Document Type : Original Article
Author
Ph.D in Persian Language and Literature, Assistant Professor of National Library and Documentation Organization of the Islamic Republic of Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
فرصت مصاحبه با افسران و فرماندهان عراقی سابق ارتش عراق، اعم از بعثی و غیربعثی که در دوران دفاع مقدس حضور داشته و به نحوی در پیشبرد اهداف نظامی این ارتش تأثیر داشتهاند، تقریباً رو به پایان است. نگاهی به سه دهه گذشته تاریخ عراق، بهویژه دوران پس از سقوط حاکمیت بعث در این کشور که میتوان آن را مهلتی کوتاه برای شنیدن و ثبت روایات افسران و فرماندهان عراقی قلمداد کرد، نشان میدهد انبانِ ایرانیان در این زمینه آنچنان پُربار نیست.
گفتنی است با توجه به اهمیت شناخت روایتهای این جنگ بهمنزلة مقدمهای برای گردنکشیها و اقدامات صدام در ابتدای دهه پایانی قرن بیستم میلادی، پس از سقوط حاکمیت بعث در سال ۲۰۰۳، این موضوع نیز در مصاحبه با برخی رهبران سیاسی و افسران ارشد نظامی سابق عراق عمدتاً در «پروژه دیدگاه عراق»[1] درخور توجه قرار گرفت. در این طرح تحقیقاتی که با مسئولیت کوین وودز[2]، تحلیلگر مشهور آمریکایی و گروهی از همکاران او در «مؤسسه تحلیلهای دفاعی آمریکا»[3] رقم خورد، با هدف شناخت تاریخ نظامی منطقه بهویژه عراق، در کنار دستیابی غربیان به مدارک محرمانه، امکان گفتوگو با افسران و کارشناسان سابق رژیم بعث به وجود آمد و به این ترتیب در بخشی از آن، جنگ ایران و عراق از دید عراقیها بررسی شد.[4] در ایران میتوان به تلاش برخی فعالان تاریخ شفاهی دفاع مقدس مانند مرتضی سرهنگی[5]، پژوهشگر و مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی اشاره کرد که از زمان دفاع مقدس تاکنون بر مقوله ثبت روایتهای رزمندگان جبهه مقابل ایران تأکید و اهتمام داشته است؛ اما بهصورت متمرکز و یکپارچه شاید بتوان تنها از دو طرح مستندسازی روایات فرماندهان عراقی در دهه ۱۳۹۰ یاد کرد که «بنیاد روایت فتح» و «مؤسسه اطلاعات دفاع مقدس» انجام دادند و شناخت آنها موضوع نوشتار پیش رو است.
طرحهای مصاحبه با افسران و فرماندهان عراقی
ثبت روایتهای شفاهی افسران و فرماندهان عراقی برای نخستینبار از سوی بنیاد فرهنگی روایت فتح تصویب و اجرا شد. در ابتدای دهه 1390 این موضوع در جلسهای با حضور مهدی همایونفر، مدیر وقت روایت فتح و نیز محمدرضا نقدی، رئیس وقت سازمان بسیج، با توجه به ضرورت مستندسازی روایات جنگ با زاویه دید فرماندهان ارتش عراق مطرح شد. پس از تصویب طرحی در این راستا، مسئولیت و اجرای آن به مجید اکبرشاهی، از فعالان و مدیران جوان فرهنگ و رسانه واگذار شد. در این طرح، مصاحبه با افسران و فرماندهان عراقی، به همت گروهی چند نفره ازجمله مسئول گروه، مصاحبهکننده، فیلمبردار و عکاس از سال 1391 آغاز شد. بعد از انجام حدود 120 مصاحبه، طرح دیگری با هدف مستندسازی روایتهای افسران و فرماندهان عراقی با عنوان «آنسوی مرزها» در مؤسسه اطلاعات دفاع مقدس، تصویب و کلیات اجرای آن به سردار صالح اسدی واگذار شد. دستاورد این طرح که تا سال ۱۳۹۶ به طول انجامید، حدود ۶۰ مصاحبه با افسران و فرماندهان عراقی بود. این دو طرح تا حدود زیادی مشابه و مشترک و گاه در تکمیل یکدیگر به اجرا درآمدند؛ زیرا تعدادی از افسران و فرماندهان، هنگام اجرای طرح دوم، در قید حیات نبودند یا خارج از عراق به سر میبردند. گاه نیز با افرادی در این طرح مصاحبه شد که در طرح آغاز، در عراق نبودند یا تلاش برای یافتن آنها بینتیجه مانده بود.
