Investigating the Issue of Education in Imposed War (Case Study: An Oral History of the 408th Divers Battalion of Kerman)

Document Type : Original Article

Authors

1 Assistant Professor Department of History, Shahid Bahonar University, Kerman, Iran

2 Assistant Professor Iranian Studies Department, Vali-e-Asr University of Rafsanjan, Rafsanjan, Iran

3 Director of the oral history research group

Abstract

The eight-year Iran-Iraq war (1980-1988) was an imposed war for Iran, and the country's military forces, having recently experienced a revolution, were still in the process of organizing and growing. To address this challenge, the General Command of Jihad was announced by the founder of the Islamic Republic, leading to the mobilization of the People's Army towards the war fronts, with a remarkable response in a short period. However, the issue of educating these non-military forces, many of whom had no prior knowledge of military equipment, became a significant challenge for the authorities and commanders at the time. This paper, using oral history methods and library resources, attempts to answer whether the mobilized People's Army received the necessary training before entering into operations. To address this issue, considering the large number of units participating in the war, the 408th Battalion of Divers from the 41st Tharallah Division of Kerman has been examined as a case study. The research findings indicate that, throughout the war, most units received the necessary training based on the operational objectives, and in some cases, this training lasted for months.

Keywords


مقدمه

آموزش یکی از مهم‏ترین مؤلفه­های اصلی ایجاد و حفظ آمادگی برای دفاعی همه­جانبه و کامل است که نقش محوری آن بر هیچ سازمان نظامی پوشیده نیست. با تجزیه و تحلیل جنگ­ها و عملکرد نیروهای مسلح در آن‏ها، به این موضوع پی برده می‏شود که هرجا نیروهای مسلح آموزش­های مورد نیـاز را بـه­ طــور کامــل فرا گرفتـه‏اند و بــا تمرینــات مسـتمر و لازم آن‏هــا را حرفــۀ خـود کرده‏اند و از نظــر تاکتیک­های جنگی به سطوحی بالا دست یافته­اند، توانسته­اند با به­کارگیری آن تاکتیک­هـا، همـراه با ایمان و اعتقاد به اهداف تعیین‏شده در صحنۀ جنگ، پیروز میدان شوند و دشمن را شکسـت دهنـد یا در زمینۀ بازدارندگی نقش اساسی ایفا کنند (علی­نژاد، 1395، ص. 136).

در انتقال دانش به نیروهای نظامی، سیستم آموزشی نقش اصلی را ایفا می‏کند. سیستمی این توانایی را دارد که بین دانش و مهارت پیوند عمیق ایجاد کند و دانش را در خدمت مهارت قرار دهد. بر همین اساس، امر آموزش در نیروهای مسلح در جایگاهی رفیع است؛ زیرا بالندگی، پیشرفت و آمادگی رزم و تداوم آن ارتباطی مستقیم و هم­افزا با آموزش دارند (فرهنگ، 1400، ص. 73).

با توجه به مطالب مطرح‏شده، یکی از مهم‏ترین موضوعات مورد توجه فرماندهان در هر یگان، حفظ و ارتقای آمادگی رزمی یگان و آموزش حین خدمت با توجه به تنوع مأموریت است. تیپ 41 ثارالله کرمان در طول هشت سال جنگ تحمیلی نیز از این قاعده مستثنی نبود.

در سال 1360، تیپ 41 ثارالله کرمان به فرماندهی قاسم سلیمانی (۲۰ اسفند ۱۳۳۵ – ۱۳ دی ۱۳۹۸) به منظور متمرکز کردن رزمندگان سپاه منطقۀ شش تشکیل شد؛ اگرچه پیش از تشکیل این تیپ هم رزمندگان استان کرمان به صورت پراکنده در جبهه‏های جنوب و غرب حضور داشتند. آن‏ها در تیرماه 1360 موفق شدند نخستین حضور سازمان‏یافتۀ خود را در جنگ هشت‏ساله رقم بزنند و به فرماندهی غلام‏عباس گلزار در قالب گروهان رزمی صف عازم جبهه شوند و در علیات شهید چمران شرکت کنند. سپس، در شهریور 1360، یک گردان از نیروهای سپاه و بسیج به فرماندهی محمدمهدی کازرونی وارد آبادان شد. حضور گردان‏های کرمانی در آبادان مشارکت آن‏ها در عملیات ثامن‏الائمه را در پی داشت. همچنین، حضور گروه‏هایی از رزمندگان استان کرمان در خطوط پدافندی دشت آزادگان مقدمۀ مشارکت آنان در عملیات طریق‏القدس شد (میرزایی، 1395، ص. 24). در نهایت، همان‏طور که اشاره شد، حضور پررنگ کرمانی‏ها در جبهه‏های نبرد به تشکیل تیپ 41 ثارالله منجر شد. در این تیپ که خیلی زود به لشکر 41 موسوم شد، بسیج مردمی یکی از ارکان اصلی نیروی انسانی محسوب می‏شد و موضوع آموزش آن‏ها از چالش‏های اساسی به شمار می­رفت. تصور عموم و رایج این است که این نیروها بدون هیچ‏ گونه آموزشی به عملیات­های جنگی هدایت می­شدند و عمدتاً جان خود را به واسطۀ عدم تبحر در نبرد از دست می­دادند.  

این نوشتار موضوع آموزش در جنگ تحمیلی به صورت موردی: گردان 408 غواص کرمان را بررسی کرده است و با استفاده از روایت شفاهی گروهی از رزمندگان این لشکر به پرسش اصلی پژوهش پاسخ داده است و ضمن آن، کیفیت این آموزش­ها را بررسی کرده است تا از این راه، به تحلیلی هرچند نسبی در امر آموزش دست یازد. همان­طور که اشاره شد، نمونۀ مورد بررسی گردان 408 سیدالشهدا است: یکی از گردان­های تشکیل‏شده ذیل لشکر 41 ثارالله که از آن می­توان به ­عنوان دومین گردان غواص استان کرمان یاد کرد. علت این انتخاب نخست، تخصص غواصی این گردان است که در نوع خود با دشواری ویژه­ای مواجه بوده است و دیگر اینکه، این گردان هم در عملیات­هایی بزرگ مانند کربلای چهار و هم در عملیات­هایی لغوشده­ مانند فاو - البحار شرکت کرده است و می­تواند مصداقی مناسب برای واکاوی نحوۀ آموزش در عملیات­های کوچک و بزرگ باشد.

