Document Type : Original Article
Author
MA in Political Science, Editor of the Field of Oral History, and Researcher of the Resistance Oral History Research Group
Abstract
Keywords
مقدمه
آگاهی از گذشته و وقایع تاریخ، سرمایه ارزشمندی برای حال و آینده است؛ اما دادههای تاریخی و مواد خام بهدستآمده از مصاحبههای تاریخ شفاهی، اگر برای عموم جامعه خواندنی و جذاب نباشند، در آرشیوها، کتابخانهها و کتابفروشیها باقی میمانند و بهندرت استفاده میشوند. با توجه به اهمیت این دادهها و اطلاعات برای نسل آینده، این امر مطلوب پژوهشگران نخواهد بود. بهعلاوه آنکه امروزه فضای مجازی، نوعی آشفتگی اطلاعاتی ایجاد کرده و در موارد بسیاری، اطلاعات غلط را بهنحو گسترده و سریع، در اختیار عموم افراد جامعه قرار داده است. مخاطب این اطلاعات، با وجود خصلت شتاب در انتشار اطلاعات فضای مجازی، فرصتی برای صحتسنجی این مطالب ندارد و بدون گذراندن این مرحله و با پذیرش آن، سراغ خواندن مطلب بعدی میرود. همچنین، مستندها و کتابهای تاریخی منتشرشده، در مواردی، مغرضانه یا به اشتباه، دادههای غلط و تحلیلهای نادرست و جهتگیرانهای را منتشر میکنند. این مسئله در تاریخ شفاهی دفاع مقدس، به دلیل ارائه اطلاعات دربارۀ یکی از مقاطع بحرانی و سرنوشتساز تاریخ ایران، حساسیت و اهمیت ویژهای دارد. شهادت یا فوت رزمندگان و نیز تولیدشدن برخی تولیدات تاریخی نادرست و سوگیرانه سبب خواهد شد نسل آینده نتوانند قضاوت نزدیک به واقعیت دربارۀ جنگ ایران و عراق داشته باشند. نمونهای از این امر، تحلیلهای نادرست دربارۀ فریببودن عملیات کربلای 4 است که برای خانواده شهدا و جانبازان این عملیات، حساسیتهای بسیاری را برانگیخت. مجموعه این عوامل سبب میشود به ضرورت ارائه خروجی جذاب و خوشخوان از دادههای حاصلآمده از مصاحبههای تاریخ شفاهی پی برده شود. هدف این پژوهش، بررسی جایگاه مهارتهای نویسندگی تدوینگر در روند گویاسازی منابع تاریخ شفاهی و ایجاد جذابیت در متن مدونشده برای مخاطب است. درخور ذکر است حوزه تاریخ شفاهی و گونه داستانی آن بسیار گسترده است. این مقاله ادعا ندارد بررسی همهجانبهای نسبت به این آثار انجام داده است. در این نوشتار، صرفاً بخشی از کتابهای این حوزه که نگارنده نسبت به آنها شناخت بیشتری داشته یا در راستای موضوع مدنظر ما بوده است، انتخاب و بررسی شدهاند.
تدوین یکی از موضوعاتی است که اگرچه کمتر از سایرِ موضوعات تاریخ شفاهی، اما پژوهشگرانِ این حوزه به آن توجه داشتهاند. در مقالات و آثاری که بهنحوی به این موضوع پرداختهاند، نگرشها و نظرات متنوعی بیان شده است؛ برای مثال، نویسندگان مجموعه مقالات تدوین در تاریخ شفاهی، به این مباحث اشاره داشتهاند و تبیین کردهاند: ارتباط پیوسته و مؤثر تدوین و مصاحبه (تدوین ذهنی و تدوین کتبی)، نقد آمیختگی تخیل با تاریخ در برخی آثار تاریخ شفاهی دفاع مقدس و اهمیت حفظ لحن راوی در ویرایش متن و تاریخ شفاهی.
در مقاله «تدوین بهمثابۀ ساخت در تاریخ شفاهی» نیز به مسئله تخیل بهعنوان عنصری ادبی در تدوین تاریخ شفاهی و نیز به انواع تدوین اشاره شده است. مقاله «راهکارهایی برای تدوین» با آوردن مثال برای هر راهکار تدوین، مانند یک دستورالعمل راهنما برای تدوینگران نوشته شده است. علیرضا کمرهای از فعالان صاحبنام حوزه تاریخ شفاهی مقاومت در ایران نیز در مقاله «نگاهی به مبادی تدوین در تاریخ شفاهی» بر اهمیت دقت در تدوین تاریخ شفاهی تأکید میکند. «بایدها و نبایدهای تدوین» نوشته ابوالفتح مؤمن بر دو موضوع محوری (رویکرد تاریخنگار به دادههای تاریخ شفاهی) و (ابزار و معیارهای تدوین) متمرکز شده است.
چنانکه بیان شد در بخش درخور توجهی از پیشینۀ ذکرشده، اشارهای به مهارتهای نویسندگی تدوینگر نشده است. همچنین، در یک دید کلی، اساساً نگاه مثبتی به این مقوله و واردکردن جنبههای ادبی در تدوین تاریخ شفاهی وجود ندارد. پژوهشگران، این کار را مخلّ سندیت و استناد دقیق متن میدانند. در بررسی جایگاه مهارتهای نویسندگی تدوینگر در روند گویاسازی منابع تاریخ شفاهی و ایجاد جذابیت در متن، به دو دغدغه توجه شده است: رعایت امانت در انتقال محتوا ازطریق گویاسازی و جذب مخاطب در عین حفظ ویژگی تاریخی و مستندبودن.