صلاح عسگرپور، مصاحبهکننده
نقطه عطف و تکیهگاه اصلی این دو طرح، فردی است که برای انجام مصاحبه انتخاب و راهی عراق شد. صلاح عبدالامیر یا صلاح عسگرپور، مشهور به شیخ صلاح، از ابتدا تا پایان اجرای طرحها، بهعنوان مصاحبهکننده و نیز هماهنگکنندة امور مربوط به طرحها بهویژه در عراق، با دو بنیاد روایت فتح و مؤسسه اطلاعات دفاع مقدس همکاری کرد. او از حیث پیشینه خانوادگی، رویدادهای زندگی شخصی و موقعیت حرفهای، شناخت فرماندهان عراقی در دوران دفاع مقدس و اقدامات نظامی حاکمیت حزب بعث در این دوران، شخصیتی منحصربهفرد است و به همین دلیل اطلاعات گستردة او در موفقیت مستندسازی خاطرات فرماندهان عراقی، نقش تعیینکننده داشته است.
جایگاه زندگی شیخ صلاح با توجه به سه دوره زندگی او در ارتباط با عراق و اقدامات سیاسی و نظامی حاکمیت بعث این کشور از اهمیتی ویژه برخوردار است. او اصالتاً یزدی و از ایراتیتبارهای متولد عراق است. خاندان او بیش از ۱۵۰ سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در پی مهاجرت بزرگ خاندان عسگر به این کشور و اقامت در کربلا، همواره از اهالی پرتلاش، سرشناس و خدمتگزار این شهر به شمار میآمدهاند. نیاکان او در کربلا و دیگر شهرهای مذهبی عراق مانند نجف و کاظمین به حمامسازی و حمامداری مشغول بودهاند. پدر او نیز بهجز فعالیت در این زمینه، به حرفه نجاری و اداره کارگاه و نمایشگاهی در ساخت و فروش لوازم چوبی مشغول بوده است. توجه به سرگذشت شیخ صلاح در دوره اول زندگی، مشتمل بر سابقه خانوادگی، تولد، دوران کودکی و بالندگی تا سالهای آغازین جوانی، نشاندهندة آشنایی کامل او با عراق از حیث زمینههای فرهنگی و اجتماعی است؛ بهویژه اینکه او از پاییز 1355 تا تابستان 1358 یعنی اندکی پیش از آغاز جنگ تحمیلی در خدمت سربازی در پادگانهای عراق بوده و به همین دلیل از نزدیک با زمینههای نظامی و اوضاع پادگانها، سربازان، افسران و فرماندهان عراقی در مدت کوتاهی قبل از حمله این کشور به ایران آشنا بوده است. او در دهه 1350 در کنار برخی نوجوانان و جوانان مذهبی کربلا به فعالیتهای فرهنگی و سیاسی علیه حزب بعث حضور داشت و پس از بازداشت و زندان، همزمان با آغاز ریاست جمهوری صدام مجبور شد عراق را به سوی ایران ترک کند. در ایران پس از پیوستن به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، عازم خوزستان شد و مدتی در روابط عمومی سپاه این استان به فعالیتهای فرهنگی و تهیه و انتشار نشریه «الحرس الثوری» برای عربزبانان مشغول شد. با آغاز جنگ، پس از حضور و فعالیت در واحد تبلیغات جبهه و جنگ قرارگاه کربلا، با توجه به شایستگیهای فردی و شناخت و تسلط بر مشترکات فرهنگی و زبانی عراق، به اطلاعات عملیات قرارگاه خاتمالانبیا (ص) و واحد معروف به «ترتیب نیرو» فراخوانده شد که وظیفه اصلی آن، شناسایی دشمن با جمعآوری، طبقهبندی و تحلیل اطلاعات به شیوههای گوناگون بوده است. در کنار بهرهمندی از اسناد و مدارک، اطلاعات رسانههای جمعی، رصدهای زمینی و هوایی و شنودهای مخفیانه، بهطور خاص مصاحبه با اسیران بهویژه افسران و فرماندهان عراقی، یکی از اصلیترین شیوهها و منابع استفادهشدة مدیریت ترتیب نیرو بوده که شیخ صلاح پس از مدتی همکاری و جانشینی، مسئولیت اداره آن را تا پایان جنگ برعهده داشته است. با توجه به تناسب موضوع، برای نمونه به یکی از اقدامات او و همکارانش ازجمله سید علیرضا ساداتیفر برای شناخت افسران عراقی در این دوره میتوان اشاره کرد. آنها