بررسی پیشینۀ پژوهش نشان می­دهد در برخی از تألیفاتی که با رویکرد تاریخ شفاهی، تاریخ جنگ را بررسی کرده‏اند، به موضوع آموزش اشاره شده است و پیش از بررسی هر عملیاتی، چند سطری به آن اختصاص داده شده است؛ اما باید به این نکته اذعان داشت که پژوهش‏های مستند و موثق در این زمینه هم البته انگشت‏شمار هستند. در زمینۀ آموزش در جنگ، مقاله­ای توسط امیر رزاق­زاده (1389) با حیطۀ موضوعی مشابه تحت عنوان «آموزش نظامی در جنگ عراق علیه ایران» نوشته شده است که در آن، ضمن بررسی چارچوب­های نظری آموزش، مصادیقی از آن را بیان شده‏اند؛ هرچند مصادیق بسیار کلی هستند و پژوهشگر می­توانسته است با نگاهی ریزبینانه‏تر اطلاعات را ارائه کند و دیگر اینکه، آنچه در این مقاله به عنوان مصداق آموزش آمده است حاصل بررسی منابع کتابخانه­ای است؛ حال آنکه پژوهشگر می‏توانست با روش تاریخ شفاهی به مصادیقی بیشتر و موثق‏تر دست یابد. ویژگی متمایز پژوهش پیش رو نسبت به سایر کارهای انجام‏شده این است که پژوهشگر ضمن مصاحبه با تعدادی از رزمندگان، تلاش کرده است تصویری دقیق­تر از کیفیت آموزش­ها در جنگ را به دست دهد. این پژوهش با نگاه به هر دو قالب نظری و کاربردی، در پی آن است تا موضوع آموزش در جنگ ایران و عراق را در چارچوبی تحلیلی بررسی کند و به همین دلیل، حائز اهمیت است.

 

مبانی نظری

مفهوم‌شناسی آموزش

کلمۀ آموزش معادل واژۀ انگلیسی Instruction یا Teaching است. این دو واژه در انگلیسی به معنای آموزش، تعلیم و تدریس آمده‏اند (شعاری‏نژاد، 1364). دهخدا آموزش را اسم مصدر از واژۀ آموختن می­داند و از آن معانی­ای همچون تعلیم دادن، عمل آموختن، راهنمایی و یاد دادن را استخراج کرده است (دهخدا، 1363، صص. 799-800/2). سیف نیز دو تعریف برای آموزش ارائه داده است: نخست اینکه، آموزش عبارت از فعالیت­هایی است که به منظور ایجاد یادگیری در یادگیرنده توسط آموزگار یا معلم طرح‏ریزی می­شوند؛ به طوری که بین وی و یادگیرنده­ها کنشی متقابل جریان می­یابد و دیگر اینکه، آموزش به هر گونه فعالیت یا تدبیر از پیش طراحی‏شده­ای گفته می­شود که هدف آن ایجاد یادگیری در یادگیرندگان است (سیف، 1393، صص. 14-15). رحیمی آموزش را به معنای انتقال معلومات و مهارت­ها به دیگران می­داند؛ به گونه­ای که موجب تحول و دگرگونی در رفتار شوند (رحیمی، 1380، ص. 13). آنچه از تعاریف بیان‏شده در بالا استنباط می­شود این است که به ­طور کلی، آموزش موجب چهار تغییر عمـده می­شود: الف) انتقال اطلاعات (توسعۀ دانش)؛ ب) ایجاد نگرش­ها (توسعه و بهبود نگرش)؛ پ) پرورش مهارت‏ها (توسعه و بهبود مهارت‏ها) و ت) تغییرات مفهومی (علی­نژاد، 1395، ص. 138).

 

آموزش در سازمان‌های نظامی

اهداف نظام آموزشی نیروهای مسلح:

  • تربیت کادر نیروهای مسلح
  • ایجاد و افزایش تخصص­ها و مهارت­های لازم
  • توسعۀ بینش و شکوفایی استعدادها
  • بهبود کیفی توان آموزش‏دهندگان (فرهنگ،1400، ص. 77).

 

بهره‏‌وری در مراکز آموزشی نظامی

عمده‌ترین شاخص بهره­وری در مراکز نظامی، به ویژه یگان­های عملیاتی آموزشـی، مبحـث رسـیدن به «مهارت» است. بحـث مهـارت را بایـد هسـتۀ اصـلی بهـره­وری در آمـوزش دانسـت و ایـن امـر از دیدگاهی کلی در همۀ مراکز آموزشی (نظامی و غیرنظامی) قابل تعمیم است. حد نهایی هر آموزشی شامل تخصصـی و عمـومی (انفـرادی و یـا یگـانی) بایـد بـه بـروز مهارت در آموزش­دیدگان منجر شود. دست‏یابی به مهارت اصولاً از سه طریق زیـر قابـل حصـول اسـت:

الف) تجربه[1]

ب) آموزش[2]

پ) تمرین[3] (علی­نژاد، 1395، ص. 143).

این نوشتار درصدد است تا بر اساس مباحث مطرح‏شده، موضوع پژوهش را بررسی و تجزیه و تحلیل کند تا به فهم موضوع آموزش در جنگ تحمیلی با مطالعۀ موردی: گردان 408 غواص کرمان دست یابد.

 

آموزش نظامی در جنگ تحمیلی

با بیان تعاریف و مفهوم­شناسی آموزش، باید اذعان داشت در دین اسلام، یکی از مهم‏ترین مسئولیت­هایی که در باب نظام دفاعی و جهادی اسلام متوجه حکومت اسلامی است و از اهمیتی ویژه برخوردار است موضوع آموزش‏های مختلف نظامی است. پیامبر اسلام، در آن عصر که جنگ­ها بیشتر بر اساس توانمندی­های فردی انجام می‏شدند، توجهی ویژه را به امر تعلیمات نظامی مبذول می­داشتند و در منابع مختلف اسلامی برخی از این توجهات نقل شده‏اند. در روایات اسلامی، مسلمانان به فراگیری هر گونه مهارتی تشویق شده­اند که در راه جهاد و مقابله با دشمن به کار می­آید؛ برای مثال، تیراندازی، شمشیر زنی و... . در منابع فقهی آمده است که هر چیزی که در جهاد با دشمن به مسلمانان جنگ‏جو کمک کند، مطلوب آن است که آموخته شود؛ از این رو، مسئولیت حکومت اسلامی ایجاب می­کند که مجاهدان را بر اساس پیشرفته­ترین تعلیمات زمان تعلیم دهد و پیشرفته­ترین سلاح‏های متداول و مشروع زمان را فراهم آورد. همۀ مفسران و فقها چنین برداشتی از این آیه دارند: «وَ اعِدُّوا لَهُم  مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهِ وَ مِن رِبَاطِ الخَیلِ تُرهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکم» (سورۀ انفال، آیۀ60، یعنی هرچه می­توانید از نیرو و سازوبرگ (نظامی) و اسب­های بسته‏شده (برای جنگ) آماده سازید، (تا) به این وسیله دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید (اعرابی،1390، ص. 411)

در جنگ هشت‏سالۀ­ ایران و عراق نیز موضوع آموزش از اهمیتی بسیار زیاد برخوردار بود و استفادۀ مناسب از نیروی انسانی ضامن موفقیت نیروی نظامی ایران در این جنگ محسوب می‏شد؛ بنابراین، در پی فرمان رهبر فقید انقلاب، تعدادی زیاد از گروه­های مردمی به سوی جبهه­های نبرد شتافتند و آموزش نظامی این گروه­ها دغدغۀ متولیان امر شد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که خود به نوعی مولود بسیج مردمی بود، مأموریت آموزش و سازمان‏دهی نیروها را عهده‏دار شد و در فاصلۀ زمانی بسیار کوتاهی توانست با برنامه­ریزی دقیق حضور کلاسیک این نیروها را در جبهه­های نبرد به دنبال داشته باشد؛ به ­طوری که نیروهای داوطلب بسیج در ترکیب اصلی نیروهای عمل‏کننده در دفاع قرار گرفتند (منصوری لاریجانی و شیرزادی، 1383، صص. 191-192). در رابطه با کیفیت آموزش­ها چند نکته حائز اهمیت است: در وهلۀ نخست، آموزش مناسب از حیث کمی و کیفی باید مبتنی بر عمل و منطبق با واقعیت­ها می‏بود و در شرایط مختلف به مرحلۀ اجرا در می­آمد. دیگر اینکه، بهره­مندی از آموزش صحیح باعث اعتماد‏به‏نفس، سرعت عمل و استفادۀ صحیح و مؤثر از سلاح و تجهیزات می‏شد. نیز، عدم آموزش نظامی موجب استفادۀ ناصحیح از امکانات و جنگ‏افزارها، ترس، دستپاچگی و تضعیف روحیۀ مقاومت در برابر دشمن می‏شد و در نهایت، شکست را به دنبال داشت (کیانی، 1385، ص. 321).