تاریخ شفاهی
تاریخ شفاهی ازجمله مفاهیمی است که تعاریف گوناگون و گاه متضادی از آن ارائه میشود که به بخشی از این موارد اشاره میشود. یکی از ابعاد مهم در تعریف تاریخ شفاهی نسبت آن با دانش تاریخ است. در این زمینه، نظریهپردازان معتقدند «تاریخ شفاهی نه گونهای مستقل از تاریخ و نه حتی آنگونه که برخی پنداشتهاند، شیوهای از تـاریخنگـاری است. تاریخ شفاهی را باید روشـی علمـی، قانونمنـد و برخوردار از اصـول نظـری و عملـی بـرای گـردآوری شــواهد و مــدارک شــفاهی دانــست کــه پــس از راستیآزمایی و تأیید و تکمیل یا تصحیح آن مدارک بهوسیلۀ منابع دیگر، بهویژه اسناد مکتوب، به تولید سـند شفاهی یاری میرساند» (نورایی، دهقاننیری و ترقی، 1389: 43-42)؛ این در حالی است که برخی صرفاً بر ابعاد عملگرایانه از تاریخ شفاهی تأکید دارند. «در تعریفی کاربردی، تاریخ شفاهی روش و شیوهای است که با استفاده از ابزاری چون ضبط صوت و دوربین فیلمبرداری، صوت و تصویر خاطرات، مشاهدات و شنیدههای عاملان شامل هدایتگران، مجریان و نقشآفرینان یا شاهدان و حاضران یک صحنه، رویداد، واقعه و پدیده تاریخی، در مصاحبهای خلاق و فعال، ضبط و ثبت میشود» (کاظمی و خسروبیگی، 1395: 9). بر همین اساس، امروز طیف گوناگونی به این عرصه توجه کردهاند. از این میان میتوان به تاریخنگاران، گروههای پژوهشی و حتی فعالان عرصه ادبی و فرهنگی اشاره کرد. در کنار نظریهپردازی و کارهای تحقیقاتی، بخشی از بدنه فرهنگی جامعه نیز به دلیل تعلق خاطر به حوزههایی همچون انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، پا به عرصه تاریخ شفاهی گذاشتهاند. شاهد آن، کارگاههای متعدد و روزافزون آموزش تاریخ شفاهی به عامه مردم علاقمند است که نهادها و مراکز دولتی و خصوصی برگزار میکنند. یکی از دلایل مهم این اقبال و توجه، نگرانی نسبت به از دست رفتن و درگذشت شاهدان عینی سالهای انقلاب و جنگ ایران و عراق است. همچنین، بیم فراموششدن خاطرات مربوطه به دلیل کهولت سن صاحبان آنها نیز این جریان را ایجاد کرده است.
مراحل پروژه تاریخ شفاهی
در یک نگاه اجمالی، پروژه تاریخ شفاهی، مراحل زیر را دنبال میکند:
البته باید اشاره کرد بنا به شرح وظایف، دغدغهها و اهداف خاص هر مرکز، بعضی از مراکز تاریخ شفاهینگاری، بر جمعآوری آرشیو صوتی و تصویری مصاحبهها تمرکز میکنند؛ بدین معنی که خروجی کار آنها بهصورت صوت و فیلم ارائه میشود. استدلال این دسته، رعایت هرچه بیشتر استناد منابع از راه حفظ خلوص و دستنبردن در منابع تاریخ شفاهی است. عدهای دیگر از مراکز برای استفاده آسانتر پژوهشگران و علاقمندان، اقدام به پیادهسازی صوت گفتگوها و مصاحبهها میکنند. در این روش، به تعداد منابع افزوده میشود؛ زیرا در کنار فیلم و صوت، متن هم بهعنوان خروجی ارائه میشود. همچنین، با ویرایش گفتگو، متن یکدستتر و روانتری در اختیار مخاطب قرار میگیرد؛ اما عده دیگری از مراکز، به پیادهسازی و سپس ویرایش متن اکتفا نمیکنند؛ بلکه با استفاده از ظرفیت نویسندگان و مهارتهای نویسندگی آنان، دست به آفرینش متنی روایی و داستانی با استفاده از منابع تاریخ شفاهی میزنند.
گونه داستانی تاریخ شفاهی
صرف نظر از نقد و نظرها دربارۀ هریک از روشها و خروجیها در تاریخ شفاهی، در این مقاله بر تدوین به شکل روایی و داستانی با استفاده از منابع تاریخ شفاهی تمرکز شده است؛ قالبی که آماج بیشترین انتقادات از سوی مورخان قرار گرفته است. در این مجال، هدف ما شرح مبسوط یا پاسخدادن به این نقد و بررسیها نیست. فقط برای تبیین بحث، عنوان میشود که امروزه گونه داستانی، با تدابیر خاصی که نویسندگان و مراکز فعال در این حوزه اندیشیدهاند، در زمره تاریخ شفاهی قرار دارد. چنانکه در شکل زیر مشاهده میکنید بهزاد قاسمیفرد و همکارانش در صفحات 188-186 مقاله «تاریخنگاری معاصر و تاریخ شفاهی: چارچوبی برای تدوین و نگارش تاریخ دفاع مقدس» به این نکته اشاره کردهاند.
در مقاله نامبرده، تاریخنگاری داستانی و خاطرهنگاری شفاهی تدوینی هم بیان شده است. در بین سایر انواع دستهبندیشده در این مقاله، این دو نوع از تاریخنگاری شفاهی به موضوع مدنظر ما نزدیک است؛ به همین دلیل، در ادامه به بیان تعریف ارائهشده از این دو نوع خروجی تاریخ شفاهی پرداخته میشود.