در مدیریت ترتیب نیرو برای شناخت فرماندهان و افسران دشمن به قصد معرفی آنها به فرماندهان ایرانی، طرحی بزرگ تعریف و اجرا کردند که تشکیل پروندههایی برای شناخت همه افسران عراقی بود. آنها با استفاده از اطلاعات بهدستآمده از اسرای عراقی، رسانههای دیداری و شنیداری و اسناد، کتابها و مطبوعات برای بیش از ۱۰ هزار افسر عراقی از درجه سرگرد به بالا پروندههایی مشتمل بر آگاهیهایی همهجانبه دربارة زندگی شخصی و حرفهای این افراد تشکیل دادند. عمق و گستردگی این پروندهها چنان بود که ویژگیهای افسران و فرماندهان مذکور و ابعادی از شخصیت و زوایای زندگی آنها کمتر برای دیگر عراقیها شناخته شده بود و همین اقدام توانست با افزودن بر شناخت فرماندهان ایرانی، آنها را در پیشبرد اهداف جنگ یاری رساند.
به این ترتیب، آشنایی شیخ صلاح با توانمندیها، عملیاتها و شخصیتهای برجسته نظامی و سیاسی ارتش عراق، در کنار شناخت همهجانبه او از عراق و پادگانهای ارتش این کشور، نشان میدهد دعوت از او برای مصاحبه با افسران و فرماندهان عراقی در راستای اجرای این طرح هوشمندانه بوده است.
گفتنی است «ثبت و تدوین خاطرات زندگی شیخ صلاح» مشتمل بر روایات شخصی او از هر سه دوره زندگی، در قالب طرحی به سفارش بنیاد روایت فتح، از سوی سازمان اسناد و کتابخانه ملی توسط راقم این سطور به انجام رسیده و در انتظار انتشار است.
فراز و فرودهای مصاحبه با افسران و فرماندهان عراقی
اجرای این طرح مانند طرحهای مشابه آن، به رفع مشکلات زیادی در سطوح مختلف اجرایی نیاز داشته است؛ اما گذشته از محدودیتهای مالی و کاستی در برخی هماهنگیهای بیرونی، مسئله اصلی در این طرح بهویژه در آغاز راه، شناخت دقیق و درست مصاحبهشوندگانی است که دستیابی به اهداف طرح را تا جای ممکن محقق میکنند. به همین دلیل، بیشتر مشکلات پیش روی شیخ صلاح به همین مرحله مربوط بوده است. هرچند از مدتها پیش و در پی سقوط حزب بعث، رفتوآمد او به عراق در قالب همکاری با سازمان حج و اوقاف آغاز شده بود، مسیر اجرای طرح در ابتدا چندان برای او هموار نبود. در این زمان بیش از دو دهه از پایان جنگ میگذشت و او با مقوله «ترتیب نیرو» و فرماندهان عراقی فاصله زیادی گرفته بود. عراق نیز تحولات چشمگیری را پشت سر گذاشته و در مقایسه با کشوری که سالها پیش با ایران در جنگ بود، تفاوتهای عمیق و چشمگیری داشت. ضمن اینکه شیخ صلاح هرچند اسم و زمینه فعالیت بسیاری از افسران را میدانست، از سرنوشت و محل کار و زندگی آنها پس از دفاع مقدس اطلاع نداشت. تعداد بسیاری از فرماندهان رده بالای ارتش عراق همچنان در قید حیات بودند؛ اما از عراق مهاجرت کرده بودند و در کشورهایی نظیر اردن و آمریکا زندگی میکردند. شیخ صلاح در گام نخست به سراغ چند تن از فرماندهان سابق یگانهای بدر[6] رفت که برخی از آنها در عراق مسئولیتی رسمی در دولتهای پس از سقوط صدام داشتند. علاوه بر مصاحبه با آنها، او به نام و نشان برخی از دیگر فرماندهان سابق دست یافت؛ برای مثال، او از کمک ارتشبد علی فکری حسن، فرمانده گردانی از تیپ 48 پیاده ارتش عراق بهره برد. علی فکری که در عملیات آزادسازی خرمشهر به اسارت درآمد و بعد در زمره بهترین فرماندهان یگان بدر در دفاع مقدس قرار گرفت، در پی سقوط حزب بعث به عراق بازگشت و مانند برخی افسران ارشد، در ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح مشغول و پس از مدتی بازرس کل وزارت دفاع شد. او در اجرای این طرح به شیخ صلاح کمک بسیاری کرد[7].