بررسی­ها نشان می­دهد، در جنگ هشت‏ساله، آموزش­ها در دو مرحلۀ عمومی و تخصصی ارائه می‏شدند. پس از فراخوانی، کلیۀ رزمندگان دورۀ آموزش عمومی را می­گذراندند. با توجه به اهمیت اصل رعایت حفاظت اطلاعات عملیات، نیروها مجبور بودند کلیۀ فنون نظامی و روش کار در جنگ‏های مختلف را بیاموزند تا از نوع آموزش­ها مشخص نشود عملیات آینده در چه منطقه­ای و موقعیتی خواهد بود؛ بنابراین، در این مرحله آموزش شامل رزم انفرادی، راه‏پیمایی، تأمین مناطق عملیاتی، عملیات آفندی و پدافندی بود. فرماندهان و یگان­های عمل‏کنندۀ ارتش و سپاه حساسیتی ویژه نسبت به آموزش کیفی نیروهایشان نشان می­دادند. مطابقت محل آموزش با منطقۀ عملیات، نوع و سطح آن و همچنین، مربیان آموزشی همواره مورد توجه ویژۀ فرماندهان یگان­های حاضر در عملیات بود (رزاق‏زاده، 1389، ص. 105). آموزش­های تخصصی ویژه و پیچیده­تر بودند و در واحدهای تخصصی ارائه می‏شدند. تشکیل گردان­های زرهی و همچنین، سایر واحدهای دیگر در سازمان رزم ایجاب می­کرد به افراد آموزش‏های لازم داده شود. با توجه به اینکه عمدۀ عملیات­های ایران در قالب عملیات­های آبی - خاکی بودند، آموزش­ها نیز در محلی ویژه که دارای وضعیتی مشابه منطقۀ اصلی عملیات باشد، ارائه می‏شدند. این فشردگی در روزهای اول آموزش پس از یکی دو روز رمق را از نیروها می‏گرفت و آن‏ها را دچار خستگی مفرط می‏کرد. کلیۀ واحدها نیازمند آموزش­دهی به نیروهای خود بودند؛ اما، در این میان، برای برخی موضوع آموزش از حساسیتی بیشتر برخوردار بود. یکی از مهم‏ترین و اساسی­ترین آموزش­ها که بیش از همه نیروها را تحت فشار قرار می­داد، آموزش غواصی بود. در جریان عملیات­های آبی - خاکی جنوب، در برخی از یگان­ها، از 5 تا 6 ماه قبل از عملیات، این نوع آموزش آغاز می­شد و در دو سه ماه باقی‏مانده به عملیات، آنچنان اوج می­گرفت که در طول روز، نیروها اوقاتی زیاد را در آب به سر می­بردند و در وضعیت­های مختلف جریان آب رودخانه مانور می‏دادند (همان، صص. 105-110)؛ از همین رو، به واسطۀ اهمیت غواصی در عملیات­های آبی - خاکی، در ادامه تلاش شده است مصادیقی از نحوۀ آموزش غواصان ارائه شوند تا از این طریق، موضوع آموزش و کیفیت آن واکاوی شود.

 

آموزش؛ بررسی مصادیق

گردان 408 غواص کرمان

گردان 408 خط‏شکن سیدالشهدا در سال 1365 زیر نظر لشکر 41 ثارالله کرمان تأسیس شد و رسالت اصلی­اش را که همان اهتمام در امر غواصی و آماده شدن برای نبردهای خاکی - آبی بود، وجهۀ همت خود قرار داد؛ بنابراین، آنچه در گام نخست ضروری می­نمود، پیگیری موضوع آموزش غواصی به رزمندگان بود که با قطعیت یافتن سازمان گردان، رسیدگی به این مهم آغاز شد. گردان نام‏برده در عملیات­هایی مهم همچون کربلای چهار و پنج، بیت­المقدس هفت، عملیات لغوشدۀ فاو - البحار و نیز عملیات پایانی جنگ، مرصاد، شرکت کرد. بررسی روایت‏های شفاهی نشان می­دهد در همۀ این عملیات­ها، به فراخور زمان و منطقۀ عملیات و نیز اهمیت آن، آموزش در رأس کار گردان قرار می­گرفت (میرزایی، 1395، صص. 112-154)

 

عملیات کربلای چهار

در این عملیات که در نوع خود از مهم‏ترین و بزرگ‏ترین عملیات­های ایران علیه عراق بود، گردان تحت بررسی نیز حضور داشت؛ بنابراین، بلافاصله پس از تأسیس، آموزش گردان آغاز شد. از نخستین روزهای اردیبهشت سال 1365 تا روزهای پایانی آذرماه - یعنی حدود هشت ماه - گردان برای شرکت در این عملیات تحت آموزش­های سخت قرار گرفت و در هر مرحله از آموزش­ها، منطقۀ آموزشی تغییر می­کرد و در نتیجه، کار بر رزمندگان دشوارتر می­نمود. در ادامه، روند این آموزش­ها بررسی شده است.

 

سدّ دز

گردان تازه‏تأسیس 408 سیدالشهدا در روز یکشنبه هفتم اردیبهشت 1365 به قصد شروع آموزش­های لازم به ضلع شمال غربی سدّ دز منتقل شد و در پادگان سفینه‏النجات اقامت گزید. این پادگان زیر نظر قرارگاه نوح سپاه اداره می­شد؛ اما در بخشی از آن، ساختمانی که از دورۀ پهلوی به‏جا‏ مانده بود، در دست نیروی هوایی ارتش قرار داشت. مربیانی که وظیفۀ آموزش این گروه تازه‏وارد و سایر گردان­هایی که برای آموزش به این پادگان وارد می­شدند را به عهده داشتند، عمدتاً از نیروهای سپاهی شمال کشور بودند (مظفر نمازیان، 3/9/1398). پس از انتخاب محل استقرار گردان، رزمندگان 408 وارد پادگان شدند و در کنار سایر رزمندگان که بیشتر از لشکر 27 رسول­الله بودند و نیز گروهی از رزمندگان شیرازی که البته جزء هستۀ­ ستاد پادگان سفینه­النجات بودند، امر آموزش را آغاز کردند. به واسطۀ تفاوت­هایی که در میان این گروه­های مختلف وجود داشت، نحوۀ عملکرد رزمندگان هم متفاوت بود. برای نمونه، می­توان به این نقل قول اشاره کرد: «بچه­های ستاد پادگان سفینه­النجات اهل شیراز بودند. بسیار هم مقرراتی و منظم بودند؛ اما ما و بچه­های حضرت رسول خیلی اهل این چیزها نبودیم.» (علی خیراندیش، 27/12/1398). از آنجا که گردان 408 به منظور عملیات­های آبی تشکیل شده بود، می‏بایست رزمندگان گردان همگی به شنا کردن و غواصی در شرایط ویژه مسلط باشند. برای این منظور، آموزش­های گردان ‏تازه‏تأسیس حول این محور آغاز شدند. در کنار این دو وظیفه، رزمندگان می‏بایست آمادگی جسمانی خود را نیز حفظ می­کردند تا توان آن‏ها در شرایط سخت به تحلیل نرود (محمد عسکری، 18/9/1398). گردان 408 در این مقطع از آموزش سه مربی بهره­مند شد (باقدرت، 16/2/1399). 29 روز در پادگان سفینه­النجات ماند و پس از آن، به واسطۀ ورود نیروهای جدید به پادگان، قرار شد گردان پس از آن، آموزش­ها را خود به طور مستقل در پیش گیرد. به این ترتیب، پروندۀ دوران آموزشی گردان در پادگان سفینه­النجات در تاریخ 4 خرداد ماه 1365 بسته شد.