در خاطرهنگاری شفاهی تدوینی، یک نفر حادثه یا واقعه تاریخی را توضیح میدهد و ضمن توضیح و بیان آن، این اجازه را به فرد یا گروهی میدهد که خاطراتش را آنگونه که خود میخواهد یا میپسندد، تدوین و برخی نقاط ضعف یا امنیتی و ... را از آن حذف کند، یا چیزی بر آن بیافزاید تا کتاب حالت روایی پیدا کند و جاذبه و شیرینی تاریخ را به همراه داشته باشد (قاسمیفرد و همکاران، 1396: 187). خاطرهنگاری داستانی، از زبان مردم، جنگ را به روایت داستان نقل کرده است که در این زمینه کتابهای متعددی چاپ شدهاند (قاسمیفرد و همکاران، 1396: 188). به عبارت دیگر، این دو گونه از تاریخ شفاهی، ابزار ادبیات را به کار گرفتهاند و مفاهیم و وقایع تاریخی را بهنحو جذاب و هنرمندانهای به مخاطب، بهویژه مخاطب عام، عرضه میکنند. شایان ذکر است در سایر منابع، اصطلاحات متنوعی برای اشاره به کتابهایی در حوزه تاریخ شفاهی با قالب داستانی بیان شده است؛ اصطلاحات و تعابیری مانند شیوه روایت خاطرات، سرگذشتهای داستانی، شیوه داستانی و رمان، مستند داستانی و ... . با وجود عدم اجماع نظری برای استفاده از یک اصطلاح خاص در این مورد، در این مقاله از عبارت «گونه داستانی» استفاده میشود.
منابع تاریخ شفاهی
چنانکه در تعریف تاریخ شفاهی گفته شد، در اینجا ما با فرآیند گفتگو و مصاحبه سروکار داریم. به تناسب همین امر، تاریخ شفاهی هر منبعی است که در جریان ضبط مصاحبه و گفتگو تولید میشود (اعم از صدا و تصویر) با حیثیت سندی و واجد اطلاعات تاریخی. منابع تاریخ شفاهی میتوانند شامل گفتگوی تاریخ شفاهی (کاستهای صوتی و تصویری و منابع رقمی یا فایلهای رقمی) یا منابع مرتبط با جلسه مصاحبه (عکس، منابع و اسناد تکمیلکننده مصاحبه باشند (نورائینژاد، 1396: 108). خاطرات بهدستآمده از مصاحبه بعد از مرحله پیادهسازی، هنوز یک خاطره خام به شمار میروند و باید فرآوری شوند (صلاحی، 1398: 146). لازم است تدوینگر در این زمینه بهعنوان آخرین حلقه از دستاندرکاران پروژههای تاریخ شفاهی، تلاش کند تا خروجی جذابی ارائه دهد. یکی دیگر از مؤلفههای مهم در این روند «روحبخشی به منشورات تاریخ شفاهی» است. حامیان این نظر معتقدند تاریخ شفاهی در مواردی خشک و بیروح است؛ از این رو لازم است برای جذب مخاطب، بهصورت داستان، رمان یا نمایشنامه نوشته شود. در این صورت است که به آن توجه و حتی به زبانهای دیگر هم ترجمه میشود (صالحی حاجیآبادی، 1398: 134 _ 133). هر نتیجهای که از فرآیند تاریخ شفاهی حاصل میشود، منبعی برای این نوع تاریخنگاری به شمار میرود؛ حتی در مرحله پیادهسازی، لحن راوی، خنده یا گریه او، توصیف محیط و ... همگی به دلیل دارابودن ارزش استنادی، ثبت و ضبط میشوند.
گویاسازی
سید قاسم یاحسینی در مقاله «گویاسازی منابع تاریخ شفاهی»، این اصطلاح را اینگونه تعریف میکند: گویاسازی در خاطرات شفاهی به این معنا است که تدوینگر درباره اشخاص، مکانها، مفاهیم، اصطلاحات، جریانهای سیاسی و فرهنگی و ... در پاورقی یا ضمیمه خاطرات، مطالبی مستند برای بهتر فهمیدن متن و گویاترکردن آن بیفزاید (تاریخ شفاهی، 13/11/1390). سید ولی هاشمی، نویسنده کتابهای دفاع مقدس نیز این تعریف را از گویاسازی ارائه کرده است: گویاسازی تاریخ شفاهی، مطالب مستندی است که تدوینگر با استفاده از تحقیق و بهرهگیری از منابع معتبر دربارۀ اشخاص، مکانها، مفاهیم و اصطلاحات، با هدف رفع ابهام از متن فراهم میکند و اطلاعات بیشتری به خواننده میدهد (تاریخ شفاهی، 26/2/ 1397). به عبارتی دیگر، گویاسازی یعنی تبیین و شفافسازیِ آن بخشی از منابع تاریخ شفاهی که ممکن است برای مخاطب گنگ و نامفهوم باشد. این ابهام میتواند سبب شود رشته معنایی متن تاریخ شفاهی از دست او در برود؛ برای مثال، ممکن است مصاحبهشونده، در میان صحبتهایش از مکان یا شخصی نام ببرد که فقط عده خاصی با آن آشنا باشند. در این صورت، تدوینگر باید به نحوی معنای آن را مشخص کند.
در نوشتار حاضر علاوه بر این تعریف، منظور از گویاسازی، مفهومی فراتر نیز هست؛ به این معنی که گاه مصاحبهشونده، اطلاعات کافی درباره حادثه تاریخی بیان نمیکند. این امر به دلیل گذشت زمان، برخی ملاحظات سیاسی و اجتماعی، عدم تمایل طرح مسائل خصوصی و ... رخ میدهد. در مواردی نیز که مصاحبهکننده، فردی متفاوت با تدوینگر است، گاهی همه اطلاعات لازم برای تدوین به دست نیامده است؛ درنتیجه، نویسنده در تدوین متن، با ناگفتهها و ابهامهایی روبهرو است. در بعضی موارد، رفع این ابهامها به دلیل عجله کارفرما برای به ثمر رسیدن پروژه یا در دسترس نبودن مصاحبهشونده با مصاحبههای تکمیلی هم برطرف نمیشود. اینجاست که دوباره و در معنایی وسیعتر، عمل «گویاسازی» باید صورت بگیرد. به بیان روشنتر، «گویاسازی» هرگونه توضیح و تبیین در قالب پاورقی، ضمیمه و حتی توضیحات داخل متن است که به روشنکردن معنای اسامی، مکانها و وقایع تاریخی میپردازد. گویاسازی همچنین ابهامها و نکات مغفول مصاحبهها را تکمیل میکند و از این طریق، متن را برای مخاطب روشن و شفاف میسازد. هنگامی که یاحسینی در مقاله خود، رویکردهای مختلف گویاسازی را بیان میکند، به نحوی بر این تعریف صحه میگذارد. بهطور خلاصه او به سه رویکرد تفصیلی (ارائه تعریف برای همه مکانها، اشخاص، وقایع تاریخی و ... بهطور مفصل به نحوی که گاه حتی یک سوم متن به این پاورقیها و ضمیمهها اختصاص دارد)، اجمالی (ارائه تعریف مختصر در حد نهایتاً یک پاراگراف به نحوی که به جذابیت متن لطمه نزند و تدوینگر خودش را به متن سخنان راوی تحمیل نکند) و شیوه روایی محض تقسیم میکند (تاریخ شفاهی، 13/11/1390).