به این ترتیب در مرحله اول اجرای طرح، مصاحبهها به افرادی محدود میشد که سابقه همکاری با ایران را داشتند یا از علاقهمندان به جمهوری اسلامی ایران و بیشتر شیعه بودند؛ درحالیکه هدف طرح مصاحبه با فرماندهان عراقی با جهتگیری سیاسی مغایر با حاکمیت جمهوری اسلامی و تا جای ممکن از اعضای حزب بعث بود. پس از اظهار نارضایتی شیخ صلاح از روند پیشرفت طرح و باوجود مکاتبه سردار نقدی با افرادی نظیر هادی العامری[8]، عمار حکیم[9] و شیخ ابوعلی مولا[10] و تقاضای همکاری از آنها، مهمترین عامل پیشرفت طرح، پیگیریهای جزئی و اقدامات و راهیابیهای خلاقانه و هوشمندانه شیخ صلاح با استفاده از سوابق آشنایی و شناخت افراد، نهادها و سازوکارهای این کشور، بهطور خاص ارتش و نظامیان آن بود. او با کمکگرفتن از چند راهنما از میان فرماندهان بازنشسته ارتش از استانها و رستههای مختلف، توانست گستره پروژه را به تدریج توسعه دهد و با افسران زیادی از میان اقوام و مذاهب گوناگون و متعلق به یگانهای متنوع رزمی به گفتوگو بنشیند که تعداد چشمگیری از آنها را اعضای سابق حزب بعث تشکیل میدادند. او همچنین توانست از راهنمایی و معرفی افراد دیگری نظیر علی ناصری، از اهالی اهواز و از فرماندهان شناسایی و جانشین واحد اطلاعات قرارگاه نصرت بهره ببرد. شیخ عدنان حمید شَفی، رئیس قبیله قرهلوس، بزرگترین قبیله کُرد عراق که از دوستان قدیمی او بود و کامل کَنانی، مدیر شبکه «العالم» در بغداد نیز که همکاری و مراوده زیادی با ایرانیها داشت، از دیگر کسانی بودند که او را در معرفی فرماندهان سابق یاری رساندند. بدین ترتیب، توفیق تدریجی شیخ صلاح در سوژهیابی و انجام مصاحبهها بهگونهای بود که او گاه مجبور میشد در یک نوبت، ماهها بدون استراحت و مراجعت به ایران در عراق بماند. او که در ماههای آغاز، چندان در یافتن سوژهها موفق نبود و گاه به همین دلیل و نیز به قصد انجام پیگیریهایی از تهران ترجیح میداد بیشتر به ایران سفر کند، به مرور با افزایش مصاحبهشوندگان و لزوم رفتوآمدهای مکرر بین شهرهای مختلف عراق، کمتر میتوانست از این کشور دور شود.