 

  • تپه‏های دو قلو

از آنجا که گردان کماکان به تکمیل آموزش­های آبی نیازمند بود، می­بایست محل جدید استقرار گردان در همان منطقۀ سدّ دز باشد تا بتوان از این محل برای تمرین غواصی استفاده کرد؛ بنابراین، با فاصله­ای کم از پادگان، بالای دو تپه، محل اقامت گردان برپا شد؛ «روی تپه­ای بلند رفتیم. راه ناهموار و سخت بود. بچه­ها به‏زحمت چادرها و وسایل‏شان را بالا بردند. مستقر شدند. برای کارهای ضروری و شخصی باید پایین می­آمدیم. امور مربوط به گردان هم پایین انجام می­شد. به این ترتیب، روزی چند بار باید از تپه پایین می­آمدیم و بالا می­رفتیم. تدارکات گردان و تانکرهای آب پایین تپه بودند. این کار، پایین و بالا شدن، روزهای اول بسیار سخت و طاقت‏فرسا بود و با یک بار بالا رفتن و پایین آمدن نفس­مان می‏برید؛ اما کم­کم عادت کردیم و با شرایط جدید خو گرفتیم. بعد از گذشت چند روز تپه­نوردی، حالا دیگر از تپه پایین آمدن به قصد غواصی در آب سدّ دز و از تپه بالا رفتن به مقصد چادرها برایمان تفریح شده بود.» (خاکپور، به نقل از مجموعۀ خاطرات چاپ‏نشده). تسلط بر غواصی، نظم و هماهنگی در عبور ستونی از آب، رعایت سکوت کامل هنگام غواصی، شلیک و رزم در آب و خروج بی‏سروصدا از آن، موضع­گیری پشت سنگرهای فرضی دشمن، حرکت در گل‏ولای و حمله و پاک‏سازی سنگرها از نکات اصلی این آموزش بودند. هرچند سختی­های این راه در این برهه گاهی برخی از رزمندگان را خسته می‏کرد و از جدیت آن‏ها می‌کاست، کادر فرماندهی اجازۀ این سستی را نمی‏داد و خواستار پیگیری مجدّانه­تر تمرین­ها می‏شد. روحیۀ اطاعت‏پذیری رزمندگان اجرای دقیق فرامین و آموزش­ها را تضمین می­کرد (خاکستانی، 31/2/1399). گردان 408 کرمانی­ها 9 روز از آموزش خود را در تپه­های اطراف سدّ دز گذراند تا اینکه کادر فرماندهی تصمیم گرفت تغییری اساسی در برنامۀ آموزش ایجاد کند. ماجرا از این قرار بود که تا پیش از این، هر آنچه رزمندگان گردان از شنا، رزم، حمل سلاح در آب، غواصی و... فرا گرفته بودند، در آب راکد، شیرین و سنگین سدّ دز بود؛ در حالی که در عمل، عملیات­های آبی در شرایطی متفاوت­تر انجام می‏شدند؛ یعنی آب جریان‏دار! به همین دلیل، فرماندهان، رودخانۀ کارون، آن هم در منطقۀ دارخوین (روستایی در 44 کیلومتری آبادان) را برای ادامۀ آموزش انتخاب کردند و به این ترتیب، دوران آموزش حوزۀ سدّ دز به پایان رسید (علی عسکری، 17/9/1398).

-دارخوین

دارخوین، در روز چهارشنبه چهاردهم خرداد 1365، نخستین جایی بود که در آن، کرمانی­های 408 تجربۀ غواصی در آب جریان‏دار و شبیه منطقۀ عملیاتی را تجربه کردند؛ تجربه­ای که کاملاً متفاوت از قبل بود و از این رو، مدتی طول کشید تا رزمندگان توانستند خود را با شرایط واقعی­تر غواصی در آب رودخانه تطبیق دهند (همان). در آنجا، رزمندگان بیشتر اوقات تمرین­های خود را هنگام شب انجام می­دادند؛ «آنجا در آب کارون که جریان­دار بود، شبانه تمرین می­کردیم. یک شب در میان از آب عبور می­کردیم. آن طرف آب چند فانوس گذاشته بودند که وقتی از آب عبور می­کنیم به آن‏ها برسیم. سه فانوس با فاصلۀ حدوداً 50 تا 100 متر گذاشته بودند. جریان آب ما را به سمت پایین می­برد. شب اول فانوس سوم را هم رد کردیم و به ساحل رسیدیم تا اینکه در شب­های بعد توانستیم خودمان را در محل فانوس­ها از آب بیرون بیاوریم» (رستمی، 20/2/1399) و هنوز 4 روز از حضور رزمندگان نگذشته بود که اعلام اتمام آموزش در این مکان داده شد و در روز شنبه هفدهم خردادماه 1365، حضور گردان در دارخوین به پایان رسید و گردان به قرارگاه لشکر بازگشت. رزمنده­های گردان 408 تا دوشنبه 19 خرداد در قرارگاه حضور داشتند و سپس، با لشکر تسویه‏حساب کردند و راهی دورۀ استراحتی شدند که سه ماه و بیست روز طول کشید (محمد عسکری، 18/9/1399)؛ اما این بازگشت و دوران استراحت برای رزمندگان به معنای فاصله گرفتن از هدفشان نبود، بلکه آن‏ها از این دورۀ مرخصی به عنوان فرصتی برای تثبیت آنچه آموزش دیده بودند، استفاده کردند و در استخر تربیت بدنی کرمان زیر نظر یکی از مربیان باتجربه آموزش را از سر گرفتند (مخدومی، 6/7/1398).

با به پایان رسیدن تابستان 1365، دوران مرخصی رزمندگان گردان 408 نیز رو به پایان نهاد. افراد باتجربه حدسیاتی مبنی بر نزدیک شدن به زمان عملیات داشتند و این به معنی مرحله­ی جدیدی از آموزش­های فشرده­ی گردان بود. آنچه که پیش از این بر رزمندگان گذشته بود، بیشتر جنبه­ی مقدماتی داشت و در واقع فقط حضور کوتاه آنها در دارخوین زمینه­ای برای شرکت در عملیات بود که آن هم به هیچ وجه کافی نبود و بایستی فصلی تازه از آموزش­ها آغاز می­گردید.