در این مقاله، با نوع سوم از رویکرد گویاسازی سروکار داریم.
سومین سبک تدوین، چنان است که تدوینکنندۀ خاطرات شفاهی، خاطرات را براساس یک روایت بلند اول شخص مفرد تدوین میکند و اگر هم نیازی به اطلاعات اضافی باشد، از قول راوی در متن خاطرات میآورد. این شیوۀ کسانی است که بیشتر خوش دارند خاطرات شفاهی را به داستان و حتی رمان نزدیک کنند. طرفداران این سبک مدعی هستند که خاطره از جنس ادبیات است و نیازی نیست تدوینگر خودش با هویت مستقل، چیزی به متن بیفزاید. هرچه افزودنی است، باید از قول راوی در خود متن اعمال شود (تاریخ شفاهی، 13/11/1390).
چنانکه در این تعریف دیده شد باوجود مخالفتهایی که ممکن است در این زمینه وجود داشته باشد، یکی از گونههای گویاسازی، «درج اطلاعات لازم در لابلای متن» است. دربارۀ کارکردهای گویاسازیِ منابع تاریخ شفاهی گفته شده است که اماکن، اشخاص و مفاهیم را معرفی میکند، موضوع را درست معرفی میکند و نشان میدهد کار مؤلف براساس تحقیق است و فقط شامل پیادهسازی مصاحبه نمیشود و در آخر به قدرت علمی کتاب و غنای مطلب میافزاید (تاریخ شفاهی، 26/2/ 1397).
تدوین و تدوینگر
پس از طراحی پروژه و انجام مصاحبه، نوبت به مرحلهای میرسد که منابع دیداری و شنیداری به متن تبدیل شوند. علیرضا کمرهای، تعریف زیر را از تدوین ارائه میدهد:
تدوین یعنی ریختن گفتوگو در سازه و کالبد و پیکره متن، با در نظر داشتن زبان و سیاق روایت. کسی که کار تدوین انجام میدهد، باید به مصاحبهشونده و نیز به مخاطب توجه بکند، باید تلفیق این دو را فراهم کند تا بتواند متنی مناسب مدون سازد. در تدوین باید کارهایی صورت پذیرد که متن را خوانشپذیر کند؛ البته باید ساز و ساختاری در تدوین طراحی شود که معنای ثانوی بر متن بار نکند (طالبی، حاجیزاده و مشهدی، 1397).
به گفته آقای کمرهای، برای تدوین، برابرواژه سرراست و مورد اجماع در زبان فارسی وجود ندارد؛ به همین دلیل، روی جلد و داخل شناسنامه کتابها از واژههایی چون به کوششِ، به اهتمام، پژوهش و نگارش، گفتوگو و تدوین، بازآفرینی و تدوین، گردآوری و تنظیم، تدوین و تنظیم، تحقیق و تدوین، تدوین و نگارش و ... استفاده شده است. آنچه از معنای کلی این واژهها بر میآید، یعنی «فراهمسازی و ساماندهیِ متن در قالب نوشتار» میتواند بیانکنندۀ چیستی مفهوم تدوین باشد (کمرهای، 1395: 6). چنانچه از برابرواژههای استفادهشده برای کلمه تدوین برمیآید، مرحله تدوین را شامل اقدامات متعددی از پژوهش گرفته تا مصاحبه و سپس نگارش دانستهاند. گاهی تدوین، معنایی حداقلی در حد پیادهسازی صرف و درنهایت، ویرایش برای روانخوانی متن دارد؛ اما گاهی از این هم فراتر میرود. در اینجا تدوینگر، وظایف بیشتری مانند طراحی پروژه، مصاحبه، پژوهشهای تکمیلی و به رشته قلم درآوردن همراه با به کار بردن مهارتهای نویسندگی هم دارد؛ البته لزوماً یک تدوینگر، تمامی این امور را برعهده نمیگیرد. گاه تدوینگر فقط یکی و گاه دو یا چند عملکرد از موارد یادشده را انجام میدهد. در حال حاضر، بیشتر مراکز فعال در حوزه تاریخ شفاهی، به سمت تکخاطرهگویی و خاطرهنویسی به سبک روایی و داستانی سوق پیدا کردهاند (توکلی، 1395: 19).
عوامل متعددی در تدوین مؤثرند؛ عاملهایی مانند سیاستهای مرکــز در مصاحبه و چاپ، میزان ســواد ویرایشــگران و ارتباط آنها با موضوع، ارتباط مصاحبهگر با مصاحبهشــونده، تعامل تدوینگر با موضوع و چگونگی پیوند آن با مصاحبهشــونده و زمینهســازی تاریخی. معمولاً بهترین تدوینها دربرگیرنده ویژگیهایی مانند فهمپذیر بودن، شخصیتسازی و برجستهسازی، چگونگی قرارگرفتن مصاحبهشونده در متن، ارتباط مناسب بین گفتار و نوشتار، پیشنهادها و دیدگاههای جدید، تصویرســازی و روشنسازی و پرهیز از قضاوت و نفی و اثبات، ایجاد تعادل بین صدای راوی و صدای تدوینگر و چالشیبودن است. بهترین کارهای تدوینی، ارائة تاریخ شفاهی ازطریق تئوری و در صورت لزوم تجزیهوتحلیل آن و پرهیز از یکسونگری است و ضمن احترام به ماهیت تاریخی مصاحبه سعی میکند تا محتوایی قابلِ خواندن عرضه کند (حسنآبادی، 1396: 15-14).