بهدلیل وجود برخی پیشزمینههای سوء که بیشتر آنها به تبلیغات منفی عوامل آمریکایی علیه ایران در عراق، چه در زمان دفاع مقدس و چه بعد از سقوط صدام مربوط میشد، این طرح تقریباً بهصورت محرمانه و با ملاحظاتی خاص انجام شد. بسیاری از عراقیها، اعم از رابطها، افسران و فرماندهان نمیدانستند فردی ایرانی با آنها به گفتوگو نشسته است. فقط فرماندهان بدری و تعداد کمی از افراد، از هویت شیخ صلاح مطلع بودند و دیگران خبردار نبودند که فردی ایرانی با مدارک هویتی عراقی با آنان سخن میگوید و چه بسا از سالها قبل و در دفاع مقدس واقعیاتی از او و یگانش را میشناخته است؛ البته گاه همراهی عواملی از مؤسسه روایت فتح، اعم از کارگردان و فیلمبردار که از حیث ظاهر، زبان و سوابق فرهنگی به اهالی عراق شباهت نداشتند، آن هم با تجهیزات مربوط به عکاسی و فیلمبرداری، ازجمله محدودیتهای انجام طرح و در برخی مواقع مایه خطر بودند که بیشتر با مدیریت شیخ صلاح برطرف میشد.
یکی از اقدامات او در تسهیل حفظ محرمانگی طرح، عضویت او در مؤسسهای با تمرکز بر موضوع تاریخ نظامی عراق به مدیریت یکی از فعالان فرهنگی برجسته عراقی به نام صباح زنگنه از کُردهای فیلی[11] است که دوران بالندگی خود را در ایران سپری کرده است. به این ترتیب، «صلاح نجار» نیز در کنار صباح زنگنه، سرتیپ شیخ عدنان، سرلشکر حسین کاظم شکرچی و سرتیپ جمال رحال در شمار اعضای این مؤسسه قرار میگیرد و با توجه به شهرت و محبوبیت صباح زنگنه، او توانست مصاحبهها را بهطور رسمی در قالب طرحی پژوهشی از سوی این مؤسسه دنبال کند و حتی گاهی در برخی رسانههای این کشور، گزارش عملکرد مؤسسه را نشر دهد. مجوزهای لازم نیز ازطریق این مؤسسه و گاه انجمنی متعلق به هنرمندان عراقی به نام «تَجَمُّع فَنّانو العراق» با ریاست محمد اللامی، از دوستان قدیم شیخ صلاح و در مواقعی از سوی شبکه تلویزیونی «الغدیر» تهیه میشد. بهمنظور عادیسازی مصاحبهها، به تناسب موقعیت، یک یا دو نفر از اهالی عراق، مصاحبهکننده را در جلسات همراهی میکردند. علی انصاری یکی از کسانی بود که معمولاً نام او در کنار صلاح نجار، در برگهها نوشته میشد. او از فعالان فرهنگی عراق و در اواخر عمر، مدیر تبلیغات حشدالشعبی محور مقدادیه در استان دیالی بود[12].
از اقدامات لازم دیگر در این مسیر، جابهجاییهای متعدد محل مصاحبهها بوده است. شیخ صلاح در طول شش سالی که اجرای این طرح به طول انجامید، چندین دفتر و آپارتمان در بغداد اجاره کرد. هدف او از تعویضهای پیدرپی محل کار، بهویژه با ترددهای زیاد افسران و راهنماهای متعدد به محلهای خاص، ناشناختهماندن و جلوگیری از ایجاد شک و شبهه دربارة هویت او و نوع کاری بود که انجام میداد. قراردادهای اجاره، بهطور کاملاً رسمی در بنگاههای معاملات ملکی تنظیم میشد؛ اما در کنار اینکه بیشتر مصاحبهها در دفتر کار او در بغداد انجام میشد، او در برخی مواقع بنا به ضرورتهایی خاص، قرارهای ملاقات را در مکانهایی مانند هتل، رستوران و پارک برگزار میکرد. گاهی شیخ صلاح خود در استانها و شهرهای مختلف، مهمان فرماندهان میشد و حتی شب را در خانه آنها سپری میکرد؛ برای مثال، او با توجه به ویژگیهای شخصیتی فردی مانند صبیح عمران طرفه، فرمانده تیپ 6 زرهی از لشکر ۳ زرهی ارتش عراق در عملیات حصر آبادان، بدون انتظار برای حضور او در دفتر، خود به دیدار صبیح رفت؛ زیرا میدانست روحیات و خلقیات او چنان است که هرگز در دفتر کار حاضر نمیشود. شیخ صلاح در همین راستا، حتی یک شب در خانه خلیل عبدالرحمن عطیّه حَمَد الدوری مهمان شد که پدرش از دوستان نزدیک ماهر عبدالرشید بود.