-بهمن‏شیر

پس از آموزش­های سدّ دز و دارخوین، فرماندهان گردان، بنا بر تجربه، محل جدید آموزش­ها را رودخانۀ بهمن‏شیر انتخاب کردند. روستای خالی از سکنۀ چوئبده مکانی دقیق بود که برای اقامت گردان 408 سیدالشهدای غواص انتخاب شده بود (پورمژدگانی، 4/2/1399). در آنجا، آموزش­هایی به‏مراتب سخت­تر ارائه شدند که تجربۀ لمس شرایطی واقعی­تر از جنگ را برای رزمندگان گردان فراهم کردند. جریان آب و جزر و مد آن بی­شباهت به منطقۀ عملیاتی نبود و باتلاق­های اطراف و گل چسبندۀ حاشیۀ بهمن‏شیر اگرچه رزمندگان را در خود فرو نمی­برد، عضلات پای آن­ها را به‏شدت برای عملیات آماده می‏کرد (قاسمی پورافشار، 1365، صص. 12-13). رزمندگان از تلخی و شوری آب بهمن‏شیر بسیار سخن به میان آورده­اند و به گفتۀ خودشان: «...در چوئبده تازه می‏فهمیدیم جنگ چیست...» (میرزایی، 13/2/1399). ساحل بهمن‏شیر نیز شرایطی چالش‏برانگیز را برای رزمندگان ایجاد کرده بود؛ «ساحل بهمن‏شیر گِل خیلی چسبناکی داشت. بعضی وقت‏ها بچه­ها در گل گیر می­کردند که مجبور می­شدیم با چند نفر یا به کمک قایق بچه­ها را بیرون بکشیم!» (اسدی، 29/2/1399). شدت شوری آب به اندازه‏ای بود که «از آب رودخانۀ بهمن‏شیر که بیرون می­آمدیم بدن و پوست بچه­ها نمک می‏بست. می‏بایست چند کاسه آب روی بدن می­ریختیم تا بتوانیم استراحت کنیم» (قاضی‏زاده، 23/2/1399). به منظور تمرین و قرار گرفتن در زیر آب، گردان غواص 408 در این برهۀ زمانی به اشنوگل[4] مجهز شد (محمد عسکری، 18/9/1398).

  • اروند

با گذشت یک هفته از آموزش رزمندگان در بهمن‏شیر، فرماندهان به تغییر محل آموزش تصمیم گرفتند و این بار قرعه به نام اروند افتاد؛ همان رودی که قرار بود عملیات پیش رو در آن انجام شود و البته این موضوعی بود که فرماندهان از آن اطلاع داشتند و آگاهانه دست به انتخاب این مکان زده بودند؛ از همین رو، مدتی که گردان در چوئبده مستقر بود، برخی از رزمندگان به اروند می‏رفتند، در آنجا تمرین می‏کردند و سپس باز می­گشتند. دربارۀ زمان انتقال نیروها از بهمن‏شیر به اروند، با تکیه بر دست‏نوشته­های دو تن از رزمندگان، احتمالاً گروهان دوم در روز نوزدهم و گروهان اول در روز بیستم به اروند منتقل شده است. به هر ترتیب، از روزی که گردان به روستای چوئبده آمد (11/8/1365) تا روزی که روستا را به طور کامل به مقصد اروندکنار ترک کرد (20/8/1365)، حدود 10 روز طول کشید. اروند، نسبت به بهمن‏شیر، جریان آبی بسیار قوی­تر داشت. فاصله­ای که رزمندگان می‏بایست از ساحل خودی تا ساحل دشمن فرضی طی می‏کردند، نیز به‏مراتب بیشتر بود. هوا هم کماکان سرد و استخوان‏سوز و گل‏ولای ساحل رودخانه هم شبیه گل‏ولای بهمن‏شیر بود. هرچند شوری آب در اروند کمی ملایم­تر شده بود، در مجموع، نیروهای گردان 408 سختی بیشتری را در دروان آموزش اروند تجربه کردند؛ «سختی بیشتری را در اروند تحمل می­کردیم. روزی چند بار باید مسیر اروند را طی می­کردیم. زمانی که آن طرف اروند می­رسیدیم مثل دستمالی که آب کِش کرده باشند می­شدیم. برخی مواقع برگشت هم خودمان می­آمدیم و وقتی برمی­گشتیم پاهایمان ناخودآگاه حرکت می­کرد و پارو می­زد...» (خوشرو، 7/5/1397). شدت سرما به اندازه­ای بود که بعد از اتمام آموزش، رزمندگان دیگر حتی قادر به بیرون آوردن لباس‏های غواصی هم نبودند و برای این کار از یکدیگر کمک می­گرفتند (میرزایی، 13/2/1399). در طول مدت اقامت در اروند، رزمندگان تجربه­هایی خطرناک را نیز پشت سر گذاشتند. در یکی از مانورها که از اروند عبور کرده بودند، در مسیر بازگشت، زمان جزر آب فرا رسیده بود. شدت جزر به حدی بود که رزمندگان را تا 5/1 کیلومتر به سمت خلیج می­کشاند. حتی برخی از فرماندهان نگران شده بودند که غواصان به پل بزرگ اروند - فاو برسند و در لوله‌های پل خفه شوند؛ اما این ماجرا ختم به خیر شد و غواصان گردان هرچند به سختی اما همگی خود را به محل استقرار گردان در اروندکنار رساندند (قاسمی پورافشار، 1365، ص. 59). با وجود خطراتی از این دست، رزمندگان در طول مدت آموزش بارها و بارها مسیر غواصی را طی می‏کردند و بازمی‌گشتند؛ «به کنار اروند در حال سینه‏خیز آمدیم و فین­ها را که لب آب گذارده بودیم برداشتیم و برای پانزدهمین بار از اروند عبور کردیم.» (همان، ص. 80) مسیری که رزمندگان باید سپری می­کردند تا از عرض اروند بگذرند و به ساحل فاو برسند، مسافتی حدود یک کیلومتر بود و در طول مدت اقامتشان در ساحل اروند، بنا به گفته‏های مختلف، بیش از 15 تا20 بار این مسیر را پیمودند! «رفتیم اروند نهر بلامه و در رود اروند غواصی می­کردیم. یادم است 20 بار از اروند عبور کردیم. حدوداً ساعت 10  تقریباً در مد قرار می‌گرفتیم. در فاصله­ای که مد ثابت می­شد می­رفتیم جزیرۀ فاو. عرض اروند یک کیلومتر بود. ساعت 10 شب وارد آب می­شدیم. به حالت آموزشی و مانوری خودمان را به جزیرۀ فاو می­رساندیم. چند دقیقه­ای را در ساحل فاو بودیم و مجدداً برمی­گشتیم» (سجادی، 1/5/1398). در نهایت، دوران آموزش در اروند نیز پس از گذشت ده روز به پایان رسید و غروب روز سه شنبه 27 آبان‏ماه، گردان 408 غواص کرمان که رزمندگانش دیگر در این زمان تجربۀ غواصی­های مکرری را پشت سرگذاشته بودند، از اروند به محل سابق خود در چوئبده بازگشتند (قاسمی پورافشار، 1365، صص. 83-84).

