را بهتر انجام دهد و یکی از عوامل بازپس‏گیری مجدد شهر مهران و پیروزی ایران در این عملیات باشد.

الف) منابع شفاهی
سند شمارۀ 1-389 (بی‏تا). کرمان: مؤسسۀ فرهنگی و هنری حماسۀ ثارالله.
موسوی و شیری (بی‏تا). سند شمارۀ 1-0048-9، مصاحبه‏کننده: نامعلوم. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی و هنری حماسۀ ثارالله.
موسوی و شیری (بی‏تا). سند شمارۀ 0995-9، مصاحبه‏کننده: نامعلوم. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی و هنری حماسۀ ثارالله.
آسیابانژاد، یوسف (18/04/1369). مصاحبه‏کننده: نامعلوم . کرمان : مؤسسۀ فرهنگی و هنری حماسۀ ثارالله .
سلطانی نژاد، علی (21/06/1396). مصاحبه‏کننده: کرامت افشار. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی و هنری حماسۀ ثارالله.
موسوی، سید مرتضی (20/08/1398). مصاحبه‏کننده: محمد علی ابراهیمی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی و هنری حماسۀ ثارالله.
ب) منابع مکتوب
پوراحمد، احمد (1386). جغرافیای عملیات ماندگار دفاع مقدس، به اهتمام حسن رسولی منفرد. تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‏های دفاع مقدس.
میرزایی، عباس (1395). اطلس لشکر چهل‏ویک ثارالله کرمان. تهران: انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
میرزایی، عباس (1396). فرار از اسارت: نقش ثارالله در عملیات کربلای یک (نبرد دوم مهران). کرمان: گرا.