دستاوردهای مصاحبه با افسران و فرماندهان عراقی و اهمیت آنها
ضرورت انجام این طرحها از سوی دو نهاد یادشده، در کنار آگاهیهای دقیق شیخ صلاح از اوضاع اجتماعی، سیاسی و نظامی این کشور به انجام طرحها کمک بسیاری کرد؛ زیرا شیخ صلاح توانست حدود شش سال، با بسیاری از افسران و فرماندهان سابق عراق مصاحبه کند و حدود 360 ساعت صوت و تصویر را با خود به ایران آورد. در طرح بنیاد روایت فتح، 120 مصاحبه، هرکدام بهطور متوسط در دو ساعت انجام شد؛ هرچند در خصوص افرادی که اهمیت روایات آنها بیشتر تشخیص داده شد، طول مصاحبهها به چند جلسه افزایش یافته است. با احتساب حدود 60 مصاحبه مؤسسه دفاع مقدس، در مجموع، 180 مصاحبه بهطور میانگین دو ساعته، با ضبط صوت و تصویری دستاورد این طرحها بوده است.
با توجه به ویژگیهای بیانشده، اهمیت روایتها و اطلاعات در مصاحبه با فرماندهان عراقی، در کشف واقعیتهای جنگ از منظر طرف مقابل ایران، چنان است که از این پس، تصور انجام هر پژوهشی در زمینة شناخت روایت عراقیها از جنگ عراق و ایران، بدون مراجعه به این خاطرات ناقص است. در این مصاحبهها واقعیتهایی از فرماندهان و ارتش بعث عراق را در چند بخش یا گستره موضوعی میتوان ملاحظه کرد:
در نگاه اول، روایت فرماندهان عراقی حاوی اطلاعات چشمگیری دربارة تشکیلات و ویژگیهای ارتش بعث عراق در دفاع مقدس است. مهمترین محورهای موضوعی در این زمینه عبارتاند از مدت سربازی، سربازان احتیاط، تعداد و استعداد یگانها و نحوه افزایش و گسترش آنها، تربیت درجهدارها و افسران، دورههای رفاق، دورههای معایشه، گردانهای زندانیان خطرناک، یگانهای متشکل از سربازان ایرانیالاصل و گردانهای اهوازی، گردانهای خفیفه، جیشالشعبی، ترکمانها در ارتش عراق، تقویت یگانهای ارتش از سوی کشورهای عربی، توانمندی تجهیزات مهندسی ارتش عراق، توان مهندسی ارتش عراق، همکاری سازمان مجاهدین خلق با ارتش عراق، نیروی هوایی ارتش عراق، ساختار محکم امنیتی در یگانها، تقویت توان استخبارات، ضعفهای استخباراتی عراق، تشکیلات گارد ریاست جمهوری، یگانهای کماندویی ارتش عراق و ضعف ارتش عراق در کوهستان.
در کنار اطلاعات مربوط به بخش اول، اظهارات و خاطرات فرماندهان عراقی، حاوی واقعیتهایی دربارة صدام و اعضای خانواده، فرزندان و فامیل او هستند؛ مانند روایتهایی دربارة اصالت شخص و خانواده صدام حسین، خطر اسارت او در عملیات فتحالمبین، ترور ناموفق او و کشتار مردم دجیل، رفتار دوگانه صدام با تکریتیها و نیز نقش فامیل و اعضای خانواده ازجمله فرزندان او در دوران دفاع مقدس و پس از آن.