در تاریخ 28 آبان ماه 1365، آموزش­ها به طور موقت پایان یافتند و فرماندهان تصمیم گرفتند گردان را برای استراحت و تجدید قوا به مرخصی بفرستند. رزمندگان به قرارگاه منتقل شدند و پس از سپری کردن زمان تقریبی 24 ساعت در اهواز، در 29 آبان 1365، هر کدام از رزمندگان به سمت شهر خود راهی شدند (همان، صص. 90–92). دوران مرخصی یازده‏روزۀ گردان خیلی زود پایان یافت و زمان بازگشت فرا رسید. بیشتر رزمندگان موفق شدند خود را تا یازدهم آذر ماه 1365 به قرارگاه لشکر 41 ثارالله در اهواز برسانند (همان، ص. 93).

 

  • آموزش­های پایانی

با وجود اینکه زمانی زیاد تا آغاز عملیات باقی نمانده بود، کماکان برنامۀ تمرینی فشرده­ای برای رزمندگان غواص در نظر گرفته شده بود. این بار سوز سرمای آذرماه مهمان تن و بدن آن‏ها بود، آن هم با شدتی که گاه هوش از سر آن‏ها می‏بُرد؛ اما در هر صورت، تحمل شرایطی چنین دشوار لازمۀ کسب آخرین آمادگی برای شرکت در عملیات بود؛ «نمی­دانم چگونه سردی هوا و آب را بیان کنم؛ اما از سرمایی که خودم تحمل می­کردم همین بس که وقتی تا کمر در آب فرو رفتم آب سرد داخل لباس­ها رفت و یک آن جلو چشمانم تار شد و تعادلم را از دست دادم» (همان، صص. 114-115). سرمای هوا در این مرحله از تمرین نیروها چنان طاقت­فرسا بود که هنگام تمرین صدای برخورد دندان رزمندگان از لوله­های اشنوگل به گوش می­رسید (خیامی، 24/12/1398). آخرین مرحلۀ آموزش گردان 408 فقط دو ساعت طول کشید و رزمندگان به ساحل برگشتند؛ در حالی که از شدت خستگی و سرما رمقی برای آن‏ها باقی نمانده بود. تا پیش از آغاز عملیات، گردان­های غواص، از جمله گردان 408 کرمانی­ها، مانورهایی را انجام دادند تا به عنوان آخرین تمرین رزمندگان، آمادگی آن‏ها مشاهده شود و اشکالات برطرف شوند. در بیست‏وچهارمین روز از آذرماه، گردان 408 مانور تمرینی را انجام داد. در این مانور، گردان 408 پیش از سایر گردان­های غواص وارد آب شد و به سلامت عبور کرد و موفق شد موجبات رضایت فرمانده­هان به ویژه فرماندۀ لشکر را کسب کند (قاسمی پورافشار، 1365، صص. 154-155) و برای شرکت در عملیات آمادگی خود را به طور کامل اعلام کند و راهی کربلای چهار شود.

عملیات کربلای چهار موفقیتی چندان را برای ایرانی­ها به دنبال نداشت و به دلایلی که از جملۀ آن‏ها لو رفتن عملیات بود، نیروی نظامی ایران ناگزیر به عملیات خاتمه داد. از آنجا که یگان­های شرکت کننده بسیار به شکل­گیری عملیاتی جدید برای جبران کربلای چهار متمایل بودند، تصمیم فرماندهی بر این منوال قرار گرفت و کربلای پنج رقم خورد. در این عملیات، فرصتی برای آموزش فراهم نشد و نیروها بلافاصله به منطقۀ عملیاتی روانه شدند و کربلای پنج را با موفقیت به پایان رساندند. از گردان 408 غواص سیدالشهدا پس از عملیات کربلای پنج، حدود 20 نفر نیرو باقی مانده بود! 25 تن از رزمندگان طی این عملیات به شهادت رسیدند و 20 نفر باقی‏مانده در حال دست‏وپنجه نرم کردن با جراحت‏های اهدایی جنگ بودند.[5] با وجود کم بودن نیروی گردان، آموزش­های لازم از سرگرفته شدند تا در صورت شکل­گیری عملیات جدید، رزمندگان از آمادگی کافی برخوردار باشند. تا زمانی که نیروها در کرمان حضور داشتند و هنوز به منطقۀ عملیاتی فراخوانده نشده بودند، استخر تربیت­بدنی کرمان کماکان پذیرای رزمندگان غواص بود (خاکپور، به نقل از مجموعۀ خاطرات چاپ‏نشده). با فرا رسیدن روزهای پایانی تابستان، زمزمه­هایی مبنی بر اعزام نیروها به منطقه شایع شد و گردان 408 سیدالشهدا می­رفت تا یک بار دیگر راهی منطقه شود.

 

عملیات لغوشدۀ  فاو - البحار

  • سدّ دز

افرادی که تابستانِ کرمان را با آموزش در استخر تربیت‌بدنی به پایان رسانده بودند، اکنون می­بایست این آموزش‏ها در سدّ دز ادامه می‏دادند (شجاعت‏الحسینی، 14/3/1399). نوع آموزش­ها مشخص‏کنندۀ منطقۀ عملیاتی بود. برخی از رزمندگان به تجربه فهمیده بودند احتمالاً در عملیات پیش رو نباید غواصی کنند؛ در غیر این صورت، شرایطی مشابه عملیات کربلای پنج را پیش رو خواهند داشت؛ «کار خیلی جدی دنبال می­شد و یک شب در میان در آب بودیم. هر وعده که در آب می­رفتیم حداقل 6-5 ساعت طول می­کشید. به ما می­گفتند باید جایی برویم که زمین خشک نیست و آب زیاد هم نیست. زمین گل است» (مسعود نمازیان، 17/1/1399). آموزش­های سدّ دز تا اواخر آذرماه 1366 ادامه داشت تا اینکه فرماندهان تصمیم گرفتند پس از حدود سه ماه گردان را به منطقه­ای جدید برای آموزش ببرند؛ «در شهریورماه 1366 برای آموزش­های غواصی به سدّ دز اعزام شدیم. از شهریور 66 تا حدود آذرماه 66 در سدّ دز بودیم که حدود سه ماه طول کشید» (شجاعت‏الحسینی، 14/3/1399).