همچنین، در هنگام تدوین با زمانهای مختلفی روبهرو هســتیم؛ زمان رخداد واقعه که راوی در آن فضا روایت میکند، زمان انجام مصاحبه که مصاحبهشــونده سؤال طرح میکند و میپرسد و زمان تدوین که تدوینگر با توجه به علایق و سلیقه خود و سازمان سفارشدهنده، برای تدوین اثر اقدام میکند (حسنآبادی، 1396: 23-22)؛ از همین رو، دادههایی که از مصاحبه در اختیار تدوینگر قرار میگیرد، برای ارائه به بررسی دقیق نیاز دارند. درواقع، بخشی از کار تدوین، در گرو مراحل قبلی، یعنی طراحی پروژه و مصاحبه است. روشی هم که برای ارائه متن مصاحبه انتخاب میشود، تأثیری مستقیم بر تدوین آن دارد (حسنآبادی، 1396: 13). به دلیل همین پیوستگی، لازم است ارتباط مناسبی میان افراد و بخشهای مختلف پروژه برقرار شود؛ بهویژه اگر تدوینگر خود در فرآیند مصاحبه و طراحی سؤال، نقش موثری نداشته باشد، کار دشوارتر میشود. منظور، زمانی است که مصاحبهگر و تدوینگر یک نفر نباشند. در این صورت، آسیبهایی نیز از سوی برخی محققان تاریخ شفاهی عنوان شده است. ممکن است تدوینگر، مطالب را به گونهای تنظیم میکند که اسناد، پاورقیها و ملحقات، شکل و سامان دیگری مییابد و با نگاه اولیه راوی و مصاحبهگر متفاوت است. گاهی مصاحبه، شخصمحور تنظیم میشود؛ ولی تدوینگر آن را موضوعمحور طراحی میکند. در مواردی هم توالی تاریخی رعایت نمیشود (قزوینی، 1398: 127).
برخی معتقدند پارهای از مؤسسات تاریخ شفاهی، نقش درخور توجهی به تدوینگر اعطا نمیکنند. این درحالی است که تدوینگر میتواند حتی در نقش نظریهپرداز تاریخ نیز ظاهر شود (حسنآبادی، 1396: 22). همچنین، عدهای معتقدند آنچنان که باید و شاید، نسبت به آموزش و تربیت تدوینگران مجرب، اهتمام ورزیده نشده است و غالباً تخصص آنان خاطرهنگاریهای فردی است، نه تدوین و نگارش تاریخ (صلاحی، 1398: 144). اینجاست که اهمیت توانمندیهای تدوینگر و بهطور خاص، مهارتهای نویسندگی مشخصتر میشود.
آموزش فن نویسندگی، تمرین، استعداد، سادهنویسی، شناخت مخاطب، هنر خوب دیدن، اهمیت زاویه دید، مهارت سوژهیابی برخی از مهمترین عناصر و راهکارهای رسیدن به مهارتهای نویسندگی هستند (قاسمیفرد و همکاران، 1396: 314-311). بهطور خلاصه، منظور از مهارتهای نویسندگی در این مقاله، توانایی و گیرایی قلم نویسنده است؛ به نحوی که بتواند دادهها و محتواهای حاصل از منابع تاریخ شفاهی را بهنحو جذاب، فهمپذیر، خواندنی و ماندگار به رشته تحریر درآورد.
نقش مهارتهای نویسندگی تدوینگر در گویاسازی منابع تاریخ شفاهی
گونه داستانی تاریخ شفاهی یکی از شیوههای معمول در این حوزه است؛ گونهای که باوجود برخی انتقادات، طرفداران خاص خود را دارد. آنچه در اینگونه کتابهای تاریخ شفاهی اهمیت دارد، مهارتهای نویسندگی تدوینگر است تا بتواند بهخوبی با استفاده از منابع حاصل از مصاحبه، متن مدون و پذیرفتنی ارائه دهد. در این قسمت با استفاده از تجربه سایر تدوینگران و نیز تجربه شخصی اینجانب در نگارش متون تاریخ شفاهی، ازجمله کتاب پاتک علیه پیتوک؛ روایت داستانی زندگی شهید مدافع حرم، سید هادی سلطانزاده به این مسئله پرداخته شده است.
یکی از مشکلات تدوینگر در روند انجام پروژه، نقص منابع و دادهها است. در بسیاری از موارد، مصاحبههایی که در اختیار تدوینگر قرار میگیرد، دچار خلأهای اطلاعاتی است؛ خلأهایی که اگر تکمیل نشوند، متن نهایی یکدست و یکپارچه نیست. تدوینگر باید با استفاده از مهارتهای نویسندگی خود و نیز تحقیق و بررسی بیشتر، این خلأها را پر کند و به گویاسازی منابع بپردازد. این درست همان نقطهای است که مخالفان ورود ادبیات به تاریخ شفاهی، به آن نقد دارند. آنها معتقدند تدوینگر اجازه ندارد بهجز همان متن پیاده شدۀ مصاحبه، کلمه و جمله دیگری به متن اضافه کند. این عده که عمدتاً تاریخنگاران و هواداران رعایت استناد تاریخی متن هستند، میگویند اضافهکردن کلماتی بهجز آنچه مصاحبهشونده در جریان مصاحبه و پژوهش به زبان آورده است، متن را از حالت تاریخی خارج میکند.