بخش دیگر به واقعیتهایی دربارة کارشناسان و تحلیلگران جنگ، فرماندهان عالیرتبه عراق و سایر افسران و فرماندهان مربوط میشود که موضوع بسیاری از روایات فرماندهان است؛ مانند بازنشستگی اجباری صدها فرمانده ارتش عراق، فساد خلبانان و فرماندهان نیروی هوایی، سوءاستفاده غیراخلاقی برخی افسران و فرماندهان از سربازان، فساد برخی فرماندهان عالیرتبه نظیر سرلشکر فاضل براک، اعدام برخی فرماندهان پس از از دست دادن خرمشهر و فاو و حتی پس از دفاع مقدس، نظیر سرهنگ برهان، سرهنگ نجات شکری، سپهبد عصمت صابر عمر، سپهبد بارق عبدالله الحاج حنطه و سپهبد کامل ساجت عزیز و همچنین، نجات ارتشبد نزار خزرجی از اعدام و اطلاعاتی دیگر از زندگی و ویژگیهای فرماندهانی نظیر مشکوک یالچین عمر عادل، سرهنگ خلیل دوری، سپهبد عبدالامیر عبیس صباح گرعاوی، سپهبد هشام صباح فخری، ماهر عبدالرشید و ارتشبد سلطانهاشم احمد.
نتیجه
به دنبال اجرای دو طرح پژوهشی در راستای ثبت و تدوین خاطرات شفاهی افسران و فرماندهان عراقی در نیمه اول دهه ۱۳۹۰، دستاوردی مشتمل بر ۳۶۰ ساعت صوت و تصویر روایتهای آنان بهعنوان یکی از منابع اطلاعاتی در شناخت جنگ ایران و عراق، بلکه بخشی از تاریخ نظامی معاصر در منطقه خلیج فارس و غرب آسیا به دست آمده است که در شناخت ابعاد مختلف تاریخ جنگ به پژوهشگران کمک میکند. با وجود این، تا امروز هیچ کتاب یا اثری در این زمینه و با توجه به مصاحبهها عرضه نشده است؛ درحالیکه برای بهرهمندی از اطلاعات این مصاحبهها لازم است هرچه زودتر امکان دسترسی به آنها برای پژوهشگران فراهم شود؛ اما بیتردید هیچکس در هدایت و نظارت این امر مهم، بهویژه در رفع افتادگیهای احتمالی و شرح مطالب، شایستهتر از شیخ صلاح نیست و لازم است دستاندرکاران تا زمانی که نعمت وجود و سلامت او پابرجا است، این امر را محقق کنند.
[1]. طرح کامل این پروژه به تفصیل در وب سایت مؤسسه تحلیلهای دفاعی با مشخصات ذیل قابل مشاهده است.
Project 1946. Kevin M. Woods (task leader) ,Williamson Murray Thomas Holaday with Laila Sabara and Mounir Elkhamri
[2]. Woods, Kevin M.
[3]. Institute for Defense Analyses (IDA)
[4] . برای اطلاعات بیشتر درباره این موضوع، رک. شمشیرگرها، محبوبه (۱۳۹۹) جنگ ایران و عراق به روایت تحلیل گران غربی، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی و بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، صص ۳۸، ۲۰۶، ۲۱۶.
[5]. مرتضی سرهنگی از سال 1358 تا پایان دفاع مقدس با روزنامه «جمهوری اسلامی» همکاری داشته و از آن زمان در دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری فعال بوده است. او علاوه بر این فعالیتهای مدیریتی، آثار متعددی در زمینة ادبیات و تاریخ جنگ تحمیلی منتشر کرده است. بهطور خاص او از همان دوران حضور اولین اسیران عراقی در ایران، برای ثبت خاطرات آنان تلاش کرده است که حاصل بخشی از آنها را میتوان در ده روز محاصره در قله ویزان (خاطرات یک افسر اسیر عراقی) و اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی ملاحظه کرد که بهترتیب از سوی نشر جوان و سروش به چاپ رسیدهاند.