 

  • کانال سلمان

سدّ دز قرارگاهی آموزشی بود که معمولاً رزمندگان با نزدیک شدن به عملیات آن را ترک می­کردند و راهی منطقۀ آموزشی جدیدی می­شدند که به منطقۀ عملیاتی بیشتر شباهت داشته باشد. همان­طور که در آبان و آذر 1365 رودخانۀ بهمن‏شیر و اروند نقطۀ نهایی حضور رزمندگان برای رسیدن به کربلای چهار بود، این بار کانال سلمان در دی‏ماه 1366 پذیرای رزمندگانی شد که خود را برای عملیات پیش رو مهیا می‏کردند. کانال سلمان، در واقع، کانالی بود که به صورت مصنوعی برای مقابله با نفوذ دشمن به زمین خودی ایجاد شده بود. از جملۀ دلایل انتخاب این منطقه برای آموزش پیش از عملیات این بود که در این منطقه ماکتی با اندازه­های واقعی محل عملیات ساخته شده بود؛ به گونه­ای که رزمندگان می­توانستند در این مکان شبیه­سازی‏شده تمرین کنند و با منطقۀ عملیات به طور کامل آشنا شوند. ماکت به قدری با جزئیات طراحی شده بود که حتی سنگرها و خاکریزهای دشمن نیز در آن تعبیه شده بودند تا هنگام عملیات، منطقۀ جنگ برای رزمندگان شناخته‏شده باشد (علی خیراندیش،27/12/1398). منطقه‏ای که کانال سلمان در آن قرار داشت از آب جریان‏دار برخوردار نبود؛ ارتفاع آب کم بود و به حدود یک متر می­رسید (ایرانمنش،16/9/1398). هرچند به لحاظ مکانی آموزش­های رزمندگان نسبت به سال گذشته تغییر کرده بودند، هوا و سردی آن مانند گذشته استخوان‏سوز و غیرقابل تحمل می­نمود؛ به همین دلیل، رزمندگان گردان به کانال سلمان، کانال سرما نیز می­گفتند! «به کانال سلمان رفتیم. به آنجا کانال سرما می­گفتیم بس که هوا و آب سرد بود. وقتی وارد آب می­شدیم نفس­ها بند می‌آمد. عمق آب نیم متر بیشتر نمی­شد. چهار دست‏ و پا در آب می­رفتیم.» (اسدالله­زاده، 23/1/1399). تمرین در آب کانال سلمان سختی متفاوتی داشت. در گذشته، غواصان هرچند در آب سرد رودخانه تمرین می­کردند، به ­واسطۀ اینکه بدنشان به طور کامل زیر آب می­رفت، پس از مدتی لباس غواصی با آبی که در خود جمع می­کرد، دمای بدن غواصان را حفظ می‏کرد؛ اما در آب کم‏عمق کانال سلمان، بدن غواصان بیرون از آب بود و با وزش هر باد سرما را به وجودشان می­دمید (ایرانمنش، 16/9/1398). برنامۀ آموزش معمولاً از این قرار بود که غواصان هر شب ساعت یازده تا حوالی اذان صبح را در آب مشغول تمرین بودند. بعدازظهرها نیز از ساعت سه وارد آب می‏شدند و تا هنگام غروب در آنجا تمرین می­کردند و این روند فشرده هر روز تکرار می‏شد (اسدالله‏زاده، 23/1/1399). این مقطع از آموزش گردان تا پایان دی‏ماه طول کشید. در نهایت، با اتمام شرایط سخت آموزش در کانال سلمان، گردان به منطقۀ عملیاتی رهسپار شد؛ «یک روز سوار کامیون­ها شدیم و بعد از نصف روز که گرداندند دوباره به کانال سلمان برگردانند. تعجب کردیم. بعد از چند روز دوباره سوار کامیون­ها شدیم و این دفعه به منطقۀ عملیات در فاو برده شدیم» (حسن‏زاده، 22/3/1399).

عملیات فاو - البحار که بنا به برخی از گفته‏ها، از همان اول هم چندان جدی گرفته نشده بود، لغو شد و یگان­ها بدون هیچ درگیری بازگشتند. با لغو عملیات در دی­ماه 1366، تعدادی از رزمندگان گردان 408 به کرمان عزیمت کردند و برخی از آن‏ها در منطقه باقی ماندند. محل استقرار گردان سدّ دز بود. رزمندگان در این مدت با وجود اینکه هنوز زمزمه­ای از آغاز عملیات جدید به گوش نمی­رسید، همچنان مشغول آموزش غواصی و تمرین در آب بودند.

 

عملیات بیت‏المقدس هفت

پس از عمیات والفجر 10، جنگ وارد مرحله‏ای جدید شد. عراق که به طرزی بی‏سابقه تقویت شده بود، با استفاده از سلاح‏های کشتار جمعی و تجهیزات وسیع و پیشرفته صحنۀ جنگ را نفع خود تغییر داد و در حالی که یگان‏های رزمی ایران در جبهۀ شمالی مستقر بودند، در 28 فروردین 1367، با هجوم غافلگیرانه و متکی به سلاح‏های شیمیایی، منطقۀ فاو را بازپس گرفت و در 4 خرداد 1367 نیز منطقۀ شلمچه را از تصرف قوای ایران خارج کرد. چند روز بعد، در حالی که ارتش عراق آماده می‏شد تا به جزایر مجنون حمله کند، عملیات بیت‏المقدس هفت طراحی و در 22 خرداد 1367 به‏موقع اجرا شد. هدف از این عملیات انهدام قوای دشمن در شلمچه بود تا موازنۀ جنگ دوباره به نفع خودی تغییر کند. نیروهای نظامی ایران در این عملیات موفق شدند به 17 تیپ ارتش عراق آسیب وارد کنند؛ هرچند این‏ آسیب‏دیدگی نتوانست مانع ادامۀ تهاجمات آن روزهای ارتش عراق شود (میرزایی، 1395، صص. 148-150).

 

  • سدّ دز

همان­طورکه اشاره شد، اگرچه خبری از عملیات جدید نبود، رزمندگان کماکان روند آموزش را متوقف نکردند. گروهی از رزمندگان گردان به پادگان سفینه­النجات رفتند و آنجا به طور تخصصی­تر آموزش غواصی را آغاز کردند؛ غواصی اسکوبا یا غواصی در عمق (بابایی پور،27/1/1399). عده­ای نیز برای آموزش­های تخصصی­تر عازم تهران شدند (سیف‏الدینی، 26/12/1398). کار آموزش­ها تا پایان سال 66 و اوایل سال 67 همچنان ادامه داشت (علی خیراندیش، 27/12/1398). پس از سقوط شلمچه، به‏تدریج زمزمه­های آغاز عملیاتی جدید به گوش رسید و همین امر گردان را واداشت تا به طوری جدی­تر آموزش­ها را از سر بگیرد و برای عملیات احتمالی پیش رو آماده شود؛ «آموزش‏ها نسبت به گذشته شدیدتر و سختگیرانه­تر بود. حدود 20 روز صبح داخل آب بودیم. عصر تمرین در خشکی داشتیم و شب هم داخل آب بودیم» (قاسمی، 28/1/1399). گفته شده است، پس از چندی، آموزش رزمی و حمل اسلحه نیز به آموزش‌های غواصی اضافه شدند (حسنی سعدی، 16/5/1398). گفته‏ها حاکی از آن است که گل‏ولای سدّ دز در این بازۀ زمانی به قدری زیاد بود که گاه هنگام تمرین، رزمندگان در آن گیر می‏کردند و فرو می‏رفتند (محمد خیراندیش، 28/12/1398).

 

- کانال سلمان

پس از مدتی که رزمندگان در سدّ دز آموزش­های لازم را دریافت کردند، به کانال سلمان منتقل شدند؛ همان جایی که پیش از عملیات فاو- ­البحار برای تمرین رفته بودند؛ از این رو، به واسطۀ آشنایی با منطقه، تمرین در آنجا می­توانست به آن‏ها در عملیات پیش رو کمک کند. آموزش­ها در کانال سلمان عمدتاً بر شلیک آرپی‏جی متمرکز شده بودند. این بار در کانال سلمان خبری از شبیه‏سازی منطقۀ عملیات نبود؛ ولی تمرین در همین مکان نیز در آماده‏سازی گردان تأثیر بسیار داشت (قاسمی، 28/1/1399). در نهایت، پس از سپری کردن دورۀ تمرینی کانال سلمان، گردان 408 در عملیات بیت‌المقدس 7 شرکت کرد و به واسطۀ همین آموزش­های مداوم موفق شد به اهداف خود دست یابد.