در پاسخ به این نقد، بار دیگر، نگاهی به مفهوم و چیستی تدوین در مقاله «تدوین بهمثابۀ ساخت در تاریخ شفاهی» خواهیم داشت.
با تعمق در واژه و مفهوم تدوین به دریافت معنایی دال بر یک سازوکار میرسیم که فعالیتی فرآیندی و دامنهدار را به ذهن تداعی میکند؛ بنابراین، تدوین با واژه ساخت از این بابت همانندی دارد که به دو مؤلفۀ مواد اولیه و زنجیرهای از ساختوساز دلالت میکند. در بستر ساختوساز آنقدر که گزینش، چینش و ترکیب وجود دارد، به قدر نیاز، برش، حذف، جداسازی برای جابهجایی، اتصال و سرهم کردن داستان واقعه کاربرد دارد تا فرآیند تدریجی تدوین به شکل طبیعی تدوام بیابد و اثری نظم یافته پدید آید (روایت، بیتا).
در این تعریف، به دفعات به عبارات و واژگانی برمیخوریم که دست تدوینگر را برای پالایش و بازسازی دادههای حاصل از مصاحبه باز میگذارد. تعبیر از تدوین بهعنوان فرآیندی ساختمانند، به معنای آن است که تدوینگر میتواند منابعی را که در اختیارش قرار میگیرد، همچون مصالح بنای یک ساختمان، استفاده کند. تدوینگر مجاز است با چینش دقیق کلمات و جملات، بنای محکم و متقن و نظاممندی را ارائه دهد. در این تعریف، از کلماتی مانند «گزینش، چینش، ترکیب، برش، حذف، جداسازی، اتصال و سرهم کردن» استفاده شده است. واضح است که انجام این فرآیندها در تدوین، به معنی این است که تدوینگر میتواند در متن اصلی مصاحبه دست ببرد. او مجاز است با منظمکردن آن، متن ثانویهای ایجاد کند؛ اما کار تدوینگر همینجا متوقف نمیشود. به کار بردن مهارتهای نویسندگی در تدوین، امری فراتر از ویراستاری و صِرف منظمکردن متن است. دادههای حاصل از مصاحبه گاهی دچار خلأها و نقاط کوری است که بدون روشنشدن آن، متن برای خواننده گنگ و نامفهوم خواهد بود. پارهای از این ابهامات با استفاده از انجام مصاحبههای تکمیلی برطرف میشوند. درصورتی که تدوینگر و مصاحبهکننده یک نفر نیستند، لازم است در طرح سؤالات تکمیلی، میان این دو نفر هماهنگی برقرار باشد؛ زیرا تدوینگر در جریان نگارش متن، برخی ابهامات و کاستیهای اطلاعاتی را شناسایی میکند. ممکن است این ابهامات، از دید مصاحبهکننده مغفول مانده باشد. انجام مصاحبه تکمیلی به گویاسازی منابع حاصل از مصاحبه اولیه، کمک میکند.
اما گاه راوی، برخی جزئیات را به خاطر گذشت زمان به یاد نمیآورد. همچنین، ممکن است پاسخدادن به بعضی جزئیات مانند شکل بناها، زمان دقیق وقوع حادثه، ریز مکالمات افراد و ... برای راوی، ضروری به نظر نرسد. اصرار مصاحبهکننده در پرسیدن از این موارد جزئی نیز، مصاحبهشونده را خسته و عصبی میکند؛ زیرا هرچه فکر میکند، پاسخ این سؤالات را به یاد نمیآورد. همچنین، ذهنش مسائل مهمتری را هدف گرفته است که اصرار بر پرسیدن جزئیات، بیاهمیت بودن اصل ماجرا ازنظر مصاحبهکننده را به ذهن او متبادر میکند. اینجاست که باز هم با خلأها و ابهاماتی روبهرو میشویم که پرنشدن جای خالی آنها متن را از یکدستی خارج میکند. همچنین، فهم معنا را برای مخاطب عام - که اهمیت او را در ابتدای متن یادآور شدیم - دچار مشکل میکند. استفاده از مهارتهای نویسندگی تدوینگر در اینجا راهگشا خواهد بود. تدوینگر میتواند با قلم توانای خود، به فضاسازی و توصیف جزئیاتِ تا حد ممکن نزدیک به واقعیت بپردازد. در ادامه، به چند نمونه از این فضاسازیها اشاره میشود.
در مقالهای که به بررسی کتاب دختر شینا پرداخته شده، آمده است: خاطرهنگار، زیرکانه در لابهلای مطالب، گریزی به دفاع مقدس میزند. در صد و دوازدهمین صفحه است که وارد فضای جنگ میشویم؛ یعنی تقریباً نیمی از تاریخ شفاهی، آمادهسازی فضا به دور از شتابزدگی برای پرداختن به مسئله دفاع مقدس است تا خاطرات برای مخاطب عینیت پیدا کند؛ درنتیجه، در نیمه اول کتاب، مخاطب بهخوبی با شخصیتهای محوری خاطره، روحیات، احساسها و نگرشهای آنها آشنا میشود. همچنین، از فصل یازدهم که روایت جنگ آغاز میشود، تعداد صفحات فصلها افزایش مییابد تا بتواند انعکاس صحیحی از فضای دفاع مقدس ارائه کند (فراهانی و ابراهیمی هژیر، 1397: 352). نویسنده مقاله نامبرده معتقد است فضاسازیهای دقیق و توصیفات جانداری در فصول ابتدایی کتاب از دوران کودکی و نوجوانی شخصیت اصلی شده است. این موارد سبب همذاتپنداری خواننده با سوژه کتاب شده است؛ درنتیجه، وقتی خواننده به بخش اصلی کتاب، یعنی وقایع مربوط به زمان دفاع مقدس میرسد، ارتباط بهتری با محتوای کتاب برقرار میکند. به عبارتی، حادثهها برایش ماندنیتر میشوند. در این کتاب، تدوینگر با استفاده از مهارتهای نویسندگی خود، صحنههای جذاب و خاطرهانگیزی از دوران کودکی سوژه، آشنایی او با شهید، خاطرات شروع زندگی و .. بیان کرده است. توصیف دقیق جزئیات این اتفاقات، محیط زندگی، مراسمات، خلقیات و ... کمک شایانی به گویاسازی منابع، برای فهم بهتر خواننده و ارتباطگیری او با متن کرده است.