[6]. یکی از اقدامات سپاه پاسداران، سازماندهی و بهکارگیری مجاهدین و توابین عراقی در ابتدای جنگ در «تیپ۹ بدر» بود که بعد به لشکر و سپاه توسعه یافت. هسته اولیه این یگان، در سال 1362 در شرق بصره شکل گرفت. در آنجا از تعدادی رزمنده مسلمان عراقی، گردانی به نام «شهید صدر» تشکیل و در پدافند پاسگاه زید به کار گرفته شد. این گردان زیر امر لشکر 7 ولیعصر (عج) خوزستان قرار داشت. در عملیات بدر، این نیروها با عنوان گردانهای شهید صدر در کنار لشکر 25 کربلا، قرارگاه نجف 2 را تشکیل دادند و حتی پس از عملیات مسئولیت پدافند قسمتی از هور را به عهده گرفتند. در تدابیر بعدی، ترکیب این نیروها با نیروهای قرارگاه رمضان، «تیپ بدر» را به وجود آورد و عشایر مبارز تحت امر قرارگاه نصرت نیز در چارچوب این تیپ قرار گرفتند. نیروهای این یگان دو دسته بودند. دسته نخست، مجاهداناند که از ابتدا در شکلگیری این تیپ نقش داشتند و شامل دو گروه افسران و فرماندهان و گروههای مردمی میشدند که به ایران پناهنده شده بودند. دسته دوم، احرار یا تواب بودند که در طول جنگ به اسارت درآمده بودند. مسئولیت این یگانها با شهید اسماعیل دقایقی بود و پس از شهادت او در عملیات کربلای ۵، سردار محمدرضا نقدی بهعنوان فرمانده این لشکر انتخاب شد. پس از سقوط حکومت صدام، نیروهای لشکر بدر که از وفاداران به دو شهید بزرگ سید محمدباقر حکیم و سید محمدباقر صدر بودند، به عراق بازگشتند و وارد عرصه سیاسینظامی عراق شدند و این نیرو به سازمان یا سپاه بدر ارتقا یافت. شرح تشکیل این یگان و توسعه آن در گفتوگو با شهید ابومهدی مهندس، معاون رئیس الحشدالشعبی در دی ۱۳۹۲، در پایگاه «باشگاه خبرنگاران جوان» موجود است؛ به آدرس: https://www.yjc.ir.
[7]. علی فکری که پس از بازگشت به عراق بارها به ایران سفر کرده است و چندین مصاحبه نیز بهطور مجزا با بنیاد روایت فتح انجام داده بود، درنهایت در 5 مرداد 1394 از دنیا رفت.
[8].هادی العامری، عضو پارلمان عراق، رئیس ائتلاف فتح و جانشین رئیس حشدالشعبی در عراق است که پیشتر فرماندهی سازمان بدر بوده و نیز وزارت حملونقل را برعهده داشته است.
[9]. سید عمار حکیم، روحانی و سیاستمدار مذهبی، رهبر جریان حکمت ملی عراق و رئیس اسبق مجلس اعلای اسلامی عراق است.
[10]. شیخ ابوعلی مولا از روحانیون مبارز عراق بود که مدت زیادی را پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به سر میبرد. او در زمان جنگ تحمیلی با مجاهدین عراق همگام بود و همکاری زیادی داشت. او از سوی شهید سید باقر حکیم بهعنوان رئیس بسیج مجلس اعلا برگزیده شد. پس از بازگشت به عراق در پی سقوط حزب بعث، در مسئولیتهای زیادی به این کشور خدمت کرد و در آخرین آنها، مسئولیت سازمان حج و زیارت عراق را برعهده داشت.
[11]. فیلیها ساکنان منطقه والیان فیلی هستند که شامل گروهی از لرها و کردها هستند. والیان فیلی یا والیان لرستان نام یک سلسله از فرمانروایان لر است که در سال ۱۰۰۶ق به دستور شاه عباس صفوی بهعنوان والی برگزیده شدند و حدود ۳۰۰ سال حاکم لرستان و ایلام بودند. این والیان با یک سلسله روابط خاص به حکومت مرکزی ایران وابسته بودند و سالانه به میزان معینی مالیات و تعدادی تفنگچی در اختیار حکومت مرکزی قرار میدادند. حکومت والیان فیلی در سال ۱۳۰۷ با تصرف پشتکوه توسط نیروهای دولتی از بین رفت. آخرین والی پشتکوه به نام غلامرضا خان به عراق گریخت و حکومت والیان فیلی به پایان رسید. کردهای فیلی در ایران، بیشتر در ایلام و عراق، جنوب شرقی کردستان عراق و مناطق بغداد، استان دیاله، بدره، زرباطیه، جاسن، کوت، عزیزیه، زهایرات، بعقوبه ساکناند.
[12]. علی انصاری در 4 بهمن 1393 هنگامی که برای تهیه عکس و فیلم به منطقه جنگی رفته بود، توسط نیروهای داعش به شهادت رسید.