 

نتیجه‌‏گیری

ضمن بررسی مصادیق مورد بررسی در حوزۀ آموزش گردان 408 غواص، می­توان به نتایج زیر دست یافت:

  • آموزش از ارکان اساسی در جنگ تحمیلی است و اهتمامی ویژه نسبت به آن شده است.
  • رزمندگان شرکت‏کننده در جنگ دورۀ آموزش عمومی را هم در ابتدای ورود به منطقه و هم در طول آموزش­های تخصصی طی می­کردند.
  • رزمندگان با توجه به گردانی که در آن سازمان‏دهی می­شدند، آموزش تخصصی را آغاز و در حیطه­ای مشخص، تبحر لازم را کسب می­کردند.
  • در هر عملیاتی، با توجه به منطقۀ عملیات، نوع آموزش­ها و مکان آموزش­دهی متفاوت بود و معمولاً سعی می­شد مکانی برای آموزش انتخاب شود که به منطقۀ عملیاتی بیشتر شباهت داشته باشد.
  • در برخی از عملیات­ها، گاه امر آموزش ماه­ها طول می‏کشید.
  • آموزش­ها به صورت مرحله­ای انجام می‏شدند؛ برای مثال، یک غواص زمانی می­توانست در سدّ دز غواصی کند که در شنای استخری متبحر شده بود و نیز زمانی در آب رودخانه­های جریان‏دار قرار می­گرفت که مدتی در آب رودخانه­های راکد غواصی کرده باشد. البته بدیهی است، این قاعده­ای عمومی است و استثنائاتی نیز در این زمینه وجود دارند.
  • یافته­های پژوهش نشان می­دهد آموزش گردان 408 غواص بر اساس اهداف نظام آموزشی نیروهای مسلح، یعنی تربیت، ایجاد و افزایش تخصص­ها و مهارت­های لازم، توسعۀ بینش و شکوفایی استعدادها و بهبود کیفی توان آموزش‏دهندگان از سه طریق آموزش، تمرین و تجربه انجام شده است.

 

[1] Experiment

[2] Training

[3] Practice

[4]  لولۀ هوایی است که غواص­ها هنگام جنگ در دهان خود می­گذاشتند و از کنار گوششان به اندازۀ 20 سانتی‏متر از سطح آب بیرون بود و به واسطۀ آن تنفس می­کردند.

[5]  گفتنی است، گردان 408 غواص در عملیات کربلای چهار با 150 رزمنده وارد عملیات شد که نیمی از آن‏ها در این عملیات به شهادت رسیدند یا دچار جراحت شدند؛ بنابراین، گردان با استعداد 74 نفر وارد عملیات کربلای پنج شد. با وجود اینکه مطابق ضوابط، گردان‏ها عمدتاً با استعداد 300 نفره تشکیل می‏شدند، این ضابطه در ارتباط با گردان‏های غواص معمولاً رعایت نمی‏شد؛ کما اینکه گردان 408 با نیمی از این تعداد تشکیل و وارد عملیات شد. ظاهراً، در بحث آموزش و پرورش غواص، کیفیت مهم‏تر از کمیت بوده است (شفیعی، 1384، ص. 185).

اسدی، سیدرضا (29/2/1399). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
اسدالله­زاده، محمد (23/1/1399). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
ایرانمنش، سید اسدالله (16/9/1398). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
بابایی­پور، محمدعلی (27/1/1399). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
باقدرت، عبدالله (16/2/1399).  مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
پورمژدگانی، احمد (4/3/1399). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
حسن­زاده، علی (22/3/1399). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
حسنی سعدی، محمد (16/5/1398). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
خاکستانی، حمید. (31/2/1399). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
خوشرو، سیدحسین (7//5/1397). مصاحبه‏کننده: حسین شهاب‏الدینی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
خیامی، محسن (24/12/1398). مصاحبۀ تلفنی: مسلم علی مهدی.
خیراندیش، علی (27/12/1398). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
خیراندیش، محمد (28/12/1398). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
رستمی، علیرضا (20/2/1399). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
سجادی، احمد (1/5/1398). مصاحبه‏کننده: کرامت افشار جهانشاهی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
سیف­الدینی، محمد جعفر (26/12/1398). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
شجاعت­الحسینی، سید علی (14/3/1399). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
عسکری، علی (17/9/1398).  مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
عسکری، محمد (18/9/1398). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
قاسمی، محمد (25/1/1399). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
قاضی­زاده، قاسم (23/2/1399). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
مخدومی، مجید (6/7/1398). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
میرزایی، حسین (13/2/1399). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
نمازیان، مسعود (17/1/1399). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
نمازیان، مظفر (3/9/1398). مصاحبه‏کننده: مسلم علی مهدی. کرمان: مؤسسۀ فرهنگی هنری حماسۀ ثارالله.
اعرابی، غلامحسین (1390). نظام دفاعی از نگاه قرآن و مذاهب فقهی اهل سنت. تهران: صریر خرداد.
خاکپور، حسین. (بی‏تا). مجموعه خاطرات چاپ‏نشده.
دهخدا، علی اکبر (1363). لغت‏نامه (جلد 2). تهران: مؤسسۀ چاپ و انتشارات دانشگاه تهران.
رحیمی، غلامعلی (1380). آموزش و بهسازی نیروی انسانی در نظام تعلیم و تربیت. تهران: زهد.
سیف، علی اکبر (1393). روانشناسی پرورشی نوین. تهران: دوران.
شفیعی، حمید (1384). رندان جرعه‏نوش (مجموعۀ خاطرات رزمندۀ سلحشور حاج حمید شفیعی). تدوین: محمد دانشی. قم: سماء قلم.
شعاری‏نژاد، علی اکبر (1364). فرهنگ علوم رفتاری. تهران: امیرکبیر.
قاسمی‏پور افشار، علیرضا (1365). مجموعه خاطرات چاپ‏نشده.
کیانی، سورنا (1385). شمشیر پیروزی. تهران: سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‏های دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران.
منصوری لاریجانی، اسماعیل، و شیرزادی، رضا (1383). بررسی جنگ‏های پانصد سال اخیر ایران و مقایسه با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران. تهران: عروج نور.
میرزایی، عباس (1395). اطلس لشکر 41 ثارالله در هشت سال دفاع مقدس. تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.
رزاق‏زاده، امیر (1389). آموزش نظامی در جنگ عراق علیه ایران. نشریۀ نگین ایران، (34).
علی­نژاد، پیمان (1395). بررسی مؤلفه­های اثربخشی اجرای آموزش یگانی در یگان­های نیروهای مسلح و ارائۀ الگوی بهینه. فصلنامۀ مدیریت و پژوهش‏های دفاعی دانشکده و پژوهشکدۀ دفاعی (دافوس15(8).
فرهنگ، سجاد (1400). تعیین ابعاد و مؤلفه­های کیفیت در آموزش حین خدمت در ارتش ج.ا. ایران. فصلنامۀ ‌‌مطالعات ‌علوم ‌مدیریت‌ دریایی، 2(3).