در نقطه مقابل، به بررسی کتاب خانم مربی خاطرات شفاهی سعیده صدیقزاده پرداخته شد. در اینجا با اثری مواجه هستیم که اگر از قالب پرسش و پاسخ به شکل متن داستانی در میآمد، برای خواننده از جذابیت بیشتری برخوردار بود؛ برای مثال، در بخشی از متن آمده است:
«خود شما هم بعد از انقلاب، فعالیتی میکردید؟
«بیشتر در مکتب نرجس فعالیت میکردم. مکتب بعد از انقلاب خیلی رونق پیدا کرده بود. جشنها و مراسمهای مفصّل و گستردهتری برگزار میکرد. گروههای تئاتر و سرودش خیلی فعال بود. جمعیت بسیاری در برنامهها شرکت میکردند؛ طوری که بعضی برنامهها چند روز تکرار میشد تا همه بتوانند استفاده کنند».
شما چهکار میکردید؟
«من بیشتر برای آمادهسازی سرودها کار میکردم. روی شعرها آهنگ میگذاشتم و گروهی را برای اجرایش آماده میکردم ...» (ذاکری، 1398: 82).
ضمن احترام به تدوینگر و هدف ناشر، اگر متن به شکل داستانی بیان میشد، جذابیت و ماندگاری بیشتری برای اثر ایجاد میشد. این امر با توجه به موقعیتهای جذاب و الگوپذیر بودن اهمیت مییابد. در این نمونه، اگر تدوینگر با استفاده از مهارتهای نویسندگی مثل توصیف و فضاسازی، جشنها، مقدمات ساخت سرودها، تمرینهای گروههای سرود و ... را برای خواننده توصیف میکرد، مخاطب، ارتباط بهتری با متن برقرار میکرد؛ البته این مسئله به معنای این نیست که تدوینگر وارد فضای کاملاً تخیلی شود یا وقایع و حوادث غیرواقعی را به متن اضافه کند. تدوینگر باید متعهد باشد تا حد امکان از منابع و دادههای موجود استفاده کند؛ آنگونه که خانم برادران در تدوین کتاب ر زندگینامۀ شهید رسول حیدری عمل کرده است. این تدوینگر در مقدمه کتاب مینویسد: «به دلیل شرایط خاص شغلی رسول و دوستانش، سعی کردهام حفظ امانت و حرمت کنم. مهمتر، ترسیم رابطههای زیبا و همافزایی است که این جمع آفریدهاند؛ البته با بیان ویژگیهای افراد سعی کردهام امکان تجسم و تصور شرایط را همان قدری که خودم دریافت کردهام، برای مخاطب فراهم کنم. همچنین، با عکسهایی که به کمک مشتاقانه مهدی حیدری تهیه شدند و خاطراتی که با همیاری شاهدان هر عکس تدوین شد، سعی کردهام علاوه بر افزایش اعتبار متن مستند، فاصله خواننده با واقعیت را کوتاه کنم. در سراسر کار و درحد امکان در هرجا که متن مستقیم خوبی داشتهام، به نقل قول مستقیم متوسل شدهام تا خواننده روایت را از زبان گوینده بخواند و لذت بیواسطه شنیدن را از دست ندهد. استفاده از متن نامههای رسول نیز خودش فرصت درک بهتری از روحیات و خلقیات او را برای مخاطب فراهم میکند که در گوشهگوشۀ کتاب از آن استفاده کردهام. در آوردن بخشهایی از نامهها سعی کردهام همان چیزی که در نامه هست را درج نمایم و به عمد از نظر نگارشی یا سجاوندی در آن دخل و تصرفی نکنم» (برادران، 1394: 15-14).
در این مقدمه چند نکته درخور توجه است؛ نخست اینکه گاهی سوژه و مصاحبهشونده، موقعیتی دارد که امکان دسترسی به همه اسناد مربوطه وجود ندارد. در چنین مواردی تدوینگر با محدودیتهایی مواجه است. او ناچار است با استفاده از مهارتهای نویسندگی خود ابهامات را برطرف کند. راه دیگر این است که بهنحوی متن را به رشته تحریر درآورد که کمترین خلل به فهم محتوا وارد شود. منظور اضافهکردن مواردی از تخیل نیست، بلکه مقصود این است که تدوینگر بهنحوی سراغ مطلب بعد برود که خواننده، کمتر جای خالی اطلاعات را حس کند. نکته دیگر امکان استفاده از عکس، بهعنوان یکی از منابع مهم تاریخ شفاهی در تدوین متن است. عکسها به فضاسازی مکانها، توصیف چهره افراد و حالات روحی آنها، فهمیدن زمان تقریبی اتفاقات (روز یا شب، فصل سرد سال یا گرم از روی لباس افراد) و مواردی از این دست کمک میکنند. تدوینگر میتواند با استفاده از این منبعِ شایان توجه، به غنای متن بیفزاید. او با توصیف دقیق آنچه در عکس میبیند، میتواند به گویاسازی آن بپردازد. یاحسینی نیز در یادداشت خود در سایت تاریخ شفاهی ایران، استفاده از عکس را ابزاری برای گویاسازی میداند: در کنار گویاسازی متن خاطرات شفاهی توسط تدوینگر، ضروری به نظر میرسد که تدوینکننده برای بهترکردن و گویاتر کردن متن خاطرات شفاهی، از عکس نیز استفاده کند. تجربه تدوینگران موفق نشان داده که اگر با اصرار تدوینگر، عکس بهطور زیرکانه و بهجا در خاطرات شفاهی، جانمایی و استفاده شود، کار نهایی بهتر و جذابتر خواهد بود (تاریخ شفاهی، 13/11/1390).
نکته سوم دربارۀ دغدغه تاریخنگاران برای حفظ استناد متن است. چنانکه میبینید تدوینگر اشاره کرده است تا حد امکان از اسناد موجود استفاده کرده و حتی عین آنها را در متن آورده است؛ درنتیجه، بهتر است تاریخنگاران و مؤسسات تاریخ شفاهی دفاع مقدس به تدوینگرانی اعتماد کنند که قصد ارائه اثر خود در قالب داستانی دارند. نباید تصور شود این سبک از تاریخ شفاهی، استناد تاریخی را قطعاً زیر سؤال میبرد. واردشدن داستان به تاریخ شفاهی، بهناچار مساوی با ورود تخیل به متن نیست.
مسئله دیگر عبارتی است که تدوینگر در مقدمه به آن اشاره کرده است؛ یعنی «تجسم و تصور». تدوینگر اشاره کرده است: «با بیان ویژگیهای افراد سعی کردهام امکان تجسم و تصور شرایط را همان قدری که خودم دریافت کردهام، برای مخاطب فراهم کنم» (برادران، 1394: 14). تدوینگر میتواند پس از شنیدن یا خواندن مصاحبه یا دیدن عکس، تصویری از رخداد در ذهن خود ببیند. سپس با کلمات مناسب، آن را برای خواننده تصویر کند. این امر کمک میکند حتی در موردی که جزئیات واقعه از سوی مصاحبهشونده ذکر نشده است، تدوینگر بتواند آن را برای خواننده مجسم کند. در تجربه شخصی در مواجهه با مصاحبهها نیز این مورد وجود داشت؛ برای مثال، در یک خاطره بهصورت کلی ذکر شده بود که یکی از دوستان شهید سید هادی سلطانزاده، در یک شب برفی در چالهای عمیق در فلان خیابان گرفتار شد. پس از برقراری تماس تلفنی با شهید، او به کمکش میآید که این بخش از مصاحبه، توصیف و گویاسازی شده است (ر.ک: علویراد، 1400: 137). در این متن، جزئیاتی ترسیم شده است که در اصل خاطره وجود نداشت؛ جزئیاتی مانند سردی هوا، گِلیشدن، نحوه بیرون آمدن از کانال و ...؛ اما همه اینها رخدادها و شرایطی است که بهطور طبیعی برای فردی اتفاق میافتد که در یک شب برفی داخل یک کانال عمیق میافتد و سپس با همان لباس گِلی، روی موتور مینشیند. این جزئیات، سندیت متن را زیر سؤال نمیبرد؛ بلکه به خواننده کمک میکند تا حادثه مدنظر را بهتر درک کند.
یکی دیگر از مواردی که به گویاسازی منابع تاریخ شفاهی دفاع مقدس کمک میکند، کنار هم قرار دادن اطلاعات حاصل از مصاحبهها و اسناد است. تدوینگر باید نقاط ابهامی را شناسایی کند که باعث سردرگمی خواننده و مختلشدن انسجام طرح داستان میشود. سپس با استفاده از منابع موجود به تکمیل آنها بپردازد؛ برای مثال، در گفتگو با آقای اصغر کاظمی در رابطه با چگونگی نگارش تاریخ شفاهی و بهطور خاص تدوین کتاب بمو میخوانیم: در دفترچه کوچک جیبی، بهصورت کاملاً مختصر و بهاصطلاح تلگرافی نوشته شده بود؛ برای نمونه، نوشته شده بود «با علی رفتیم» نمیدانستیم کدام علی، ولی گویاسازی کردیم، چون دریافته بودیم که در فلان روز، فلان شخص که اسمش علی است، در کنار شهید بوده است. وقتی خاطرات این دوستان را کنار هم قرار دادیم، پازل تکمیل شد (کاظمی، 1386: 66).
نتیجه
تلاش فعالان حوزه تاریخ شفاهی در راستای این است که تجربههای موفق و ناموفق گذشتگان را برای استفاده نسل حاضر و آینده در اختیار آنان قرار دهد. این تلاش، زمانی مؤثرتر واقع میشود که متون تولیدشده برای استفاده عموم مردم به عنصر جذابیت و گیرایی مجهز شوند؛ یعنی علاوه بر جذابیت سوژه و موضوع مدنظر، باید به قالب متن نیز توجه شود. گونه داستانی تاریخ شفاهی از انواع قالبها برای ارائه تاریخ شفاهی است. این قالب به دلیل بهرهمندی از ویژگیهای ادبی، از عنصر جذابیت نیز برخوردار است؛ هرچند این نوع از خروجی در حوزه تاریخ شفاهی، منتقدان بسیاری بهویژه در میان مورخان دارد. عمده انتقاد در این زمینه، متوجه واردشدن خلل به استناد و سندیت متن ازطریق ورود عنصر تخیل است؛ اما در این مقاله فرضیهای بررسی شد که نشان میدهد استفاده از مهارتهای نویسندگی (در معنای جذابیت قلم)، میتواند در مواردی که منابع حاصل از مصاحبه به هر دلیلی مبهماند، آنها را تاحدی گویاسازی کند. توصیف جزئیات، تجسم و تصویر محیط و شرایط و تبدیلکردن محتوای عکسها به متن، ازجمله کاربرد مهارتهای نویسندگی برای گویاسازی متون هستند. همانطور که گفته شد گویاسازی در این مقاله، معنایی فراتر از صِرف توضیح اسامی و اماکن بهصورت پاورقی یا پیوست دارد. اعتمادکردن به تدوینگرانِ دارای مهارتهای نویسندگی و نیز تعهد تدوینگر برای پایبندی به منابع و واردنکردن وقایع و اشخاص تخیلی به داستان، سبب ایجاد متنهای مخاطبپسند در حوزه تاریخ شفاهی میشود.